خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل سلاح سری جمهوری اسلامی ایران
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل سلاح سری جمهوری اسلامی ایران قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 87,125 تومان است.
بازگشت به محصولات
مكان گيرنده
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Advances in Ceramic Armor VII: Ceramic Engineering and Science Proceedings قیمت اصلی 86,500 تومان بود.قیمت فعلی 49,000 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
15ساعت
07دقیقه
38ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا

قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 87,125 تومان است.

تعداد فروش: 57

فرمت فایل پاورپوینت

2 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
5 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.

با فایل فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا یک ارائه‌ی بی‌نقص بسازید!

پاورپوینتی زیبا و کاربردی:

فایل فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا شامل ۵۴ اسلاید کاملاً حرفه‌ای و چشم‌نواز است که برای ارائه‌ی مستقیم یا چاپ آماده شده‌اند.

آنچه فایل فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا را متمایز می‌کند:

  • طراحی مدرن و هدفمند: فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا با ترکیب رنگ‌ها و چیدمان هوشمندانه، به انتقال بهتر مفاهیم کمک می‌کند.
  • کاربری راحت و سریع:فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا بدون نیاز به ویرایش‌های پیچیده، فقط فایل را باز کنید و ارائه دهید.
  • کیفیت بالا برای نمایش: همه‌ی اسلایدها با رزولوشن مناسب و ساختاری منظم آماده ارائه هستند.

ساخته‌شده با دقت و استانداردهای بالا:

فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا با رعایت جزئیات طراحی شده تا در هر محیطی بدون مشکل نمایش داده شود. هیچ‌گونه بهم‌ریختگی یا ایرادی در اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا وجود ندارد.

تذکر:

در صورت مشاهده‌ی تفاوت در کیفیت، احتمال استفاده از نسخه‌های غیراصلی وجود دارد. نسخه معتبر فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا با دقت توسط تیم طراحی آماده شده است.

همین حالا دانلود کن و با فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا مخاطب‌هات رو تحت تاثیر قرار بده!


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا :

سعاد مخنت، خبرنگار امنیت ملی واشنگتن پست است که برای رسانه ‌های آمریکایی گزارش ‌هایی با موضوع تروریسم تهیه می ‌کند. او در کتاب «فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا» از قلب شبکه تروریستی داعش در خاورمیانه و شمال آفریقا گزارشی جذاب و تکان‌ دهنده ارائه کرده است. سعاد مخنت از یک پدر سنی و مادری شیعی در آلمان زاده شده است که مشی خود را صریحاً مسلمانی سکولار معرفی می ‌کند و از همین رو دریچه قضاوت ‌های او از همین مسیر است. نه تعصبی به اهل سنت نشان می ‌دهد، نه علقه بیشتری به شیعیان دارد. مخنت در روایت‌ های خود قرائتی خنثی از شیعه و سنی ارائه می ‌دهد و بیش از آنکه مساله ‌اش مذهب باشد، سیاست است. تحول اندیشه ‌ای مخنت پس از مواجهه با اتفاقات، او را وادار می کند در بسیاری از تصوراتش تغییر ایجاد کند. نگاه او به آمریکا، رسانه ‌های سراسری، تحولات خاورمیانه، ۱۱سپتامبر، شیعیان انقلابی و… پس از تجربه ‌های روزنامه ‌نگاری ‌اش متفاوت می ‌شود و مخاطب همزمان با نویسنده، بینشی جدید نسبت به آنها به دست می ‌آورد. اگرچه قطعاً می‌ توان به بسیاری از تحلیل ‌های سیاسی مخنت ایرادهایی وارد کرد، اما تکاپوهای او برای کشف حقیقت، به ‌گونه ‌ای است که مخاطب را با طیف ‌های گوناگون عقیدتی و سیاسی همراه می ‌کند و شاید از همین رو است که «فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا» جزو پر فروش‌ ترین ‌های واشنگتن ‌پست به ‌حساب می‌ آید.

«سعاد مخنت درخواست کرده بود تا با یکی از رهبران داعش مصاحبه کند. تقاضای او برای مصاحبه در طول روز و در مکانی عمومی رد شد، به ‌جای آن باید ساعت ۱۱:۳۰ شب، در مرز ترکیه و سوریه، سوار ماشینی می ‌شد که یکی از فرماندهان ارشد داعش در آن نشسته بود. مخنت بر تردیدهایش غلبه کرد و برای مصاحبه رفت و با مرد جوانِ تحصیل‌کرده ‌ای مواجه شد که از خیلی جهات او را یاد برادر کوچک خودش می ‌انداخت.

فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا. نباید کارت شناسایی می ‌بُردم و باید تلفن همراه، ‌دستگاه ضبط صدا، ساعت و کیفم را در هتلم در انتاکیه ترکیه جا می ‌گذاشتم. فقط می ‌توانستم دفترچه و خودکار ببرم. در عوض، می ‌خواستم با یکی از مهره‌ های پر نفوذ حرف بزنم، کسی که بتواند استراتژی دراز مدت دولت اسلامی عراق و شام یا داعش را توضیح بدهد. تابستان ۲۰۱۴ بود، سه هفته پیش از آنکه این گروه با انتشار ویدئوی سربُریدن روزنامه‌نگار آمریکایی، جیمز فولی، در اینجا مشهور شود. حتی همان زمان هم حدس می ‌زدم که داعش به بازیگر مهمی در دنیای جهاد در جهان تبدیل خواهد شد. من روزنامه ‌نگاری بودم که ستیزه‌ جویی اسلامی در اروپا و خاورمیانه را برای نیویورک ‌تایمز، خروجی‌های خبری مهم آلمانی‌زبان و اکنون واشنگتن ‌پست، پوشش می ‌دادم؛ دیده بودم که در دنیای خلق ‌شده پس از حملات یازده سپتامبر، دو جنگ به رهبری آمریکا، و تحولاتی که اکنون به بهار عربی مشهور شده ‌اند این گروه شکل گرفت. سال‌ ها بود که با برخی اعضای آتی این گروه حرف می ‌زدم. به رابط ‌هایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم می ‌پرسم و قرار نیست تأییدیه نقل‌قول‌ ها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشانشان بدهم. همچنین باید تضمین می‌ کردند که ربوده نشوم. و چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتن ‌پست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد، کسی که کمک کرده بود قرار این مصاحبه را بگذارم. به رهبران داعش گفتم: «من متأهل نیستم. نمی ‌توانم با شما تنها باشم.»

من، زن مسلمانی از تبار مراکشی-ترکی که در آلمان به دنیا آمده و بزرگ شده ‌ام، بین روزنامه ‌نگارانی که جهاد جهانی را پوشش می‌ دهند مورد خاصی هستم. اما از همان زمان که به ‌عنوان یک دانشجوی کالج شروع به گزارش‌ دادن دربار هواپیما ربایان یازده سپتامبر کردم، به خاطر پیشینه ‌ام، دسترسیِ منحصر به ‌فردی به رهبران ستیز ه‌جوی زیرزمینی داشته ‌ام، مثل همین مردی که می ‌خواستم آن روز در ماه جولای در ترکیه ببینم.»

به رابط ‌هایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم می ‌پرسم و قرار نیست تأییدیه نقل‌ قول‌ ها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشانشان بدهم. همچنین باید تضمین می‌ کردند که ربوده نشوم و چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتن ‌پست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد. می ‌دانستیم که داعش روزنامه ‌نگاران را گروگان می ‌گیرد؛ اما نمی ‌دانستیم رهبری که می ‌خواستم ببینم در نقشه ‌کشی ‌های گروگان ‌گیری گروه مشارکت داشت و قاتلی که در ویدئوها با لهجه بریتانیایی و شهرت «جان جهادی» در جهان شناخته می‌ شود، زیر نظر او کار می‌ کرده است. بعدها متوجه شدم مردی که در آن تابستان ملاقات کردم، همان کسی که به ابویوسف شهرت یافته بود. مدیریت برنامه شکنجه دادن گروگان ‌ها، مانند غرق مصنوعی را به عهده داشته است.

درخواست کردم ابویوسف را در روز و در یک مکان عمومی ببینم، اما پذیرفته نشد. گفتند ملاقات، شبانه و در یک مکان خصوصی خواهد بود. چند ساعت پیش از آن، رابطم زمان ملاقات را برای ساعت ۱۱:۳۰ شب به تعویق انداخت. تغییر خوبی نبود. یک سال قبل ‌تر، اعطای واحد پلیس ضد تروریستی آلمان به خانه من آمده بودند تا من را از دسیسه اسلام‌ گرایانی با خبر کنند که با وعده یک مصاحبه اختصاصی در خاومیانه، فریبم می ‌دهند اسیرم می‌ کنند و مجبورم می ‌کنند با یک جنگ ‌طلب ازدواج کنم. آن تهدید ها دوباره به سراغم آمدند. گیج شده بودم، شاید این کار دیوانگی بود. با وجود تمام این فشارهای روانی، ادامه دادم. اگر همه چیز به خوبی پیش می‌رفت. اولین روزنامه‌نگار غربی بودم که با یکی از فرماندهان ارشد داعش دیدار کرده و حالا حی و حاضر است تا داستان را تعریف کند.

یک روز گرم در اواخر ماه رمضان بود. من شلوار جین و تی‌شرت پوشیده بودم و در هتل انتاکیه سوالاتم را آماده می‌ کردم. پیش از خروج یک عبایه سیاه سر کردم که لباس سنتی خاورمیانه بود و تمام بدنم به جز صورت، دست ‌ها و پاها را می ‌پوشاند. این عبایه را سال ‌ها پیش یکی از دوستان ابومصعب زرقاوی، برایم انتخاب کرده بود؛ همان زمانی که به شهر این رهبر پیشین القاعده یعنی زرقا در اردن سفر کرده بودم. این دوست زرقاوی ادعا می‌ کرد این عبایه که گلدوزی صورتی رنک دارد، یکی از شیک‌ ترین مدل های بازار است و جنس آن به قدری نازک است که حتی در آب و هوای گرم راحت است. از آن به بعد این عبایه به نوعی طلسم خوش‌شانسی من شده و همیشه در مأموریت ‌های دشوار آن را می‌ پوشم. قرار بود ابویوسف را در طول مرز ترکیه و سوریه مقالات کنم که از گذرگاه مرزی ریحانلی فاصله چندانی نداشت. منطقه را به خوبی می ‌شناختم، مادرم در همان حوالی بزرگ شده بود. ما هم دردوران بچگی اغلب به آنجا می ‌رفتیم.

از همکارم در واشنگتن پست، آنتونی فایولا، خداحافظی کردم. قرار بود آنتونی در هتل منتظرم بماند، چند تایی شماره تلفن به او دادم تا اگر اتفاقی افتاد به خانواده ‌ام اطلاع بدهد. حدود ساعت ۱۰:۱۵ شب، مردی که من او را اکرم می ‌نامم و به هماهنگی این مصاحبه کمک کرده بود، آمد هتل دنبال من. پس از ۴۵ دقیقه رانندگ داخل پارکینگ رستوران هتلی در نزدیکی مرز شدیم و منتظرم ماندیم. چیزی نگذشت که و ماشین از میان تاریکی ظاهر شدند. راننده ماشین اولی که یک هوندای سفید بود، پیاده شد و من و اکرم سوار شدیم. اکرم پشت فرمان نشست و من در صندلی کناری او.

برگشتم تا بتوانم مردی را که برای مصاحبه با او آمده بودم ببینم، او در صندلی عقب نشسته بود. به نظرم بیست و هفت – هشت ساله بود، یک کلاه سفید بیسبال و عینک آفتابی داشت که مانع دیدن چشم ‌هایش می ‌شد. قد بلند بود و اندامی ورزیده داست. ریشش، کوتاه و فرفری و موهایش تا روی شانه ‌هایش بود. با آن پیراهن مارک پلو و شلوار خاکی، به نظر می ‌رسید آماده شده در خیابان‌ های اروپایی قدم بزند.

سه تلفن همراه قدیمی نوکیا یا سامسونگ کنارش روی صندلی بود. توضیح داد که شخصی در جایگاه او به دلایل امنیتی از آیفون استفاده نمی‌ کند، چون ممکن است بتواند او را از این طریق زیر نظر بگیرد. یک ساعت دیجیتالی به دست داشت شبیه آنچه سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان داشتند. جیب سمت راستش باد کرده بود، انگار سلاح داشت. یا خودم فکر می ‌کردم اگر پلیس ترکیه متوقفمان کند، چه خواهد شد. اکرم ماشین را روشن کرد و در تاریکی در امتداد مرز ترکیه راه افتاد، گاه ازمیان روستاهای کوچک می ‌گذشتیم. صدای برخورد باد با پنجره ‌های ماشین

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل به من گفتند تنها بیا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *