خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Liquid crystalline polymers : report of the Committee on Liquid Crystalline Polymers
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Liquid crystalline polymers : report of the Committee on Liquid Crystalline Polymers قیمت اصلی 77,500 تومان بود.قیمت فعلی 40,000 تومان است.
بازگشت به محصولات
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل احکام خرافات
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل احکام خرافات قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 139,500 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
17ساعت
57دقیقه
42ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب»

قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 139,500 تومان است.

تعداد فروش: 62

فرمت فایل پاورپوینت

2 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
3 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.

فایل فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» شامل ۹۸ اسلاید آماده است که می‌تواند محتوای شما را به شکلی حرفه‌ای، منسجم و چشم‌نواز به مخاطبان منتقل کند.

برتری‌های فایل فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» در یک نگاه:

طراحی منحصربه‌فرد
فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» با بهره‌گیری از اصول زیبایی‌شناسی و ترکیب رنگ‌های مناسب، ظاهری مدرن و رسمی به ارائه شما می‌دهد.
راه‌اندازی فوری
فایل فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» نیازی به تنظیمات اضافی ندارد؛ کافیست آن را باز کنید و مستقیماً استفاده کنید.
وضوح عالی
اسلایدها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که در هر دستگاه یا ویدیو پروژکتور، با بهترین کیفیت نمایش داده شوند.

همه چیز از قبل آماده است: در فایل فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» هیچ موردی ناتمام یا نیازمند ویرایش نخواهید یافت. همه چیز با دقت نهایی‌شده و تست‌شده ارائه می‌شود.

توصیه مهم: نسخه‌هایی که تحت عنوان فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» اما خارج از منبع رسمی منتشر می‌شوند، ممکن است از کیفیت لازم برخوردار نباشند.

همین حالا فایل را تهیه کرده و سطح جدیدی از ارائه را تجربه کنید!


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب» :

سال پایانی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد برای پایان دادن به این جنگ و جلوگیری از خسارت های بیشتری که عراق متحمل شده بود، بار دیگر پیش نویس قطعنامه ای را برای آتش بس نوشت تا پس از پذیرش ایران، اجرا شود. زمانی که این قطعنامه از سوی ایران پذیرفت، عراق برای جبران شکست ها و گرفتن برگ برنده، از این فرصت استفاده کرد و هجوم گسترده ای را از جبهه جنوب کشور به ایران وارد کرد و تا نزدیکی شهرهای دزفول و اندیمشک آمد تا بتواند هم اسیر بگیرد و هم ویرانی به بار آورد.

رزمندگان ایرانی در آن بازه زمانی همه درگیر حراست از مرزها بودند، یک سری از رزمندگان در شمال غرب درگیر بودند، گروهی دیگر در شلمچه و جزیره مجنون. در آن زمان رزمندگان گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران تازه از خط پدافندی برگشته بودند و به آنها مرخصی داده شد تا به تهران بازگردند. رزمندگان خود را برای رفتن به تهران آمده کرده بودند و حتی بلیط قطار هم در دستانشان بود.

ساعت ۹:۳۰ صبح ۲۱ تیرماه ۶۷ اعلام شد که عراق به تنگه ابوقریب که تنگه ای بسیار استراتژیک در شمال غرب خوزستان است حمله کرده و هیچ نیرویی را نداریم که مقابل آنها بایستد. از طرف فرماندهی ابلاغ می شود که گردان عمار برای مقابله با عراق اعزام شود، اطلاع می دهند که گردان عمار آماده شده اند که بروند مرخصی! دستور می دهند که “گردان عمار را برگردانید به تنگه ابوقریب”. رزمندگان گردان عمار به پادگان دوکوهه برمی گردند و به سرعت تجهیز می شوند و عازم خط مقدم می شوند. در این عملیات گردان عمار به تنهایی مقابل یک لشکر زرهی عراقی ایستاد و نیمی از این گردان به علت تشنگی به فیض شهادت نائل شدند. همچنین به مناسبت پاسداشت این حماسه بزرگ رزمندگان گردان عمار فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی تولید شده که این فیلم به عنوان بهترین فیلم سینمایی در سی وششمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شد.

محمد شریفی، متولد سال ۴۲ است. از ابتدای جنگ در سال ۵۹ به همراه شهید دکتر چمران وارد عرصه کارزار دفاع مقدس با ساختار جنگ های نامنظم شده و به منطقه جنوب رفت و کار جنگ را از آنجا شروع کرد. پس از آن به لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) منتقل شد و در گردان های مختلف از جمله گردان عمار یاسر حضور داشته است. او در این عملیات جانشین گردان عمار بود که ناگفته های زیادی از این عملیات غرور آفرین دارد.

* تیپ محمد رسول الله(ص) در سال ۶۰ توسط حاج احمد متوسلیان تأسیس شد و یکی از تیپ ها و لشکرهای مؤثر در دوران دفاع مقدس بود.از نحوه ورود و فعالیت هایتان در این تیپ بفرمایید!

تیپ هایی تشکیل شده در ابتدای جنگ، تیپ های متعددی از جمله تیپ محمد رسول الله بود که با فرماندهی حاج احمد متوسلیان و شهید شهبازی و شهید همت تشکیل شد و این افراد بنیانگذاران اصلی لشکر بنا به دستور و ابلاغ فرمانده سپاه بود. آن زمان این نیروها در جبهه غرب کشور و در شهرمریوان و پاوه بودند و از آنجا با توجه به اوج گرفتن هجوم عراق به کشور مخصوصاً در جنوب کشور دستور داده شد، تیپ محمد رسول الله به جبهه جنوب بیاید.من ابتدا در گردان حمزه بودم. شهید چراغی آن زمان فرمانده گردان حمزه بودند که بعداً فرمانده لشکر شدند. بعد از اتمام عملیات مسلم ابن عقیل من وارد گردان عمار شدم.

تقریباً شکل گیری گردان عمار از عملیات رمضان بود. قبل از عملیات رمضان گردان عمار تشکیل شده و مؤسس آن شهید حاجی پور، اولین فرمانده گردان عمار، بود. بعداً شهید حاجی پور فرمانده تیپ شدند و در عملیات والفجر ۴ شهید شدند.از حیث حضور در عملیات با گردان عمار، از عملیات مسلم ابن عقیل حضور داشتم. من در این گردان ابتدا سمتی نداشتم و همراه گردان بودم. یک تعدادی نیرو بودند و به واسطه سابقه رزمی که داشتند به عنوان مشاور حضور داشتند. من هم چنین سمتی داشتم.البته شب عملیات این رزمندگان در خط هایی که بین گروهان و یا دسته ها تقسیم می شد، می رفتند و کمک فرمانده گروهان و یا معاون و فرمانده گردان می کردند که بتوانند کار را به نحو احسن انجام دهند.

در عملیات مسلم ابن عقیل با شرایطی که حدود ۴۰ روز هم طول کشید، ما از منطقه برگشتیم و در پادگان الله اکبر، در اسلام آباد مجدد لشکر را ساماندهی کردیم و از آنجا به سر پل ذهاب رفتیم. قرار بود در آنجا عملیاتی شود که منتفی شد و ابلاغ شد به دوکوهه برویم.با ورود لشکر به دوکوهه قبل از عملیات والفجر مقدماتی تقریبا آن شاکله اصلی و تکمیلش در این مقطع اتفاق می افتد. تیپ در همان مقطع به لشکر تبدیل می شود و تعداد گردان ها از ۷ گردان به ۱۴ گردان و ۳ تیپ می رسد. در آن مقطع نیز من همراه گردان بودم و در شب عملیات والفجر مقدماتی معاون یکی از گروهان ها شدم.

بلافاصله، دو ماه بعد، عملیات والفجر ۱ انجام شد که من مشاور گردان شدم و در عملیات های متعددی که انجام می شد، حضور داشتم.در عملیات والفجر۴ فرمانده گروهان شدم و بعد از این عملیات معاون گردان شدم و در مقطعی فرمانده گردان بودم و دوباره معاون گردان شدم و این تا انتهای جنگ ادامه داشت.

* به آخر جنگ برسیم. در سال ۶۷ که قطعنامه پذیرفته شد و قرار شد آتش بس دائم برقرار شود، عراق برای گرفتن برگ برنده از سمت جنوب غرب شروع به حمله کرد و به سمت دزفول و اندیمشک پیشروی داشت. این اتفاق به لشکر۲۷ اعلام می شود و رزمندگان گردان عمار برای مقابله با پیشروی عراق اقدام کردند. این ماجرا را توضیح دهید.

در آن اتفاقی که تیر ماه سال ۶۷ رخ داد، از قبل به بچه ها اعلام کرده بودیم سلاح و تجهیزات را تحویل دهند و آماده شوند تا فردا مرخصی بروند. یک عده می خواستند همان روز با اتوبوس بروند، همچنین هماهنگ کرده بودیم تا رزمندگان با قطار دسته جمعی به تهران بازگردند.یک عده هم که می خواستند به شهرهای خود بروند، زودتر سلاح ها را تحویل داده و رفتند.من آن زمان معاون سردار یزدی بودم. در اتاق گردان نشسته بودیم، از سوی ستاد تلفن زنگ خورد و گفتند “سریع به ستاد بیاید.” من به آقا رضا گفتم و او گفت من می روم. ایشان به ستاد رفت و به فکر ما هم نمی رسید اتفاقی افتاده باشد.حدود یک ربع بیشتر از رفتن برادر یزدی نمی گذشت که تلفن زنگ خورد و اعلام کردند عراق حمله کرده است.برادر یزدی گفت:”عراق حمله کرده و ارتش فرار کرده و دشمن شهر وارد شده! وضعیت شهر به هم ریخته.الان وضعیت منطقه توسط بچه های اطلاعات می آید و با هم بروید و مشخص کنید تا کجا پیشروی کرده است. شما بروید تا من رزمندگان را آماده کنم و به سمت شما بیایم.”

عراق از شب قبلش از سمت فکه حمله کرد و خط را شکسته بود. سپس وارد جاده شده بودند و شروع به قلع و قمع کرده بودند.آن منطقه کاملاً تحت سیطره لشکر ۲۱ حمزه بود و سمت چپ آن نیز تحت سیطره لشکر ۷۷ خراسان بود اما عراقی ها از سمت لشکر حمزه توانسته بودند نفوذ کنند.

دقایقی پس از تماس سردار یزدی، رزمندگان اطلاعات آمدند و سه نفری به سمت منطقه رفتیم تا ببینیم چه خبر است؟ چون گفته بودند از سمت فکه وارد خاک ایران شده اند. همراه با یک خودرو با سرعت حرکت کردیم. از سمت دوکوهه به سمت اندیمشک در حال حرکت بودیم که دیدیم توسط پاسگاه ژاندارمری، یک فیلتری قرار دادند و جلوی ارتشی ها را گرفته اند و مردم هم از شهر هم خارج می شدند. مردم سراسیمه و حیران بودند، مشخص بود عده ای جمع وسایلشان را جمع کرده و فرار می کردند. با هر وضعیتی بود به سمت جاده اندیمشک –شوش رفتیم که نرسیده به شوش یک دوراهی وجود داشت که به سمت دهلران می رود.اولین نقطه ای که رسیدیم پل کرخه بود که روی پل ترافیک سنگینی بود و آن سو نیز دژبانی از خروج اینها ممانعت می کرد و درگیری ایجاد شده بود.

به هر زحمتی که بود از پل عبور کردیم و به مسیرمان ادامه دادیم. به سمت عین رفتیم. به سمت این شهر که می روید ابتدا دوراهی وجود دارد که به سمت چنانه می رود که منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی و ۱ بود.اینجا که رسیدیم تنها ما بودیم که به این سمت می رفتیم و همه برمی گشتند. همه با هر وسیله ای به سمت پل کرخه می رفتند. در مسیر رانندگان عبوری به چرخ ماشینمان اشاره می کردند. متعجب شدیم و ایستادیم. دیدیم چرخ عقب از شدت گرما آتش گرفته بود و شعله می زد اما ما متوجه نشده بودیم. با این وضعیت ادامه مسیر با آن خودرو میسر نبود. من بلافاصله به وسط جاده رفتم و جلوی اولین ماشین ارتشی را گرفتم و راننده را از خودرو پیاده کردم. او هم بلافاصله بدون مقاومتی گفت که “یک رسید به من بدهید”. من هم رسید دادم و تویوتا را گرفتم و به حرکتمان ادامه دادیم.آن قدر مردم ترسیده بودند که لاستیک ماشین روی رینگ حرکت می کرد اما با سرعت به مسیر خود ادامه می دادند. واقعاً وضعیت اسف باری بود.

* این فاصله چقدر بود؟

ساعت ۹:۳۰ از دوکوهه راه افتادیم، ساعت ۱۱ به دوراهی رسیدیم. هوا هم بسیار گرم شده بود. به آنجا که رسیدیم، تعدادی از فرماندهان ارتش هم با ماشین ایستاده بودند و اجازه ندادند جلوتر برویم. پرسیدیم “تا کجا آمده اند؟” گفتند “تا قرارگاه عین خوش، لشکر ۲۱ حمزه آمده اند.” قرارگاه از این سه راه حدود ۵-۴ کیلومتر راه بود.ماشین را گذاشتیم و دو نفری با کلاش و دوربین حرکت کردیم. از سمت راست جاده از شیارها رفتیم تا ببینیم تا کجا آمده اند. ارتشی ها گفتند “نروید” ولی باید مشخص می شد تا کجا آمده اند.جلو رفتیم و تا بالای سر قرارگاه رفتیم و دیدیم عراق وارد قرارگاه ۲۱ حمزه شدند و در حال قلع و قمع کردن هستند.

* با تانک آمده بودند؟

خیر. با نیروی پیاده در جاده انداخته راه افتاده بودند. سر راه هر چه قرارگاه و نیرو شخصی و یا غیرشخصی و غیرنظامی بود را اسیر می گرفتند.از همان جا که اوضاع را رصد کردیم، برگشتیم و پیغامی به برادر یزدی دادیم که “بیایید تا سه راه خبری نیست ولی سریع خود را برسانید.” ساعت ۳-۲ بعد از ظهر بود که اینها رسیدند چون راه انداختن یک گردان به سرعت عملی نمی شد.

* گردان با چند نفر خود را به منطقه رساند؟

حدود ۴۰۰ نفر بودند. اکثر رزمندگان حضور داشتند و کسانی که به شهرهای خود رفته بودند نیز خبر را گرفته و سریع برگشته، تجهیز شدند و به سمت ما حرکت کردند. در سه راه ایستاده بودیم که دیدم یک ستون خودرو در حال حرکت بودند. با دوربین نگاه کردم و دیدم ماشین های ارتش است و گفتم “ارتش برگشت”. جلوتر که آمدند دیدم بچه های خود ما هستند.

بچه های گردان، بین راه هر چه ارتشی دیده بودند را خلع سلاح کرده بودند و آنها را بدون سلاح فرستاده بودند و هر نفر یک ماشین گرفته و آورده بود. ما در آن زمان ماشین بسیاری داشتیم و علاوه بر این، هر نفر یک کلت داشت. آنجا ایستاده بودیم و دیدیم یک استواری آمده و گریه می کند و می گوید “این اسلحه را بچه های شما گرفته اند و اگر ندهید من را اعدام می کنند”. گفتم “برای این که عقب نشینی کردید شما را اعدام نمی کنند، برای کلت اعدام می کنند؟”.خلاصه این که اسلحه را از بچه ها گرفتیم و به این استوار بازگرداندیم. اسلحه را گرفت و رفت. تا نیروها بیایند، اوضاع را به برادر یزدی توضیح دادیم. گفتم “از این سو تا عین خوش آمده اند و جلوتر نیامده اند.از سوی دیگر هم هنوز وارد تنگه ابوقریب نشده اند ولی پائین تر هستند. ما تا تنگه و جلوتر هم رفتیم هیچ خبری نبود.”

* مختصات تنگه دقیقاً تا کجا است؟

دقیقاً غرب جاده اصلی دهلران، به سمت ایلام است. در این جاده اصلی، چند منطقه فرعی دیگر همانند عین خوش داریم. قبل از این که به عین خوش برسیم یک سه راهی می شود. اینجا سه راهی ابوقریب است که سمت چپ به سمت ابوقریب می رود و مسیر مستقیم ادامه می یابد و به سمت موسیان و دهلران و ایلام می رود. این مختصات تنگه است و روی نقطه می توان نشان داد.

آن زمان استعداد گردان از جهت نیروی انسانی ۴ گروهان شهیدان بهشتی، باهنر، رجائی و مطهری بود. نیروها را تقسیم کردیم و دو گروهان را در سه راهی عین خوش گذاشتیم که اگر از سمت عین خوش آمدند، اینجا بتوانیم راه را ببندیم. برای ما مسلم بود که اینها در اطراف جاده پراکنده نمی شوند که بخواهند عملیات نظامی کنند.اینها فقط از جاده می آیند و چون خط اصلی شکسته است فقط می خواهند غنیمت بگیرند و بروند و در منطقه نمی ایستند.

* دلیل این که ارتش عقب نشینی کرده بود دستور فرمانده بود؟

خیر. شب قبل ۲۴ تیر ماه، عراق با برنامه ریزی خط اول را می شکند و آتش روی اینها می ریزد و در این امر ارتشی ها تلفات می دهند و تعدادی هم از جمله فرمانده گردانی که آنجا حضور داشت، عقب نشینی و فرار می کند. این را به نقل از سروانی که لحظات آخر از سمت عین خوش می آمد، می گویم.

آن زمان که با دوربین نگاه می کردیم، دیدیم عده ای می آیند.ابتدا فکر کردیم عراقی هستند، ایستادیم دیدیم ارتشی هستند. آمدند و ماجرا را پرسیدیم. پرسیدیم “چه شده است؟” گفتند که “آتش تهیه ریختند و اولین کسی که فرار کرد فرمانده گردان بود. شیرازه گردان از هم پاشید و عراق خیلی راحت خط را شکست و وارد خاک ما شد.” لحظاتی قبل از رسیدن نیروهای ما، سرهنگ حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی رسید. ابتدا نمی شناخت، پس از معرفی خود، توضیحاتی را در خصوص اتفاقات رد و بدل کردیم. گفتیم “ما نمی دانیم دلیل عقب نشینی نیروهای ارتش چیست و عقب نشینی کردند تا یک جایی نیامدند که بمانند. آنجا را از دست دادند دو کیلومتر عقب تر می آمدند و خط تشکیل می دادند.” به هر حال از آقای حسنی خواستیم نیروها را برگردانند. دستور داده شد که این کار انجام شود و حداقل از سه راهی عین خوش –ابوقریب یک خطی تشکیل شود. نیروهای ما هم آمده اند و ایشان هم گفت هماهنگ می کنم که نیرو بیایید و ما این ماموریت را برای خود تعریف کردیم.

ما و برادر یزدی با هم ماموریت را تعریف کردیم و گفتیم به این شکل نیروها را تقسیم کنیم. من از سمت چپ یعنی “چَنانه” نگرانی داشتم و گفتم نکند عراقی ها از سمت چنانه که لشکر ۷۷ حضور دارد به سمت کرخه بیایند و پشت ما را ببندند و این نیروها را به اسارت دربیاورند، البته چون بچه های بسیج بودند چنین چیزی امکان نداشت ولی به لحاظ نظامی برآورد این موضوع را کردیم.

این کار را انجام دادیم و به آقای یزدی گفتم “اینجا باشید و من با دو نفر از بچه ها به آن سمت می روم تا ببینم عراقی ها از آن سو تا کجا آمدند.” به سمت لشکر ۷۷ رفتیم و دوباره به سمت عقب برگشتیم و بعد به سمت جاده چنانه به سمت فکه رفتم و دیدم آنجا فرمانده یکی از تیپ ها سرهنگ دماوندی بود و در خط مشغول دفاع بود و با موشک تاو تانک های عراقی را می زد.

من به او گفتم “جریان چطور است؟” او گفت “من خبر دارم، ما شرمنده شما هستیم! اما خیال شما از اینجا راحت باشد، تا زمانی که من زنده هستم اجازه نمی دهم عراقی ها یک وجب پای خود را این سمت بگذارند.” گفتم “من نگران بودم که از این سمت ما را دور بزنند و گفت خیال شما از این سمت راحت باشد. ما اینجا ایستادیم.” همه نیروها هم درگیر بودند. سریع برگشتیم و به برادر یزدی اوضاع را گزارش دادم. تا تقسیم بندی را انجام دادیم،شب شد و برا

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل جنایت‌ بعثی‌ها در «تنگه ابوقریب»”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *