خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Freshwater Ecology: Concepts and Environmental Applications of Limnology
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Freshwater Ecology: Concepts and Environmental Applications of Limnology قیمت اصلی 82,500 تومان بود.قیمت فعلی 45,000 تومان است.
بازگشت به محصولات
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب A HISTORY OF TECHNOLOGY AND ENVIRONMENT
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب A HISTORY OF TECHNOLOGY AND ENVIRONMENT قیمت اصلی 79,500 تومان بود.قیمت فعلی 42,000 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
03ساعت
46دقیقه
06ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی

قیمت اصلی 224,700 تومان بود.قیمت فعلی 169,200 تومان است.

تعداد فروش: 62

فرمت فایل پاورپوینت

1 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
5 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی؛ ابزاری کارآمد برای ارائه‌های برجسته

آیا به دنبال ارائه‌ای بی‌نقص هستید؟ فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی با ۱۲۰ اسلاید با طراحی حرفه‌ای آماده است تا در جلسات شما را به بهترین شکل ممکن معرفی کند.

ویژگی‌های بارز فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی:

  • گرافیک شگفت‌انگیز: طراحی دقیق و متناسب با استانداردهای روز برای جذب توجه مخاطب.
  • استفاده ساده: فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی به گونه‌ای طراحی شده که نیاز به تغییرات پیچیده نداشته باشد؛ کافی است آن را بارگذاری و ارائه دهید.
  • کیفیت حرفه‌ای: تمامی اسلایدها با وضوح بالا و استانداردهای نمایش در پاورپوینت طراحی شده‌اند.

طراحی بدون نقص: فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی با دقت بالا و بدون ایراد گرافیکی یا ناهماهنگی در طراحی آماده شده است.

توجه: نسخه‌های غیررسمی ممکن است مشکلاتی در نمایش یا کیفیت داشته باشند. تنها نسخه رسمی فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی تضمین‌شده است.

فایل فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی را دانلود کرده و به راحتی یک ارائه حرفه‌ای را تجربه کنید.


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی :

مقدّمه

این مقال، پژوهش در اندیشه تابناک امام همام علی بن ابیطالب (ع) است که عرصه جولان اندیشه بسیاری از اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. ما که مبنای نظام سیاسیمان برگرفته از ساختار حکومتی پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع) است، نیاز به تحقیق بیشتر و امعان نظر در شعارها، آرمانها، اصلاحات و برنامه حکومتی آن حضرت داریم. در این راستا، به بررسی «فایل پاورپوینت کامل سیر اصلاحات در حکومت علوی (ع)» پرداخته، فسادهای رایج و شایع قبل از حکومت آن حضرت و نیز اصلاحات آن حضرت در ابعاد سیاسی، اقتصادی، قضایی و دینی را بررسی خواهیم نمود، از منابع تاریخی شیعه و عامه شواهد متعدد در این زمینه فراهم، و به گونهای تلاش خواهیم کرد تا موانع اصلاحات در حکومت علوی (ع) را بیان کنیم. در پایان، فرجام اصلاحات به رشته تحریر درآمده، و تلاش شده است این مباحث در یک مقدمه و سه بخش و یک نتیجه مورد بررسی قرار گیرد. امید است صاحبان اندیشه و اصحاب بصیرت و معرفت، ما را از نقد و نظر بی بهره نگذارند.

مفهوم شناسی اصلاحات

«اصلاح» از نظر لغوی، سامان بخشیدن و بسامان کردن است.[۱] در مقابل، افساد متضاد آن است و اصلاح اجتماعی، یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب.

اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمان به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب است و دستکم طرفدار اصلاح طلبی.[۲] پیامبران الهی برای انجام اصلاحات در جوامع بشری سختیها را به جان میخریدند و برای شکوفایی اندیشه بشری تلاش مینمودند.

در تعابیر قرآن، به کرّات واژه اصلاح طلبی و مصلحان مشاهده میشود و قرآن مجید، مصلحان را از مفسدان جدا میسازد و ویژگیهای آنان را برمیشمارد. مفسدان غالباً با شعار اصلاح، دست به تغییرات میزنند که قرآن، نقشه آنان را نقش بر آب مینماید تا جایی که در سوره بقره آمده است که مفسدان تنها و تنها خود را مصلحان حقیقی معرفی میکنند، حال آنکه خداوند سبحان آنان را مفسدان حقیقی میشمارد: (وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِیالأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحْنُ مصْلِحُونَ أَلا إِنهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ. )(بقره: ۱۱و ۱۲) پیامبران نیز فلسفه بعثت خود را اصلاح جامعه میدانند. چنانکه حضرت شعیب به قوم خویش فرمود: (إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ باللّهِ… )(هود: ۸۸) با توجه به سیاق آیات قرآن مجید به خوبی میتوان فهمید که پیامبران، رسالت اصلاح جامعه انسانی را با تمام وجود پیگیر بوده اند و در این راه، لحظهای کوتاهی نکردهاند و با اصلاح اندیشه دینی جوامع انسانی، اصلاح ساختار اقتصادی و شیوه حکومتی جامعه بشری در طول تاریخ با توکل بر خدا در مقابل قدرتهای ستمگر ایستادگی کرده اند.

پیامبر گرامی اسلام و ائمّه اطهار (علیهم السلام) نیز، که تربیت یافتگان مکتب قرآن و اسلامند، همواره با قول و فعل خویش به شیوه های گوناگون و بر حسب مقتضیات زمان، در راستای اصلاح جوامع اسلامی و انسانی تا سرحد امکان کوشیدهاند. در این میان، نقش امام علی (ع) به دلیل قرار گرفتن در مسند حکومت، آن هم پس از ۲۵ سال فترت غمباری که ارزشهای اسلام واژگونه گردید، برجسته تر و در ابعاد مختلف قابل بحث و توجه جدی میباشد.

در گفتمان علی بن ابیطالب (ع) موعودگرایی یک مقوله انیمیشنی، مضحک، خیالاتی و اتوپیایی نیست، یک موعودگرایی واقعبینانه است… باید اصلاحات اجتماعیمان را در چارچوب تعریفی امام علی (ع) و امام زمان (ع) ادامه دهیم… افراد و جامعه ای که از اول به نقشه درستی فکر کنند و به یک اصول مقدس معتقد باشند و راه را گم نکنند، فقط آنها میتوانند اصلاح طلب و ترقّیخواه باشند.[۳] در حقیقت، امام علی (ع) به عنوان انسان حق محور و مبارزه گر با ستم و بیعدالتی، راهنمای اصلاح طلبی است: «اصلاح طلبی به خودی خود و با قطع نظر از اینکه واقعیت داشته باشد یا بهانه برای هدفهایی قرار گرفته باشد، یک امر مطلوب و با ارزش است.»[۴] علاوه بر اینکه در گذشته اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر محدود به چند مسئله فقهی نبود و نصحیت ائمه مسلمین نیز در دایره امر به معروف و نهی از منکر قرار میگرفت «مسلمانان، امر به معروف و نهی از منکر را محدود به چهار مسئله عبادات نکرده بودند، بلکه این اصل را عمدتاً ضامن همه اصلاحات اخلاقی و اجتماعی خود میدانسته اند.»[۵]

از نظر فرهنگ علوی، هر شیعه یک اصلاح طلب علی الدوام است؛ یعنی تا در حکومت، یک بیعدالتی وجود دارد و تا در جامعه، یک نابرابری، ظلم و شرک و نفاق وجود دارد، جنبش اصلاح طلبی باید ادامه داشته باشد و هر کسی از صف اصلاح طلبان به این معنا یک گام بیرون بگذارد، از صف تفکر اسلامی و تشیع خارج شده است. [۶]

«اصلاحاتی که مورد نظر امیرالمؤمنین است، به هیچ فساد و بیعدالتی رحم نخواهد کرد. هر کس که در جامعه مسئولیت دارد و به کار وارد نیست و مسئولیت قبول کرده یا کاری میکند که در ذیل قدرت او به کسانی ظلم شده، باید پاسخگو باشد. این منطق اصلاحات علوی و اسلامی است.»[۷]

اصلاحات در حکومت امام علی (ع) اصلاح هرگونه ساختار غلط سیاسی، اقتصادی، قضایی و تفکر دینی را شامل میشود و محدود به بعضی از فسادها و تباهی ها نمیشود، بلکه هیچگونه کجروی و نابسامانی را بر نمیتابد و با آن مقابله مینماید.

در اسلام، اصلاح به اندازه و نوع فساد باید صورت گیرد و با مقتضیات زمان تعیین میشود. «در اسلام جزمیّتی در شکل اصلاح از جهت کلی و جزئی و یا تند و کند بودن نمیتوان یافت، بلکه شکل آن را میزان فساد و شرایط و مقتضیات زمان و مکان تعیین میکند. در این مکتب، ملاک بر مشروعیت و قداست مبارزه است، هم از نظر هدف و هم از نظر وسیله؛[۸] (چنانکه امام علی (ع)، هدف و غایت اصلاحات خویش را این چنین بیان میدارند: «اللهم اِنّک تَعلمُ اَنّه لم یکنِ الذی…. »؛[۹] خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه میخواستیم نشانههای حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیدهات در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقرّرات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.

۱- اصلاحات سیاسی امام علی (ع)

الف. مسئله بیعت

یکی از عناصر مهم حکومت مقبولیت عمومی آن است. پیامبر اکرم (ص) به عنوان اولین حاکم اسلامی، مقبولیت کامل مردمی داشت. پس از ارتحال آن حضرت، مسئله بیعت با خلیفه مطرح شد. خلیفه اول که جایگاه امام علی (ع) را غصب کرده و نظام اسلامی را در درون با بحران مواجه ساخته بود، با بیعت اجباری و در حقیقت عدم مقبولیت، بر مسند خلافت نشست. «فقد جاءت الاخبار متواتره باکراه من اکره علی بیعه ابی بکر و عمر و عثمان فیجب ان تقطع علی فساد امامتهم بذلک و الا کنت مناقضا عند العقلا…. »[۱۰] امام که حق خویش را از دست رفته میدید، ابتدا به اعتراض برخاست اما وقتی مخالفت هایی علیه اسلام از گوشه و کنار جزیرهالعرب برخاست، به خاطر حفظ اسلام از مخالفت دست کشید.[۱۱]

از جمله اقدامات دیگر غاصبان خلافت آن بود که سعی کردند با تطمیع، موانع را از سر راه بردارند، از اینرو، وقتی خبر اعتراض عباس و علی (ع) و بعضی صحابه به ابوبکر و عمر رسید و آن دو به ابوعبیده جراح و مغیره بن شعبه پیام فرستادند و پرسیدند رأی و چاره چیست؟ مغیره گفت: رأی درست این است که هر چه زودتر عباس را ببینید و برای او و فرزندانش در این کار بهره ای قرار دهید تا به این ترتیب آنان از هواداری علی بن ابیطالب دست بردارند…. ابوبکر و عمر و مغیره شبانه به منزل عباس آمدند. ابوبکر پس از سخنانی گفت: و ما اینک به حضور تو آمده ایم و میخواهیم برای تو در این کار بهره و نصیبی قرار دهیم و برای فرزندانتان نیز بهره ای قرار میدهیم…. [۱۲]

آنگونه که در تاریخ اسلام به طور قطعی آمده است، زمینه سازی ابوبکر و عمر برای به دستگیری خلافت بعد از پیامبر اکرم (ص)، مدتها قبل از رحلت آن حضرت صورت میپذیرفت و آنچه در سقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد، نتیجه آن زمینه سازیها بوده است. آن دو در زمان حیات پیامبر گرامی (ص) به طور علنی مخالفت هایی کرده بودند و با اندک دقتی میتوان فهمید که در سالهای آخر حیات مبارک آن حضرت حالت تعرض به ساحت قدس نبوی به خود گرفته بودند که مخالفت با کتابت وصیت پیامبر (ص) و آن جمله اهانت آمیز معروف عمر بدون هیچ عذرخواهی از طرف خود یا ابوبکر و یا هوادارانش، و نیز عدم حضور در جیش اسامه… دلایل روشنی بر این مدعاست. پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز خلافت ابوبکر با حضور و بیعت دو نفر دیگر و بیعت اجباری باقی صحابه و انصار که در کتابهای تاریخی مشهور است و نیز در تنگنا قرار دادن امام علی (ع) برای بیعت آغاز گردید؛ یعنی با توجه به موقعیت خاص و ممتاز امام علی (ع) دیگران توانستند عرصه را بر امام تنگ کرده و با اجرای شگردهای خاص سیاسی، قدرت را به دست گیرند؛ به تضعیف شخصیت امام پرداخته، حضرت را منزوی سازند…. [۱۳]

پس از غصب خلافت با اجبار و رفتاری اهانت آمیز درصدد بیعت گرفتن از امام برآمدند، به گونه ای که به بیت حضرت تعرض نموده، به خانواده اش هتک حرمت و تعدی کرده… و امام را کشان کشان به مسجد بردند. چنانکه امام علی (ع) در نهج البلاغه در ضمن نامه ای در پاسخ به نیش زبان ناسنجیده معاویه مرقوم میفرمایند: «قلتُ اِنّی کنتُ اُقادُ کما یقاد الجمل المخشوش حتی اُبایع و لَعمر الله لقد اردت اَن تَذُّم فمدحتَ و ان تفضح فافتضحت…»؛[۱۴] ای معاویه! گفته ای که مرا چونان شتر مهار کرده به سوی بیعت میکشاندند، سوگند به خدا خواستی که مرا نکوهش کنی، اما ستودی، خواستی رسوا سازی که خود را رسوا کردی، مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود… و یا فرمود: بدان که خودکامگی و ظلم که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد در حالی که نسب ما برتر بود و پیوند خویشاوندی ما با رسولاللّه استوارتر بود و این جز خودخواهی و انحصارطلبی چیز دیگری نبود که گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند و گروهی سخاوتمندانه از آن دست کشیدند و در این میان داور خداست.[۱۵]

برخلاف خلفای گذشته، امام علی (ع) در موقعیتی حکومت را پذیرفت که با توجه به شرایط زمان و مسائل به وجود آمده و انحرافات ۲۵ ساله و اصرار مردم و مقبولیت همگانی ناچار به پذیرش بود که خود در این باره میفرمایند: «و بسطتم یدی فکففتها…»؛[۱۶] دست مرا برای بیعت میگشودید و من میبستم، شما آن را به سوی خود میکشیدید و من آن را میگرفتم؛ سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم آورند، بر من هجوم آوردید تا آنکه بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند… و یا میفرمایند: «فتداکّوا علی تداکّ الابلِ الهیم…»؛ پس از کشته شدن عثمان مردم نزد من، خود را به یکدیگر زده و برای بیعت نمودن ازدحام نمودند… که گمان کردم میخواهند مرا به قتل برسانند، یا بعضی از ایشان قصد دارند در حضور من بعضی دیگر را بکشند.[۱۷]

با توجه به مجموع سخنان حضرت و استدلال امام به اصرار مردم، پذیرش حکومت را، بر پایه دو اصل میشمارد: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم…»[۱۸]

حضرت در بیان حقانیت خود نسبت به حکومت اسلامی و غصب آن به وسیله دیگران در نهج البلاغه چنین میفرمایند: «لقد علمتم اَنی احق الناس بها من غیری…»[۱۹] همانا میدانید که من سزاوارتر از دیگران به خلافت هستم. سوگند به خدا، به آنچه انجام داده اید گردن مینهم تا هنگامی که اوضاع مسلمانان رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود… آگاه باشید! به خدا سوگند، ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت میکند. او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت را رها کرده و دامن جمع کرده از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند صبر پیشه سازم؟ پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود مینگریستم که میراث مرا به غارت میبردند.[۲۰]

امام در بخش دیگر این خطبه به خلافت ابوبکر می پردازد و آن را نیز ناحق و غیرمردمی می شمارد: «فی ما عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته اذ عقدها لاخر بعد وفاته لَشدَّ ما تشطرّا ضرعیها فصیَّرها فی حوزه خشناءَ… فصَبَرتُ علی طول المدّهِ و شدّه المحنه حتی اذا مضی لسبیله»؛[۲۱] شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم میخواست عذرش را بپذیرند چگونه در هنگام مرگ خلافت را به عقد دیگری در آورد؟ هر دو از شتر خلاقت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گشتند… و سرانجام، ابابکر حکومت را به دست کسی سپرد که مجموعه ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزشطلبی بود… من در این مدت طولانی، محنت زا و عذاب آور، چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا روزگار ابوبکر هم سپری شد.

در بسیاری از کتابهای تاریخی معتبر آمده است که ابابکر ده ها بار گفته بود: «اقیلونی فلست بخیرکم» با این حال، بعد از خود حکومت را با وجود علی (ع) به عمر وانهاد و او با افراط و به خطا رفتن و… حکومت کرد و حضرت علی (ع) در مقابل غصب حق خود، باز هم سکوت کرد و اینکه حضرت می فرمایند: «صبر کردم…» معلوم میشود به طور مسلم حق ولایت حضرت غصب شد. امام به روند شورای عمر در انتخاب خلیفه بعد از او اعتراض میکند و از همسان قرار دادن آن ۵ نفر اعضای شورا با خویش اعتراض دارد و با خلافت عثمان نیز مخالف است.

«عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان میباشم. پناه بر خدا از این شورا! در کدام زمان در برابر شخص اولشان در خلافت مورد تردید بودم تا امروز با اعضای شورا برابر شوم که اکنون مرا همانند آنان پندارند؟ ناچار باز هم کوتاه آمده و با آنان هماهنگ گردیدم. یکی از آنان با کینهای که از من داشت، روی برتافت (سعدبن ابی وقاص) و دیگری دامادش (عبدالرحمن بن عوف ) را بر حقیقت برتری داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان، تا آنکه سومی به خلافت رسید. دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند.»[۲۲]

حضرت در نهج البلاغه بارها به حقانیت خود و نیز چگونگی قبول حکومت اشاره میفرمایند؛ یعنی در حقیقت، سیره صحیح حکومت را مقبولیت و آرای عمومی میدانند که شکل حکومت نبوی نیز چنین بود. امام خمینی (قدس سره) بزرگ شاگرد مکتب اهلبیت و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نیز به تأسی از پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) در زمینه ساختار حکومت میفرمایند: «حکومت جمهوری اسلامی موردنظر ما از رویه پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آراء عمومی ملت خواهد بود و شکل حکومت را مراجعه به آرای ملت تعیین خواهد کرد.»[۲۳]

از آنچه که تاکنون درباره سیره امام علی (ع) در پذیرش حکومت بیان گردید، روشن میگردد که امام اولین اصلاح را در ساختار سیاسی حکومت اسلامی پس از خلفا پدید آورد و بر آرای عمومی تکیه کرد.

ب. عزل کارگزاران ناشایسته و نصب کارگزاران شایسته

یکی از اقدامات امام علی (ع) در پذیرش حکومت، عزل و نصب حاکمان بر ملاک حق محوری است. امام در نخستین روز حکومت درباره کارگزاران و مجریان گفتند: «الا و ان بلیتکم قدعادت کهئیتها یوم بعث الله نبیه (ص). .. و الذی بعثه بالحق لتبلبلن و لتغربلن غربله و لتساطن سوط الغدر حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم…»[۲۴] در این عبارات، حضرت سوگند یاد میکند که چنان مردم را غربال و زیر و رو نماید که صدرنشینان فرو روند و فروتران صدرنشین شوند. و ساختار اجتماعی را تغییر دهد و ارزشهای الهی در حاکمیت مورد توجه قرار گیرد و شایسته سالاری، جایگزین قوم و قبیله سالاری گردد. امام اصلاح فسادهای سیاسی را در بین مسلمانان بر فتوحات و تسخیر اراضی بیشتر مقدّم میدارد و در راستای این سیاست، ترجیح میدهد که کشور اسلامی در همین حدود جغرافیایی که دارد باقی بماند، اما در دوران ایشان فساد سیاسی حاکم نباشد و عناصری بر مردم حکومت کنند که در صلاحیت دینی و سیاسی آنان جای هیچگونه شک و تردیدی نباشد.»[۲۵]

با توجه به فتوحات شرقی و شمال آفریقا به وسیله خلیفه دوم و نصب حاکمان با معیار نزدیکی به خود، و نه به خدا، حکومت اسلامی دچار انحراف شد. وی اصحاب پیامبر (ص) را که در شهر بر سر کار بودند، عزل نمود و پسران بنی امیه و ابومعیط را بر گردن مردمان سوار کرد. چون مردمان به عملکرد تباه آنان خرده گرفتند، اعتنایی نکرد. عثمان، ولیدبن عقبه را به جای سعدبن ابی وقاص به حکومت کوفه منصوب کرد و عبدالله بن عامر را به جای ابوموسی اشعری در بصره منصوب کرد و عبداللّه بن سعدبن ابی سرح را به جای مغیره بن شعبه حاکم مصر گردانید و همه شام را به معاویه واگذاشت.[۲۶]

با آنکه عثمان پذیرفته بود عاملان عمر را از سر کار بر ندارد، طولی نکشید که همه آنان را از کار بر کنار کرد و خویشاوندان خود را به جای ایشان گماشت. این کار به اراده او بود یا به اشاره مروان؟ خدا میداند. آنچه مسلم است، این است که در میان کسانی که روی کار آمده بودند کسانی بودند که تقوای مالی یا تقوای سیاسی یا تقوای دینی یا هر سه را نداشتند.[۲۷] نتیجه دخالت آنان (بنی امیّه) به راندن انصار از صحنه سیاست منتهی شد. در زمان عثمان «رهبران رده» به اشغال مناصب پرداختند که در حقیقت یکی از علل اصلی خرابی و فساد اوضاع، تصدی این اشخاص به کارهای مهم بوده است…. [۲۸]

ابوسفیان پس از آنکه عثمان به خلافت رسید گفت: «ای بنی امیه، حکومت را همچون گویی که به دست آورده اید، محکم نگهدارید؛ زیرا قسم به آن کسی که سوگند میخورم، سالها بود که احراز این مقام را برای شما آرزو میکردم. حالا که به مقصود رسیده اید بکوشید تا خلافت را به کودکانتان منتقل سازید.»[۲۹]

مخالفان علی (ع) میگویند: «وی مرد شجاعت بود نه مرد سیاست؛ زیرا او میتوانست در آغاز خلافت خود با عناصر مخالف، موقتاً از در آشتی و صفا درآمده و آنان را با مداهنه راضی و خشنود نگهدارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند و سپس به قلع و قمعشان بپردازد…. حال آنکه اساساً دعوت اسلامی هرگز اجازه نمیدهد که در راه زنده کردن حقی، حق دیگری کشته شود، یا باطلی را با باطل دیگری دفع نمایند. آیات زیادی در قرآن کریم در اینباره موجود است. گذشته از این، مخالفان علی (ع) در راه پیروزی و رسیدن به هدف، خود را از هیچ جرم و جناینی و نقض قوانین صریح اسلام فروگذار نمیکردند…. »[۳۰]

امام معیار عزل و نصب را رعایت حقوق مردم و انجام تکالیف الهی میدانست و در مقابل فرمانداران بیدادگر میایستاد. در جایی به حضرت علی (ع) گزارش دادند که ناظر بازار اهواز اختلاس کرده و رشوه میگرفته است. حضرت پس از اطمینان از صحت موضوع، بخشنامه ای به فرماندار ناحیه ارسال نمود مبنی بر اینکه فرد خلافکار را عزل کن و آنچنان که او هست، بدون افزودن یا کاستن از آن، به مردم بگو، آبرویش را بریز و حبسش کن که اگر آبروی او را نریزی، آبروی دین و حکومت دینی خواهد ریخت.[۳۱]

سوده همدانی (سوده بنت عماره) در مقابل معاویه میگوید: روزی برای شکایت از یکی از عاملان نزد حضرت رفتم. او را ایستاده، جهت انجام نماز یافتم. حضرت از نماز منصرف شد و با مهربانی و عطوفت فرمود: آیا حاجتی داری؟ او را از شکایتم آگاه کردم. پس گریست و فرمود: خدایا تو شاهد باش که من دستور به چنین ظلمی را ندادم. آنگاه نامه ای نوشته به آن زن دادند تا به آن کارگزار برساند که محتوای آن نامه چنین بوده است: هنگامی که نامه به دست تو رسید آنچه در دست توست را حفظ کن تا جانشین تو برسد و از تو بستاند.[۳۲]

حضرت بدون هیچ مسامحه ای با کارگزاران خاطی برخورد میکند و آنان را از مناصب عزل مینماید. چنانکه در نامه ای به فرماندار بصره مینویسد: همانا من به راستی به خدا سوگند میخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی کم یا زیاد، چنان بر تو سختگیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی.[۳۳]

و یا کارگزاران هنگامی که در مجالس پر خرج شرکت میکنند، که در آن سرمایه داران و مرفهان شرکت دارند و محرومان نمیتوانند در آن حضور یابند و بدان دعوت نشدند، مورد سرزنش قرار میگیرند. نظیر آنچه که خطاب به عثمانبن حنیف فرموده اند: «گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندان بر سر سفره دعوت شدهاند… سوگند به خدا، من از دنیای شما طلا و نقره نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه ام، جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ بلوط ناچیزتر است.[۳۴] و یا می فرماید: «کیف تُسیغ شرابا و طعاما و انت تعلم اَنّک تاکُل حراماً…»؛[۳۵] چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا کردی در حالی که میدانی حرام میخوری و حرام مینوشی؟ چگونه با اموال یتیمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان، کنیزان میخری و با زنان ازدواج میکنی؟… پس از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفری خواهم کرد که نزد خدا عذرخواه من باشد. با شمشیری تو را میزنم که به هر کس زدم، وارد جهنم گردید. و یا امام در مقابل خرید خانه توسط شریح قاضی به ۸۰ دینار غضبناک شده، او را هشدار میدهد و قاطعانه برخورد میکند.[۳۶]

نکته دیگر آنکه امام، کارگزاران را بر اساس صلاحیت شخصی و مسائل حوزه فرمانداری، عزل و نصب میکرد و رعایت حدود الهی و حقوق مردم را مهم میشمرد. در عزل محمّدبن ابی بکر از مصر به جهت رفع سوءظن احتمالی به هنگام نصب وی به عنوان فرماندار شهری دیگر چنین بیان میکند: «فقد بلغنی موجِدتُک من تسریح الاشتر الی عملک»؛[۳۷] خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای تصدی کاری که در عهده داری، دلتنگ شدهای… اگر آنچه را در فرمان توست از دستت گرفتم، بر جایی حکومتت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسانتر است و حکمرانی آن بر تو خوشتر. امام در عهدنامه معروف «مالک اشتر» چگونگی نصب کارگزاران و گزینش آنان، بازرسی از کار آنان، [۳۸] و… را بر میشمارد و معیار صحیح به کارگیری فرمانداران را بیان میفرماید.

ج. احیای سنّت پپامبر اکرم (ص) در حکومت

یکی دیگر از اصلاحات مهمی که امام در طی حکومت ۵ ساله خود انجام داد، احیای سنّت شریف نبوی بود. با توجه به انحراف خلفای قبلی، امام علی (ع) از همان ابتدا بر حفظ سنّت نبوی و حرکت بر محور سیره پیامبر (ص) تأکید داشتند. امام در شورای پس از مرگ عمر، به خاطر تکیه بر قرآن مجید و سنّت و عدم پیروی از سیره شیخین، از خلافت دست کشید:[۳۹] «در اصل، مهمترین مسئله برای امام (ع)، احیای سیره پیامبر (ص) از هر جهت و از هر حیث و اصلاح مشکلات و انحرافاتی بود که در آن زمان وجود داشت. این کار بسیار سختی بود؛ به ویژه که بازوان امام مردمی بودند که خودشان به شیخین معتقد بودند.»[۴۰]

فاصله علی (ع) از زمان پیامبر اکرم (ص) و تغییرات پدید آمده در طی ۲۵ سال خلافت خلفای سه گانه، طعم شیرین حکومت ناب اسلامی را از ذائقه ها برده بود. اندک اندک مردم از سیره ناب حکومت نبوی غفلت کرده بودند و خاطره شیرین آن ایام از اذهان محو میشد. حضرت در ضمن خطبه ای سیره و روش حکومتی خود را که منطبق با قرآن و سنت پیامبر (ص) بود بیان نمود و عملا نیز از همان آغاز مطابق گفته خود، عمل کرد. [۴۱]

پیامبر اکرم (ص) بین عرب و غیر عرب فرق نمیگذاشت و بیت المال را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم مینمود، اما خلفای سه گانه بر خلاف سنّت پیامبر (ص) عمل نمودند. مثلا، خلیفه اول بزرگان انصار را در فتوحات، به سرکردگی لشکر نگماشت تا آنجا که صدای انصار به اعتراض بلند شد و او به اجبار، تنها ثابت بن قیس را از انصار را به سرکردگی لشکر تعیین کرد.[۴۲]

امام علی (ع) در طی حکومت سعی فرمودند با یادآوری فلسفه بعثت پیامبر اکرم (ص) و نحوه حکومت آن رسول گرامی و انطباق شیوه حکومتی خود بر آن روش، سعی در احیای مجدد اسلام ناب بنمایند، پیرایه ها را بزدایند و به نوعی نامشروع بودن سیره خلفای پیشین را اعلام نمایند.

امام علی (ع) به واسطه سیرت عادلانه خود قیافه جذاب سیرت پیامبر اکرم (ص) را به مردم، بخصوص نسل جدید نشان داد. وی در برابر شوکت کسرایی و قیصری معاویه در زی فقرا و مانند یکی از بینواترین مردم زندگی میکرد. وی هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نداشت و توانگر را به گدایی و نیرومندی را بر ناتوانی ترجیح نداد.[۴۳]

اساساً حضرت یکی از حقوق مردم بر حاکم را عمل به کتاب خدا و سنّت نبوی میشمارد: «و لکم علینا العمل بکتاب الله تعالی و سیره رسول الله (ص) و القیام بحقه و النعش لسنته»؛[۴۴] حقی که بر شما برگردن ما دارید، عمل کردن به کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) و قیام به حق و برپا داشتن سنّت اوست.

امام علی (ع) با بیان سیره پیامبر اکرم (ص) مردم را با اسلام ناب آشنا میکردند و به تأسی از آن سیره دعوت میکردند. «پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان… و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد… پیامبر (ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست… همانا پیامبر (ص) بر روی زمین می نشست و غذا میخورد و چون برده، ساده مینشست و با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت و بر الاغ برهنه مینشست و دیگری را پشت سر خود سوار میکرد…. »[۴۵]

در واقع اعراض امام علی (ع) از پذیرش حکومت، به خاطر فسادها و انحرافاتی بود که در دوران خلفای سه گانه به دلیل دوری از سنّت نبوی (ص) رخ داده بود، به طوری که جماعتی که به تبعیض و… عادت کرده بودند، در مقابل عدالت علوی و سنت نبوی(علیهما السلام) ایستادند.

امیر مؤمنان علی (ع) در پی اقبال همگانی و اصرار مردم در حالی تشکیل دولت داد که تحولاتی اساسی در جهت بازگشت به سنت های جاهلی طی یک دوره ۲۵ ساله روی داده بود؛ تحولاتی که به صورت تجدیدنظر در راه و رسم و سنّت پیامبر اکرم (ص)، در همه وجوه صورت گرفته بود و مسیری که آن حضرت به وجود آورده بود و راهی که برای آینده امت اسلامی مشخص نموده بود، در وجوه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دچار دگرگونی های اساسی شد.[۴۶]

امام علی (ع) اصلاح روزگار را به پایداری راه های دین و نشانه های عدالت و سنّت پیامبر (ص) و پایبندی بدان ها میشمارد: «و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی اذلالها السنن فصلح بذالک الزمان و طمع فی بقاء الدوله.»[۴۷]

۲- اصلاحات اقتصادی (عدالت اجتماعی ) در حکومت امام علی (ع)

یکی از شعارهای اساسی امام علی (ع) در قبول حکومت، اجرای عدالت اجتماعی در حکومت اسلامی و ممانعت از ستمگری ظالمان و… بوده است. پیش از آنکه امیرمؤمنان علی (ع) زمام امور را به دست گیرد، تحولات اقتصادی عظیمی به تدریج در جامعه و حکومت روی داد و مناسبات متعادل اقتصادی عصر پیامبر، به شدت دگرگون شد، عدالت اقتصادی رخ برتافت و استکبار اقتصادی جلوه یافت. این تحول در دوره خلیفه سوم به دلیل چپاول اقتصادی و مسکنت مالی مردم، جامعه را به بحران کشاند که در این زمانه جامعه به شدت گرفتار انبوه داری و فزون خواهی از یک سو، و نیازمندی و ناداری از دیگر سوی شده بود.[۴۸]

به دنبال فتوحات، اموال فراوان و زمینهای گسترده ای در اختیار حکومت و مسلمانان قرار گرفت و در پی سیاست های تبعیض در سهمیه بندی بیتالمال و برتری بخشیدن عرب بر عجم و خواص بر عوام، و اختصاص دادن سهم های کلان به خویشان و نزدیکان و حامیان، هیأت حاکمه، به ویژه در شش ساله دوم حکومت خلیفه سوم، خطرناکترین انحراف ها چهره نمود.[۴۹] وابستگی عثمان به خاندان اموی موجب شد قدرت امویان، که در زمان خلیفه دوم در شام پایه گذاری شده بود، بیشتر تقویت گردد. وقتی فرمانداری بسیاری از مناطق اسلامی به دودمان امیه و بستگان خلیفه سپرده شود، رفته رفته عدل اسلامی دستخوش تبعیض و قوم و خویش بازی یا اشرافیگری می گردد.[۵۰]

همه مورّخان اسلامی اجمالا به دو نکته در زمان خلافت عثمان اشاره کرده اند:

۱- سپردن تمام پستهای حساس به بنی امیه، بخصوص افراد بیبند و بار و غیرمتعهد؛

۲- حیف و میل بیتالمال در سطح وسیع و گسترده و بذل و بخشش های بیکران و غیر قابل توجیه؛ [۵۱]

درباره حیف و میلها و تبعیضهایی که در دوران خلیفه سوم اتفاق افتاد، در کتابهای متعدد تاریخی مطالب فراوانی نقل شده است که به اختصار به بعضی از آنها اشاره مینماییم. عثمان خانه ای برای خود در مدینه ساخت که مردم بر او بسیار خرده گرفتند و او در ضمن خطبه ای که در پاسخ ایرادهای مردم بر این که چرا او از بیت المال مسلمانان برای خود چنین خانه ای ساخته است، گفت: بر فرض که من خانه ای از بیت المال برای خود ساخته باشم، مگر جز این است که در این خانه، کارهای شما را سامان میدهم و مگر من جز در پی برآوردن نیازهای شمایم؟ شما از حقوق خود چیزی را از دست نداده اید و اگر من در فضل و بخشش آنچه را دوست دارم انجام ندهم، در آن صورت به چه منظور پیشوا و رهبر شما باشم؟![۵۲] عثمان ۰۰۰ /۳۰۰ درهم به حارث بن حاکم برادر مروان و شوهر دخترش عایشه بخشید و شتران صدقه را نیز به وی اهدا کرد. [۵۳] از آن عجیبتر، ارقام دینارهایی است که به بستگان خود بخشید؛ به مروان ۰۰۰/۵۰۰ دینار، به یعلی بن امیه ۰۰۰/۵۰۰ دینار، به عبدالرحمن بن عوف ۰۰۰/۲۵۶ دینار. [۵۴] عبداللّه بن خالد از او (عثمان ) پاداش خواست و عثمان ۰۰۰/۴۰۰ درهم بدو بخشید، حکم بن ابی العاص را که پیامبر از مدینه تبعید کرده بود بازگرداند و بدو ۰۰۰/۱۰۰ درهم بخشید. به عبدالله ابی سرح تمام غنایمی را که خداوند از فتح شمال غربی آفریقا نصیب مسلمانان کرده بود بخشید؛ بدون اینکه هیچ کس از مسلمانان را در آن شریک قرار دهد. به ابوسفیان در همان روز ۰۰۰/۲۰۰ درهم بخشید.[۵۵]

در سایه حکومت عثمان، عبدالرحمن بن عوف ساختمانی بنا کرد که در طویله اش ۱۰۰ اسب و ۱۰۰۰ شتر بود و یک چهارم دارایی اش پس از مرگ ۰۰۰/۸۴ دینار بود. زید بن ثابت در هنگام مرگ به اندازه ای طلا و نقره داشت که آنها را با تبر میشکستند. اموال خلیفه سوم در زمان مرگ ۰۰۰/۱۵۰ دینار و ۰۰۰ /۰۰۰/۱ درهم پول نقد بود و قیمت مستغلات وی بالغ بر ۰۰۰/۱۰۰ دینار بود. طلحه، کاخ معروف خود را در کوفه بنا کرد و درآمد وی از عراق هر روز بیش از ۱۰۰۰ دینار بود…. [۵۶]

عثمان دخترش را به عبدالله خالد تزویج کرد و دستور داد تا ۰۰۰/۶۰۰ درهم به او داده شود و عبدالله بن عامر نوشت که آن را از بیت المال بصره بپردازند… عثمان هرگاه به یکی از خویشاوندان خود جایزه ای میداد، آن را از بیت المال فراهم میساخت و خزانه دار امروز و فردا میکرد، پس بر او اصرار ورزید و گفت: تو خزانه دار ما بیش نیستی؛ پس هرگاه به تو بخشیدیم بگیر و اگر خاموش ماندیم، خاموش باش…[۵۷] عثمان اراضی متعلق به عامه مسلمانان را در تیول اشخاص قرار داده بود.[۵۸] چراگاه های عمومی را به تصرف عده ای خاص از بنی امیه درآورد و در این روش، مخالف سنّت نبوی و سیره دو خلیفه قبل از خود عمل نمود.

امام علی (ع) با قبول حکومت، فلسفه پذیرش آن را احقاق حق مظلومان و ستمدیدگان برشمردند و افق جدیدی را فراروی جهانیان گشودند.[۵۹] ایشان در سیره حکومتی خود، بازگرداندن اموال عمومی غارت رفته به بیت المال و مبارزه با حیف و میل آن و سیاست قاطع ستیز با غارتگران بیتالمال را اعلام فرموده، و حتی دامنه مبارزه را تا زمان قبل از حکومت خود گسترش دادند و به افرادی که در دوره خلفای پیشین به ناحق و با تبعیض به مطامعی رسیده بودند، هشدار دادند که اموال آنها را به بیت المال برخواهند گرداند؛ اگرچه با آن کنیز خریده باشند یا کابین زنان خود قرار داده باشند. «والله لو وجدته قد تزوَّج به النساء و ملِکَ به الاماء لَرَددتُه.»[۶۰]

آن حضرت زمین هایی را که عثمان به خویشان خود بخشیده بود به مسلمانان بازگردانید. عمر و عاص پس از بیعت با امیرالمؤمنین (ع) به قصد تحریک معاویه در نامه ای نوشت: «چه خواهی کرد آنگاه که هر چه داری از تو گرفته شود مانند درختی که پوست آن را از تنه اش جدا کرده، لختش کنند آنچه میتوانی بکن.»[۶۱] اما طبقه سرمایه دار فکر میکند امام در مقابل اطاعت و فرمانبرداری آنها، دست سازش با آنها خواهد داد. ولید بن عقبه، ابی معیط را نزد آن حضرت فرستاد. وی به حضرت چنین گفت: ای ابوالحسن، ما از برادران و نزدیکان تو هستیم. تو همه ما را به یک تیر راندی. امروز میخواهیم با تو بیعت کنیم به این شرط که اموالی را که در زمان عثمان به ما داده شده، به حال خود واگذاری و بازپس نگیری! اما امام با قاطعیت تمام بار دیگر عزم خود را در پیمودن طریقی که آغاز نموده بود اعلام کرد و بدین ترتیب، تمامی اشکال تبعیض در توزیع اموال را الغا کرد.[۶۲]

«انطلق الامام مباشره بعدان بایعه الناس و تسلم زمام السلطه السیاسیه بحرکه الاصلاح حکومیه بداها من خلال شعار عداله الاجتماعیه و الاقتصادیه.» همین روش که علی (ع) درباره مساوات عمومی بین همه مردم پیش میگیرد، عامل اساسی است که موجب میگردد سرشناسان، فرزند ابوطالب را ترک کرده و چنان که خواهد آمد، به پسر ابوسفیان بپیوندند؛ زیرا علی (ع) هیچ یک از اشراف را بر مردم عادی برتری نمیداد؛ او هیچ عربی را بر عجم ترجیح نمیداد؛ چرا که انسان در خلقت و در وجدان علی (ع) برادر انسان دیگر بود و او به هیچ وجه با این رؤسا و زعمای قبیله ها، سازشکاری نداشت و از کسی با مال ملت به نفع خود دلجویی نمیکرد و به سوی خود نمیخواند.[۶۳]

در دوران عمر فرهنگ خاصی بر جامعه حکمفرما شد و روحیه خاص دوران عمر (خشونت) نسل آینده را شکل بخشید. دوران عثمان با ویژگی های خاصی همچون احیای عصبیت ها و سنت های قبیله ای، زمینه یافتن ظهور اشرافیت قبیله ای و تبدیل اشرافیت معنوی دولت عمر به اشرافیت اقتصادی زمین دار، در مسلمانان آرمان طلب علیه این نظام کینه ایجاد کرد… در حالی که امام علی (ع)، در رفتار با دوستان و بستگان خود ذره ای و لحظه ای از حدود و حقوق مردم فروگذار نکرد و هیچ انسانی را بناحق بر دیگری برتری نبخشید.

حضرت امیر (ع) که به حکومت رسید، این هرم طبقاتی را درهم شکست و بیت المال را بالسویه بین مردم تقسیم کرد و همچون پیامبر اکرم (ص) فرقی بین قریش و غیر قریشی نگذاشت؛ حتی خودش مانند بقیه مسلمانان سه دنیار برداشت و قنبر غلام ایشان هم سه دینار… معاویه را از حکومت شام عزل نمود و درخواست طلحه و زبیر را برای احراز مقام رد کرد…»[۶۴]

علی (ع) پس از آنکه به خلافت شناخته شد، مالی را در میان مردم بالسویه تقسیم فرمود، چنان که سیره پیامبر اکرم (ص) نیز همانگونه بود و این روش زبیر و طلحه را سخت برآشفت و بنای تمرّد گذاشتند.[۶۵]

و بدینسان، بزرگان صحابه و قریش با مشاهده جدیت و دقت امام در تقسیم عادلانه بیت المال، فهمیدند که این سخنان علی (ع) فقط شعار سیاسی نبوده است. و یا برخورد عادلانه امام با خواهر، برادر و دخترش گواه صادقی بر روح عدالت خواهی علی است.[۶۶] به خواهرش ام هانی همانقدر از بیت المال عطا میکند که به برده عجمی خواهرش پرداخت کرده است و در مقابل اعتراض خواهر، پاسخ میدهد در کتاب الهی تفاوتی میان عرب و عجم مشاهده نکرده ام. و یا در جای دیگر میفرماید: «والله لقد رایت عقیلا و قد املق حتی استماحنی من برکم صاعا…»؛ به خدا سوگند برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشت تا یک من از گندم بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهایشان ژولیده و رنگشان تیره شده بود. پی در پی مرا دیدار میکرد و درخواست خود را تکرار میکرد. چون به گفته های او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او وامی گذارم و به دلخواه او رفتار می کنم و از راه و رسم عادلانه خود دست بر می دارم. روزی آهنی گداخته به بدنش نزدیک کردم تا او را بیازمایم؛ پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند. از حرارت آهنی مینالی که انسانی به بازیچه، آن را گرم ساخته است. اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است.[۶۷]

و یا زمانی که ام کلثوم دختر امام علی (ع) از علی بن رافع خزانه دار امام گردنبندی را به رسم عاریت برای ۳ روز در ایام عید قربان درخواست می نماید و او عطا می کند و امام (ع) آن گردنبند را می بیند، اعتراض می نماید و هیچ توجیهی را نمی پذیرد و می گوید اگر چنین نبود که گردنبند را به عاریت گرفته ای، انگشتان دست تو را به خاطر سرقت می بریدم و اول هاشمی بودی که به جرم سرقت دستش بریده می شد.[۶۸]

هر انسان منصفی در تطبیق دوران حکومت عثمان و امام علی (ع)، چهره حقیقی اسلام ناب و عدالت اجتماعی را در سیره حکومت امام میبیند. حتی امام به مالک اشتر چنین دستور می فرماید: «مبادا به اطرافیان خود و یا نزدیکان خود زمینی را که بی صاحب و یا جزء بیت المال است، بدهی و در اختیار آنها بگذاری.»

مبادا کسی از خواص و نزدیکانت نسبت به قدرتی که تو داری به طمع افتند و از تو بخواهند که کشتزار و مراتعی را به آنها واگذاری و آنان با تکیه بر قدرت تو سوء استفاده کنند و به زمین کشتزار دیگران تجاوز کنند…»[۶۹]

در بینش الهی امام علی (ع) ظلم و بیعدالتی و تبعیض، در هر شکل و با هر هدفی که باشد محکوم است و ایشان هیچ نوع مصلحت اندیشی را در این عرصه برنمی تابند. «منطق علی (ع) این است که هدف هر چه بزرگتر باشد، موجب اباحه ظلم نمی شود و شاید راز شکست او در بازار سیاست همین منطق بود.»[۷۰]

تبعیض و رفیق بازی و باندبازی و دهان ها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است. اکنون مردی زمامدار کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است. هدف و ایدهایش مبارزه با این نوع سیاست بازی است.[۷۱]

مقابله امام (ع) با تبعیض و بیعدالتی در میان امت اسلامی سبب شد تا عده ای بیماردل علیه آن حضرت برخیزند و حفظ مطامع دنیوی را آن قدر بزرگ ببیند که در مخالفت با علی (ع) حدی نشناسند تا آنجا که قتل نفس پیامبر را بر خود روا دارند. «قُتِلَ عَلِی فِی مِحرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهِ عَدلِهِ.»

۳- اصلاحات قضایی در حکومت امام علی (ع)

یکی از بیماری هایی که پس از ارتحال پیامبر گرامی اسلام (ص) دامنگیر جامعه اسلامی شد و اندک اندک تبعات آن مردم را نسبت به دین نگران می کرد، مسئله قضاوت در حکومت اسلامی بوده است. مطابق آنچه که در تاریخ مسلم است، خلیفه اول در برابر فساد آشکار خالد بن ولید در قتل مالک بن نویره و همبستری با همسرش در همان شب، خاموش ماند و با این بهانه که او سیف اللّه است و من سیف اللّه را در غلاف نمی کنم و او اجتهاد کرده و به خطا رفته است: «اجتهد فأخطأ»، از مجازات وی صرفنظر کرد. در حالی که، در شرع مقدس اسلام، برای آن حدی معین شده و در قرآن بدان اشارت رفته است؛ لیکن خلیفه اول در قضاوت خود خلاف دین حکم کرد.

اشتباهات خلیفه دوم در قضاوت آنچنان زیاد است که نیاز به کتابی مستقل است تا حکم های قضایی نادرست وی در آن نوشته شود. در دوره خلافت او چنان ترس در دل مردم افکنده شده بود که مردم در مقابل قاضی به راحتی نمیتوانستند از حق خود دفاع کنند.[۷۲]

خلیفه سوم در مسئله قضاوت مثل امور دیگر حکومتیَش، دچار افراط و تفریط بوده است. از سویی، ابوذر را به خاطر سخن حقش به ربذه تبعید

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.