خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Jorgen Haugen Sorensen Sculptures 1
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Jorgen Haugen Sorensen Sculptures 1 قیمت اصلی 63,500 تومان بود.قیمت فعلی 26,000 تومان است.
بازگشت به محصولات
تصویر شاخص الی فایل
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل شهادت پدر حاج آقا روح‌الله به روایت تاریخ قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 87,125 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
15ساعت
13دقیقه
52ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود

قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 87,125 تومان است.

تعداد فروش: 43

فرمت فایل پاورپوینت

2 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
5 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.

ارائه‌ی فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود – تجربه‌ای خاص و متمایز!

پاورپوینتی حرفه‌ای و متفاوت:

فایل فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود شامل ۶۶ اسلاید جذاب و کاملاً استاندارد است که برای چاپ یا ارائه در PowerPoint آماده شده‌اند.

ویژگی‌های برجسته فایل فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود:

  • طراحی خلاقانه و حرفه‌ای: فایل فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود به شما این امکان را می‌دهد که مخاطبان خود را با یک طراحی خیره‌کننده جذب کرده و پیام خود را به بهترین شکل انتقال دهید.
  • سادگی در استفاده: اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود به گونه‌ای طراحی شده‌اند که استفاده از آن‌ها بسیار آسان باشد و نیاز به تنظیمات اضافی نداشته باشید.
  • آماده برای ارائه: تمامی اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود با کیفیت بالا و بدون نیاز به ویرایش، آماده استفاده هستند.

کیفیت تضمین‌شده با دقت بالا:

فایل فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود با رعایت بالاترین استانداردهای طراحی تولید شده است. بدون نقص یا بهم‌ریختگی، تمامی اسلایدها آماده برای یک ارائه بی‌نقص و حرفه‌ای هستند.

نکته مهم:

هرگونه تفاوت احتمالی در توضیحات ممکن است به دلیل نسخه‌های غیررسمی باشد. نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود با دقت و حرفه‌ای تنظیم شده است.

همین حالا فایل فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود را دانلود کنید و ارائه‌ای حرفه‌ای و تأثیرگذار داشته باشید!


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود :

سردار حسین همدانی به سال ۱۳۲۹ در همدان متولد شد. وی از فرماندهان جنگ تحمیلی و بنیانگذار لشگر «۳۲ انصار الحسین(ع)» شهر همدان و فرمانده لشگر «۱۶ قدس گیلان» در هشت سال دفاع مقدس بود و نقش مهمی را در آن دوران با شکوه ایفا کرد. شهید همدانی با کمک شهیدان احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت و محمود شهبازی نقش به سزایی در تاسیس لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران داشت و سال ها بعد در ایام فتنه ۸۸، خود فرماندهی این لشگر را بر عهده گرفت.

این سردار شهید یک فرمانده نظامی و عملیاتی بود که فعالیت های فرهنگی او پس از جنگ هشت ساله تحمیلی بسیار چمشگیر است. سرانجام سردار شهید همدانی پس از سال ها مجاهدت در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۹۴ زمانی که برای مبارزه با تروریست های تکفیری و دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه هجرت کرده بود به شهادت رسید و برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.

وی آغاز عملیات «بیت المقدس ۱» را که منجر به فتح خرمشهر شد اینگونه روایت می کند:

روز دهم فروردین، در پایان عملیات فتح المبین، بعد از نماز شکری که در اتوبان اضطراری، بغل پل فلزی کرخه، بین رود کرخه و جاده اندیمشک اهواز با حضور همه رزمندگان برگزار شد، بحث در پیش بودن عملیات بزرگ بعدی مطرح شد.

جلسه ای با حضور احمد متوسلیان، محمود شهبازی، محسن وزوایی، سرهنگ صیاد شیرازی و حسن باقری تشکیل شد- که من در این جلسه حضور نداشتم- در آن جلسه، جمع بندی از علمیات فتح المبین انجام می گیرد و دستاوردهای عملیات و نقاط ضعف و قوت دشمن بررسی می شود. حسن باقری تحلیلی از وضعیت دشمن ارائه می کند و می گوید اگر به دشمن فرصت بدهیم، یگان های آسیب دیده اش را بازسازی می کند.

قرار بود همه یگان های حاضر در نبرد فتح را جمع و جور کنند و منطقه فتح المبین را تحویل قرارگاه فجر بدهند و سایر یگان ها به مقرهایشان برگردند. فرماندهان تیپ ها هم اصرار داشتند با توجه به اینکه نیروها سه ماه در منطقه مانده اند، نیاز به مرخصی دارند. بعضی ها هم باید ترخیص شوند. از طرف دیگر، بعضی فرماندهان نظرشان این بود که چند ماه فرصت لازم است تا یگان های خود را بازسازی کنیم.

حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی آمدند دو کوهه. جلسه ای با حضور فرماندهان گردان ها و معاونت ها گذاشتند که حدود سه ساعت طول کشید. حاج احمد، جمع بندی مفصلی از عملیات داشت و گفت: اگر ما به دشمن فرست بدهیم، حتی توان فعلی را دو برابر هم کنیم، قطعا امید به موفقیت در عملیات بعدی نیست. دشمن در فتح مبین متوجه توان ما شده است. پیش از این در تحلیل و بررسی هایش نمی توانست قبول کند که ما دارای چنین قدرتی هستیم. بنابراین تا دشمن در موضع ضعف است و فرصت بازسازی پیدا نکرده، باید عملیات بعدی را انجام دهیم.»

در ذهن مان بود که قرار است نبرد را در منطقه فتح مبین ادامه بدهیم. فکر می کردیم می رویم به سمت العماره مرکز استان میسان عراق، و یا قرار است برویم مهران یا قصر شیرین یا یک شهر عراق را بگیریم. در جلسه دستواره، محمود شهبازی، همت، خاکسار، بنده، رنجبران، اسماعیل قهرمانی فرمانده گردان انصارالرسول و رضا چراغی بودند. قجه ای هم با اینکه مجروح شده بود، در جلسه حاضر شد. بعضی ها هم مثل اکبر حاجیلو و حاج عباس کریمی مجروح شده و برای مداوای اساسی، آنها را از منطقه خارج کرده و رفته بودند.

من در جلسه گفتم: «برادر احمد! می گذاشتید ما برویم، هیچی جلو ما نبود.» واقعا هم نبود. یادم می آید وقتی با سعید بادامی، محمود شهبازی و علیرضا ناهیدی، ارتقاعات تینه و تنگه ابوغریب را سرازیر شدیم و با تویوتا گاز می دادیم و می رفتیم جلو، پرنده هم در منطقه پر نمی زد. به حاج احمد گفتیم چرا نگذاشتید جلوتر برویم؟ با انگیزه بالای بچه ها می توانستیم با ماشین تا العماره هم برویم، اما حاج احمد لبخندی تحویل داد، چون او می دانست چه خبر است ولی ما نمی دانستیم.

خلاصه در آن جلسه، فرمانده گردان ها یکی یکی به حاج احمد گزارش دادند. یک گردان از بچه های قم بودند. که در عملیات به کارگیری نشدند. مسئولین این گردان، به متوسلیان گفتند: «برادر احمد! از لحظه شروع عملیات، تا امروز که ما خدمت شما هستیم، تیپ به ما نه آب داده، نه نان و نه غذا. مایحتاج مان را از این طرف و آن طرف گرفتیم. »

متوسلیان همان جا گفت: «حالا که این طور است، برادر همدانی موظف می شود برود یک مسئول تدارکات برای تیپ پیدا کند و بردارد و بیاورد.» وقتی او می گفت شما موظف هستیف کسی جرات نمی کرد بگوید نه. با احمد متوسلیان نمی شد خیلی بحث کرد. واقعا ابهت و اقتدار فرماندهی او مثل و مانند نداشت. البته گاهی اوقات هم که برخورد تندی با یک کادر خاطی می کرد، بعد می دیدی گریه می کرد و از طرف مقابل عذرخواهی می کرد. سیستم و روش مدیریتی او این طوری ها بود.

توی جلسه، از حیث سن و سال، من از همه بزرگ تر بودم بقیه هم رعایت حال مرا می کردند. چند بار خواستم بگویم نه! می دانستم که حاج احمد برخورد می کند، چیزی نگفتم بعد از جلسه به محمود شهبازی گفتم: «به من چه مربوطه که بروم مسئول تدارکات بیاورم؟» شهبازی گفت: «ناراحت نباش! با هم می رویم یک فکری می کنیم.»

خلاصه آخر جلسه حاج احمد گفت: «دوستان در جریان باشند، تکلیف است، همه موظف هستند، کسی تحقیق نکند که منطقه عملیاتی بعدی کجاست؟ ممکن است برویم غرب، هر کجا ممکن است برویم، هرکس تحقیق کند که عملیات کجاست، گناه کرده است. شما کاری نداشته باشید. از امروز شما ۵ روز مرخصی دارید. برگه مرخصی بنویسید، پیش بینی قطار و اتوبوس و هم شده است. بعد از ۵ روز بیاید پادگان ولیعصر تهران.»

فرمانده گردان ها گفتند: «حاج احمد، ۵ روز مرخصی کم است. عمده نیروهای تیپ ما بسیجی هستند و سه ماهه به منطقه اعزام شده اند، ممکن است نیایند. حاج احمد گفت: «پس شما باید با آنها صحبت کنید. بگویید می خواهیم عملیاتی بزرگ تر از فتح مبین انجام دهیم، آنها که تجربه عملیات داشته اند، باید بیایند.» سید محمدرضا دستواره که مسئول واحد پرسنلی تیپ بود، گفت: «برادر احمد، شما بدانید خیلی هم که آقایان صحبت کنند، دوسوم نیروها نمی آیند، شما مطمئن باشید که نمی آیند.»

حاج احمد دفعتاً با همان لحن شمرده، به او نهیب زد و گفت: «برادر دستواره، از این حرف ها دیگر نزنی!»

روش حاج احمد این بود که با یک تشر مؤدبانه کاری می کرد که کسی در جلسات، با تدابیر فرماندهی مخالفت نکند. توصیه مؤکد دیگری هم برای فرماندهان گردان ها – که عمدتاً از تهران آمده بودند – داشت. گفت: «برادرهای عزیزم، از اینجا که رفتید رسیدید تهران، برنامه ریزی می کنید. از فردا صبح می روید به عیادت مجروحین، می روید زیارت خانواده شهدا، در هر گردانی فرمانده گردان موظف است با فرمانده گرو هان هایش، دسته جمعی به عیادت مجروحین در بیمارستان ها یا منازل و زیارت خانواده شهدا بروند.»

اصلاً نمی گفت باید به خانواده های شهدا، سرکشی کنیم، می گفت: باید آنها را زیارت کنیم. می گفت وقتی برگشتید، هر گردان باید پانصد نفر نیرو داشته باشد! نمی گفت شمار فعلی نفرات گردان ها کم هستند، بلکه می گفت: بروید با نیروها صحبت کنید تا تعدادشان برسد به پانصد نفر! حاج همت و خاکسار موظف شدند زمینه انتقال نیروها را فراهم کنند.

جبهه پدافندی را هم از ما تحویل گرفتند و برگشتیم به پادگان دوکوهه در منطقه فتح مبین دیگر کاری نداشتیم. در اوایل عملیات فتح، نامه ای از اصفهان برای آقای شهبازی آمده بود که مادرت مریض است حتماً به عیادت ایشان بیایید.

حاج همت، حاج احمد و خاکسار خبر داشتند. حاج احمد به محمود گفته بود: «حاج آقا شهبازی، شما موظفی بروی اصفهان، محمود گفته بود: «باشد لازم شد می روم، عجالتاً به منزلمان تلفن می زنم!» یادم است تویوتا وانتی از سپاه دزفول گرفته بودیم تا در مواقع ضروری از آن استفاده کنیم. حاج احمد گفت: «محمود؛ بار دوم است که می گویم؛ حتماً برو اصفهان، اما شهبازی تا پایان عملیات در منطقه باقی ماند، این بار، در خاتمه عملیات، حاج احمد چون احساس می کرد که ممکن است محمود باز هم به اصفهان نرود، به من گفت: برادر همدانی! شما محمود را ببرید همدان، یک ماشین با راننده بدهید او را ببرد اصفهان، از مادرش عیادت کند، بعد برگرداند ایشان را بیاورد، پادگان دوکوهه.»

محمود هم قبول کرد.

نماز مغرب و عشاء را در ساختمان ستاد فرماندهی تیپ خواندیم. حاج احمد به من گفت: «برادر همدانی، شما ۴۸ ساعت مرخصید. بروید همدان و به محمود ماشین بدهید تا به اصفهان برود، شما هم مسئول واحد تدارکات موردنیاز تیپ را بردارید و بیاورید دوکوهه.»

با ماشین حرکت کردیم. سعید بادامی هم با ما بود. پل دختر و اسلام آباد غرب را پشت سر گذاشتیم. حدود ۶ ساعت طول کشید. حدود ساعت یازده و نیم، دوازده به کرمانشاه رسیدیم. رفتیم مقر فرماندهی سپاه منطقه ۷ کشوری که فرمانده آن آقای بروجردی بود. گفتند ایشان مشغول استراحت است. آقای خلیفه سلطانی جانشین او بود.

اتفاقاً آقای خلیفه سلطانی هم در رابطه با منطقه سنقر جلسه عملیاتی داشت. وقتی گفتند شهبازی آمده است – چون همشهری شهبازی بود و او را می شناخت – به ما اجازه ورود دادند. همین که وارد شدیم، خلیفه سلطانی گفت: «به به! این هم دو نفر فراری!»

شهبازی بی حوصله، اما با لحنی مؤدب، در جواب گفت: «عملیات بزرگی در پیش است. ما هم دو روزه آمده ایم و خسته ایم. می خواهیم مسئول تدارکات برای تیپ انتخاب کنیم و با خودمان ببریم.»

گفت: چی؟ هر دو نفر شما را به دادسرای پاسداران معرفی کرده ایم!»

بعد به دفتردارش گفت: «برو نامه شان را بیاور.»

دیدیم بله! نوشته اند این دو نفر بدون مجوز سپاه منطقه ۷ همدان را ترک کرده اند و…!

من هم به شوخی و مزاح گفتم: «من کارهای نیستم! خوب آقای شهبازی فرمانده سپاه استان همدان بود، به من دستور داد، مرا با خودش برده!، خلیفه سلطانی هم جواب داد: «باشد بروید دادسرا جواب بدهید.»

شهبازی با کم حوصلگی به من گفت: حسین تو به این صحبت ها گوش نده! اصلاً به این حرف ها زیاد توجه نکن

خلاصه شب همان جا خوابیدیم، صبح که بیدار شدیم، صبحانه را با آقای شهبازی، خلیفه سلطانی و آقای بروجردی خوردیم.

بروجردی ۴۸ ساعت قبل از عملیات – فتح مبین – به

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل خرمشهر که فتح شود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *