با پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع)، محتوای خود را در قالب ۱۲۰ اسلاید استاندارد و جذاب ارائه دهید و در نگاه اول تاثیرگذار باشید.


خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع)
224,700 تومان قیمت اصلی 224,700 تومان بود.169,200 تومانقیمت فعلی 169,200 تومان است.
تعداد فروش: 78
فرمت فایل پاورپوینت
فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع)؛ انتخابی هوشمند برای ارائههای حرفهای
چرا باید از پاورپوینت استفاده کنید؟
- چیدمان دقیق و کاربرپسند: فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع) با طراحی ساختاریافته و اصولی، مخاطب را بهخوبی درگیر محتوا میکند.
- صرفهجویی در زمان: تمامی اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع) آمادهی استفاده هستند؛ بدون نیاز به هیچگونه ویرایش.
- نمایش با وضوح بالا: کیفیت طراحی در فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع) بهگونهای است که در هر صفحهنمایشی عالی بهنظر میرسد.
هشدار: استفاده از نسخههای ناقص فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع) ممکن است باعث بروز اختلال در نمایش یا افت کیفیت شود. تنها نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع)، کیفیت تضمینشده دارد.
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (ع) :
مقدمه
نسبت اخلاق و سیاست یکی از آن مسائل دیرینه و بنیادین در حوزه تفکر سیاسی است که همواره توجه اندیشمندان سیاسی را بله خود جلب کرده است.[۱]نتیجه تأمل درباره چنین نسبتی به شکل گیری نگرش های متفاوت منجر شد که هر کدام با دامنه های تفسیری همراه بود. در این رهگذر، امروزه دیدگاه دوگونگی اخلاق و سیاست سرفصل دنیامداری در حیات سیاسی و اجتماعی و معنوی انسان مدرن شده است که از بنیان عاری از اخلاق بویژه اخلاق دینی در علایق و روابط سیاسی دفاع می کند. جهان جدید بر این نکته تأکید می ورزد که عرصه حیات عمومی، گستره اخلاقیات و باورهای دینی نیست و بر این اساس اخلاق و باورهای دینی نباید در این عرصه دخالتی داشته باشد و حکومت می تواند و باید بدون لحاظ باور داشت های اخلاق دینی تلاش خود را در جهت تنظیم فلسفه زندگی این جهانی انسان ها متمرکز و به انجام رساند.
بدون تردید این رویکرد تحت تأثیر مستقیم تجارب حوزه تمدنی غرب قرار داشته و با عنایت به گسترش تمدن غرب و بسط همینه ارزش های آن به عنوان الگویی سیاسی و حقوقی در بسیار از جوامع پذیرفته شده و پیروی می شود. بر این اساس، انسان مدرن دیگر در جهت سامان دهی به روابط سیاسی و اجتماعی خود نه تنها نیازی به این ایستارها ندارد بلکه وابستگی او به چنین باورهایی نشانه پس ماندگی بشمار می آید. برخلاف چنین برداشتی، آموزه های اسلامی همواره بر همپایی این دو تأکید ورزیده و علی الاصول رخصتی برای عدول از اصول اخلاقی در سیاست پذیرفته نشده است. به تعبیر حمید عنایت، قرآن از مومنان می خواهد از سرمشق والا یا به اصطلاح اسوه حسنه حضرت محمد (ص) پیروی کنند. از آنجا که توفیق اصلی پیامبر در بنا نهادن حکومتی بر مبنای تعالیم اسلام بود؛ مسلمانان هم وظیفه دارند او را سرمشق خود قرار دهند (عنایت ۱۳۷۲: ۱۷) که کانونی ترین هدف رسالت و بعثت خود را به کمال رساندن مکارم اخلاق اعلام نمودند.[۲]
او در عین حال باید پذیرفت که مسلمانان در بخش اعظم حیات تاریخی خود تحت حکومت نظام هایی بسر برده اند که پیوندی باریک و ناچیز با هنجارها اخلاقی داشته اند و شریعت و اصول اخلاقی آن تنها تا حدی رعایت شده اند که قدرت آنان را در چشم مومنان مشروع جلوه دهد. دوره ای کوتاه در تاریخ حیات سیاسی و اجتماعی مسلمانان وجود دارد که الگوی واقعی نظام اسلامی تحقق پیدا کرده است. بدون تردید، پس از حکومت پیامبر (ص) برجسته ترین الگوی حکومتی در اسلام را باید دوره حکومت امام علی (ع) دانست که با تعریفی متفاوت از سیاست همه جریانها و ساختارهای حکومت را در درون اخلاقیات اسلامی معنی دار کرد؛ به ویژه اینکه امام علی (ع) تنها معصوم در تاریخ اسلام است که در راس حکومت قرار گرفته است. ازاین رو، تبارشناسی دینی و اخلاقی تصمیمات امام علی (ع) و بررسی دیدگاهها و مواضع ایشان توضیح دهنده نسبت اخلاق و سیاست به لحاظ نظری و عملی از دیدگاه اسلام و شیعه است. در این جهت، تلاش مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که نسبت اخلاق و سیاست در نگاه امام علی (ع) چگونه قابل توضیح است؟
الف. تعریف سیاست
سیاست، حساس ترین حوزه فعالیت انسان در جامعه از لحاظ لغوی دارای معانی متعدد است که حکومت و حکمرانی نقطه کانونی آن بشمار می آید (ر. ک دهخدا، ۱۳۷۳: ۱۲۲۲۵ و ابو الحمد، ۱۳۶۸: ۶). ابن منظور در لسان العرب در ذیل ریشه این واژه یعنی«سوس»می نویسد: «سوس یعنی ریاست و امری را سیاست نمود یعنی آن را به انجام رساند… و سیاست یعنی انجام کاری که موجب اصلاح در آن باشد و سیاست کار سیاستمدار است. (ابن منظور، ۱۳۶۳: ۱۰۸).
در علوم سیاسی نیز تعاریف متفاوت از سیاست ارایه شده است که معروف ترین آن عبارت است از حکومت بر انسان ها، مبارزه برای قدرت و حفظ آن و یا توزیع اقتدار مأبانه ارزش ها و غیره (عالم ۱۳۷۵: ۳۰-۲۹). موریس دوورژه سیاست را با تصویری ژانوسی توضیح می دهد و معتقد است جوهر سیاست، طبیعت و معنی حقیقی آن، این است که همیشه و همه جا ذوجنبتین است. دولت در عین حال که ابزار تسلط برخی از طبقات بر طبقات دیگر است… وسیله ای است برای تامین نوعی نظم اجتماعی و نوعی هم گونگی همه افراد در اجتماع و در جهت مصلحت عمومی (دوورژه، ۱۳۵۸: ۹).
چنانکه عمید زنجانی نیز در تعریف سیاست می نویسد: «سیاست به معنی مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومی در جهت مصلحت جمعی و انتخاب روش های بهتر یا علم اداره جامعه متشکل است (عمید زنجانی، بی تا: ۵).
بر این اساس، در سیاست عنصر حکومت کردن و مدیریت جامعه بشری، عنصری اساسی به شمار می آید که به تعبیر رابرت دال امری غیر قابل اجتناب برای زندگی بشر است (دال ۱۳۶۴: ۱). در عین حال می توان سیاست را در چارچوب هدف های آن نیز توضیح داد. در این راستا، امام خمینی (ره) معتقد است: «سیاست به معنای این است که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبی اکرم بالفظ «سیاست»ثابت شده است… در زیارت جامعه ظاهرا هست که«ساسه العباد»… در آن روایت هم هست که پیغمبر اکرم مبعوث شد که سیاست امت را متکفل باشد.. سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعادشان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح مردم است… که همان صراط مستقیم است. » (امام خمینی، ج ۱۳: ۴۳۲ -۴۳۱). ازاین رو، هدف سیاست اسلامی آن است که دولت اسلامی مبتنی بر قواعد و ضوابط اسلامی شکل گرفته و روابط انسان ها را در این چارچوب تنظیم کند.
به هرصورت اگر نفوذ در اندیشه انسان برای تغییر در رفتار و هدایت و ترغیب او برای انتخاب اولویتهایش به عنوان بنیادی ترین هدف سیاست تلقی شود؛ همواره این پرسش مطرح بوده است که برای وصول به چنین هدفی استفاده از شیوه ها و روش های غیرموجه و نامشروع تا چه اندازه قابل پذیرش است. امروزه در پهنه سیاست دروغ و دروغ پردازی یکی از روش های متداول برای توجیه ناکامیها و پیشبرد اهداف مشروع و نامشروع و هدایت افکار عمومی به سمت اولویت های تعیین شده قلمداد می شود و این معضل هم همواره قابل طرح است که تکلیف ارزش ها و اخلاق (ر. ک کاظمی ۱۳۷۶، ۳۳-۳۲) در سیاست چیست؟مسائل ارزشی عموما مربوط به مواردی است که انسان در برابر یک سلسله انتخاب ارزشی روی خوب و بد، درست و نادرست رفتارها قرار می گیرد. ازاین رو است که می توان در پاسخ به این پرسش و تأثیر آن بر حوزه سیاست دو نگرش اساسی را درباره سیاست دریافت: یکی برداشت واقع گرایانه یا قدرت محور و دیگری برداشت ارزش محور یا اخلاق مدار. در اینجا به بررسی هر کدام پرداخته و سپس دیدگاه امیر المومنین (ع) را در این خصوص مطرح و تجزیه وتحلیل می شود.
۱- رویکرد واقع گرایانه به سیاست
در برداشت واقع گرایانه به سیاست، هدف سیاست ایجاد نظم و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج و بی قانونی است و سیاست وسیله ای برای حفظ چگونگی پایه های قدرت به شمار می آید. در این رویکرد، مهم ترین مسئله سیاست حفظ قدرت است چرا که فرض بر این است که بدون قدرت هیچ نظم و عدالتی ایجاد نمی شود. بدین ترتیب، قدرت مرکز ثقل سیاست را تشکیل داده و همه کشاکش ها در زندگی سیاسی به قدرت مربوط می شود و هیچ چیز بیش از قدرت نمی تواند در سیاست مؤثر باشد. براساس این نگرش، مصلحت دولت فراتر از هر مصلحتی قلمداد می شود که نسبت به سایر مصلحت ها مقدم است. در این دیدگاه، اگر حاکم حتی ضروری دید تا سخن از دین و اخلاق بر زبان براند باید انجام دهد و عدالت و اخلاق و دین ابزاری بیش نیست و همه چیز وسیله تلقی می شود و هدف وسیله را توجیه می کند. به عبارت دیگر، اخلاق سیاسی با اخلاق عمومی با اخلاق فردی فرق می کند و ضرورتا آنچه در اخلاق عمومی پسندیده است در اخلاق فردی پسندیده نیست.
این دیدگاه که در سیر اندیشه سیاسی غرب به ماکیاولیسم شهرت دارد؛ در نظریات نیکولوماکیاولی اندیشمند سیاسی ایتالیایی بیان شده است. او در کتاب شهریار چنین توضیح می دهد: «همه می دانند چه نیکو است که شهریار درستکار و درست پیمان باشد و در زندگی راست روش و بی نیرنگ. با این همه تجربه های دوره زندگانی ما را چنین آموخته است که شهریارانی که کارهای بزرگ و گران از دستشان برآمده آنانی بوده اند که راست کرداری را به چیزی نشمرده اند و با نیرنگ آدمیان را به بازی گرفته اند و سرانجام بر آنانی که راستی پیشه کرده پیروز شده اند» (ماکیاولی ۱۳۷۵، ۱۱۱).
ماکیاولی، قدرت سیاسی را مبنای استمرار و دوام دولت می داند و توضیح می دهد که حاکم برای مصلحت دولت و قدرت خود باید هم فریب دهد و هم سرکوب کند. او در شهریار می نویسد: «از آنجا که شهریار را گریزی نیست که شیوه درندگان را نیک بکار بندد می باید هم شیوه روباه را بکار بندد و هم شیوه شیر را؛ زیرا شیرها از دام ها نتواند گریخت و روباه از چنگال گرگان، ازاین رو روباه می باید بود و دام ها را شناخت و شیر می باید بود و گرگ ها را رهاند» (ماکیاولی ۱۳۷۵، ۱۱۱).
چنانکه همین معنی را می توان در نگاه خواجه نظام الدین عبید زاکانی نیز یافت. هر چند که او آن را به زبان ظنز بیان کرده و می نویسد: «اکابر سلف، عدالت را یکی از فضایل اربعه شمرده اند و بنای امور معاش و معاد بر آن نهاده اند. معتقَد ایشان آن بوده که بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَوَاتِ وَ الأرضِ و خود را مامور ان اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسَانِ بداشتندی… اما مذهب اصحابنا آن که: این سیرت اسوء سِیَر است و عدالت مستلزم خلل بسیار… و می گویند بنای کار سلطنت و فرماندهی و کدخدایی بر سیاسیت است؛ تا از کسی نترسند فرمان آن کس نبرند و همه یکسان باشند و بنای کارها خلل پذیر و نظام امور گسسته شود. آن کس که… عدل ورزد و کسی را نزند و نکشد و مصادره نکند و خود را مست نسازد و بر زیردستان اظهار عربده و غضب نکند، مردم از او نترسند و رعیت فرمان ملوک نبرند… و از بهر این معنی گفته اند: پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند (عبید زاکانی به نقل از حلبی ۱۳۷۵: ۱۳۳ -۱۳۲ ).
۲- رویکرد اخلاقی به سیاست
رویکرد دیگر به سیاست، نگرش اخلاقی است که آن را ارزش مدار نیز گفته اند. در این دیدگاه نه سیاست به خودی خود هدف است و نه قدرت؛ بلکه اهدافی والاتر چون عدالت، سعادت، هدایت و خیر برتر برای انسان و جامعه انسانی ترسیم می شود و وظیفه سیاست بسترسازی و آماده کردن شرایط برای وصول به این آرمانهای بنیادین و اساسی انسان است. از این رو، در این رویکرد سیاست با اخلاق همراه است و سیاستمدار کسی است که انسان و جامعه انسانی را به سوی فضائل اخلاقی پیش می برد؛ زیرا هدف اساسی جامعه دستیابی شهروندان به حیات معقول و همراه با سعادت و فضیلت و خیرخواهی است. ازاین رو، سیاست به عنوان حکمت عملی با اخلاق درآمیخته است و آموزش و تربیت با سیاست ارتباطی نزدیک دارد. این نوع رویکرد به تعبیر بشیریه برداشتی اخلاقی، آرمانی یا آرمان خواهانه تلقی می شود (بشیریه، ۱۳۸۰: ۷۱).
۳- رویکرد علی (ع) به سیاست
با عنایت به رویکردهای اشاره شده، رویکرد امام علی (ع) به سیاست از نوع اخلاقی آن هم از نوع اخلاق دینی است؛ زیرا امام علی (ع) سیاستی را مورد توجه قرار می دهد که در آن رستگاری و پرهیزگاری توسعه یافته و راه هدایت انسان ها تسهیل شود و بنیان آن بر عدالت استوار باشد. ازاین رو، سیاستی که عبارت از تشخیص هدف و تحصیل هر نوع وسیله ای برای وصول به آن باشد به هیچ وجه مورد نظر امام علی (ع) نبوده است. هدف فرزند ابی طالب (ع) در سیاست و حکومت فراتر از دستیابی به قدرت سیاسی بود. او با پایبندی عمیق به اصول و ارزش های اخلاقی، تنها به اجرای صحیح و پایدار تعلیمات و دستورارت الهی اسلام می اندیشید (درخشه ۱۳۸۲: ۱۰ ) و سیاست را در معنای فریب کاری و ستم پیشگی آن هیچ گاه نپذیرفت.
تعریف سیاست از دیدگاه وی را می توان در این کلام حضرت به خوبی دریافت. وی می فرماید: “به خداوند سوگند معاویه از من زیرک تر نیست ولی حیله گر و ستم پیشه است و اگر نبود بیزاری من به فریبکاری، بی شک از زیرک ترین انسان ها بودم (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۶۴۸ کلام ۱۹۱).
توجه به ساختار زبانی کلام امام حاکی از تأکیدات چندگانه ایشان است. اما آن چیزی که امام را در عین هوشمندی و زیرکی از اعمال چنین زیرکی باز می داشت، پرهیزگاری الهی و دوری از فریبکاری و ستم پیشگی بود؛ زیرا سیاست در دیدگاه وی همان راستی و درستی و نقطه آغاز و نه پایان تقوی بود. کسی که زندگی مورچه ای را بر حکومت تمام دنیا مقدم می داند (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۷۱۴ خطبه ۲۱۵) ؛ هیچ گاه نمی تواند به خود اجازه دهد در رسیدن به اهداف سیاسی و این جهانی از هر وسیله ای بهره جوید. در دیدگاه امام حکومت امانتی الهی است که باید از آن برای زمینه سازی تعالی و سعادت انسان استفاده شود و هرگونه شائبه نفسانی در این امانت خلاف چنین هدفی والا به شمار می آید.
نگرش زاهدانه امام علی (ع) به قدرت سیاسی به روش های سیاسی ایشان نیز جنبه اخلاقی و انسانی بخشیده و از این روست که وی همواره وفای به عهد و پرهیز از پیمان شکنی، دوری از خدعه و نیرنگ، بی زاری از دروغ و فریبکاری را سرلوحه اصول سیاسی خود قرار داده و هیچ مصلحتی را بالاتر از سیاست دین گرا، حق طلبانه و عدالت گستر قلمداد نمی کرد. این رویکرد مبتنی بر نگاهی توحیدی است که صرفا در جهان بینی الهی معنی دار می شود و با رویکرد دنیامدارانه تفاوتی بنیادین دارد. درحالی که رقیبان سیاسی وی از غیر اخلاقی ترین شیوه ها برای وصول به قدرت بهره جسته و زمینه ستم گری در جامعه اسلامی را بنیان نهادند. چنانکه امام در این نگاه اخلاق گرایانه خود را درباره سیاست چنین بیان می فرماید
«ما در زمانی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن، حیله گری و فریب کاری را عین هوشمندی و زیرکی می دانند و نادان ها این گونه فریبکاران را به چاره پردازی نسبت می دهند… فرد هوشمند کسی است که راه های فریبکاری را می داند ولی از عمل به آنچه باعث زیان و بازدارندگی الهی می شود صرف نظر می کند. اما کسی که تعلق خاطری به دین ندارد در کمینگاه انجام آن می نشیند و هر گناهی را انجام می دهد و فرصت را از دست نداده و در هر کاری به حیله دست اندازد» (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۱۲۷، خطبه ۴۱).
این کلام اما تفاوت سیاست اخلاقی را با سیاست غیراخلاقی (یا اخلاق سیاسی ) به خوبی آشکار می سازد. بدون تردید امام از روش ها و ابزارهای تحصیل قدرت و تداوم حکومت خود به خوبی آگاهی داشت و می توانست از این روش ها و ابزارها برای بسط سلطه و قدرت خود بهره جوید؛ ولی هیچگاه چنین نکرد و تنها عنصر بازدارنده اش پرهیزکاری و انقیاد او در برابر موازین اخلاقی اسلامی بود. از این رو، باید نتیجه گرفت سیاست ورزی امام علی (ع) خود یک هدف تلقی نمی شود؛ بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف اجرای احکام و گسترش عدالت در جامعه بوده است. این نوع نگرش از اخلاقی ترین برداشت ها در مورد سیاست حکایت دارد که جز با راستی و پرهیز از فریبکاری قابل دسترسی نیست؛ موضوعی که باعث شد امام (ع) در این راه هیچگاه از مرزهای اخلاق و دین فراتر نرود. چنانچه خود می فرماید: «به خداوندگار سوگند هیچگاه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان نکردم و هیچ دروغی روا نداشتم» (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۱۲۷، خطبه ۱۶).
ب. سیاست اخلاقی در اندیشه امام علی (ع)
۱-خطمشی های سیاسی امام علی (ع) در دوره حکومت
شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه اسلامی در دوره خلافت خلیفه سوم آشکارا ضرورت تغییرات بنیادین را در افکار عمومی پدید آورد و تنها کسی که می توانست رهبری چنین حرکتی را در آینده جامعه اسلامی به عهده بگیرد، علی ابن ابی طالب (ع) بود. ازاین رو بود که مردم از وی درخواست کردند مسئولیت خلافت را بر عهده گیرد تا بدین وسیله شرایط لازم برای بازگشت به اصول و ارزش های اسلامی فراهم شود. هر چند افرادی نیز بودند که گمان می کردند با بیعت و همراهی با ایشان می توانند در نظام جدید منافع مالی و سیاسی خود را تأمین کنند؛ ولی عملکرد امام (ع) نشان داد که وامدار هیچکس نیست و هرگز چنین نخواهد کرد. بدون تردید، اصلاح چنین شرایطی مستلزم تلاش گسترده و غلبه بر چالش های متعدد بود که امام از آنها آگاهی کامل داشت. ازاین رو، امام قبل از پذیرش خلافت به صراحت به مردم فرمود: «مرا رها کنید و نزد دیگری بروید ما رو در روی شرایطی قرار می گیریم که چهره ها و رنگ های مختلف دارد، شرایطی که قدم ها بر آن استوار نمی گردد و قلب ها بر آن قرار نمی گیرد » (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۲۷۱ خطبه ۹۱).
این کلام به خوبی نشان می دهد که پذیرش و تحمل سیاست های امام در ساختار اجتماعی با تردید جدی همراه بود؛ زیرا بیش از دو دهه پایبندی به شیوه تبعیض آمیز در توزیع بیت المال و اتخاذ سیاست های برتری جویانه پس از پیامبر، انس و عادت مردم را به این روش برانگیخته و انگیزه ها و علایق مادی آنان افزایش یافته بود؛ به گونه ای که رفتاری متفاوت از آن غیر قابل تحمل می نمود. اما امام در نهایت رهبری جامعه را پذیرفت و اصلی ترین هدف چنین پذیرشی نیز در گسترش عدالت و به تعبیر خود عدم رضایت از برخورداری مفرطانه ستمکاران و گرسنگی رنج آور ستمدیدگان بود (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۵۱ خطبه ۳). نحوه پذیرش حکومت بوسیله امام نیز گویای این مهم است که حکومت به خودی خود هیچ مطلوبیتی برای امام جز اجرای ارزش های اخلاقی دینی نداشته است.
مفهوم دولت و حکومت در اندیشه سیاسی امام به عنوان نهاد قدرت به هیچ عنوان به معنی سلطه طلبی، برتری خواهی و استبداد و قدرت خواهی نبود؛ بلکه دولت در نظام اندیشه وی نهادی است که ارزش آن در گروه حق مداری و نه مصلحت جوئیهای معمول سیاسی است. این نگاه را می توان در سراسر حکومت امام دید و باید اذعان کرد که هدف امام از حکومت تنها اجرای پایدار احکام و ارزش های الهی، خدمت صادقانه به خلق خدا و کسب رضایت خداوند بوده است. بدین جهت است که ایشان تلاش کرد اخلاقی ترین اصول را در حیات سیاسی خویش به اجرا درآورد. امام خواهان جاه و مقام و شکوه دنیایی آن نبود تا آن را از دریچه حکومت پیگیری کند. دنیا در نزد او کوچک تر از آن بود که بتواند محبوب وی واقع شود. زیرا دنیا نزد او از عطسه بزی نیز خوارتر بود (نهج البلاغه ۵۲: ۱۳۵۱ خطبه ۳). به همین دلیل، هنگامی که به امام در مورد عثمان ابن حنیف گزارش دادند که در مهمانی یکی از اهالی بصره شرکت کرده است؛ در نامه ای سرزنش آمیز به وی چنین نگاشت: «ای پسر حنیف به من اطلاع دادند که یکی از جوانان بصره تو را به عروسی دعوت کرده است و تو به سوی آن شتابان رفته ای و خورش های رنگارنگ گوارا برایت خواسته و کاسه های بزرگ به سویت آورده می شد و گمان نداشتم تو به مهمانی کسانی بروی که نیازمندانشان را برانند و توانگرانشان را دعوت کنند. پس به آنچه دندان می نهی نظر کن و چیزهای که بر تو آشکار نیست مخور و آنچه را که به پاکی راه های بدست آوردن آن دانایی بخور.. آگاه باشید که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه دریده و از خوراکیهایش به دو قرص نان بسنده کرده است» (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۹۶۶ خطبه ۴۵).
امام سپس اضافه می کند: «اگر می خواستم غذای خویش را از عسل پاکیزه و مغز گندم قرار دهم و لباس های خود را از حریر و پارچه های گران قیمت برگزینم، برای من امکان پذیر بود. ولی دور باد که هوی و هوس بر من چیره شود و من چنین راهی را انتخاب کنم». و این همان دریافت امیر المومنین (ع) از سیاست است که با وجود امکان بهره برداری از همه امتیازهای حکومت پرهیزگاری را مقدم دانسته و از آن عدول نمی کند. چنانچه در نخستین خطبه امام علی (ع) پس از پذیرش حکومت که توضیح دهنده خطوط کلی سیاست های وی است؛ این معنی به خوبی مشخص است. ایشان در این خطبه، سیاست اصلی حکومت خویش را بر مبنای عدالت اجتماعی و اقتصادی و احیای ارزش های دینی و اخلاقی توضیح می دهد. این خطبه که در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وارد شده است حاوی نکات بسیار مهم و ارزشمند برای حکومت دینی است. ایشان در این خطبه ضمن تحلیل روند تاریخی گذشته می فرماید:
«من مردی از شما هستم. برای من است آنچه برای شما است. بر من است آنچه بر شما است… بدانید که شما را بر روش پیامبرتان پیش خواهم راند و آنچه بر آن امر شده ام اجرا خواهم کرد… موضع من پس از وفات رسول خدا (ص) همچون موضع من در زمان حیات او است…» (ابن ابی الحدید، ج ۷، ۱۳۸۵ ه ش: ۳۷ -۳۶). امام در این خطبه مصلحت جوئیها سیاسی را رد کرده و بر لغو هرگونه امتیاز حاصل از برتری جوییهای اجتماعی و قومی و قاطعیت در اجرای عدالت تأکید می ورزد:
این اصول درواقع همان دیدگاههای بنیادین بود که بر سراسر حکومت امام علی (ع) حاکمیت یافت و در عین حال توضیح دهنده هدفی مقدس بود که در آن، عنصر دین و اخلاق دینی تعیین کننده بشمار می رفت. چنانکه امام در کلام دیگری این هدف را چنین بیان می دارد: «خدایا تو می دانی آنچه ما انجام دادیم نه به خاطر تلاش در کسب قدرت بوده و میل به سلطنت و نه به خاطر رسیدن به مطالع ناچیز دنیوی است؛ بلکه هدف ما این بود که نشانه های دین تو را برپا داریم و در شهرهای تو اصلاح و آسایش را برقرار کنیم تا بندگان ستم کشیده تو در امن و آسودگی بوده و احکام تو که معطل مانده جاری شود». (نهج البلاغه ۱۳۵۱ ه ش: ۴۰۷ کلام ۱۳۱ ). همانگونه که در خطبه ای دیگر می فرماید: «سوگند به خداوند این کفش نزد من از حکومت بر شما دوست داشتنی تر است؛ مگر اینکه حقی را برقرار دارم یا باطلی را براندازم» (نهج البلاغه ۱۳۵۱ ه ش: ۱۱۱ خطبه ۳۳).
این سخنان امام به خوبی اصل بنیادین حاکم بر حکومت وی که پای بند عمیق به ارزش های دینی و اخلاقی است، هویدا می سازد و در چارچوب چنین نگرشی است که امام علی (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر توصیه می کند که مالک همواره دریافت خود را از قدرت سیاسی اصلاح کند (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۹۳۳ نامه ۵۳ ). [۳]
۲- پرهیز از دنیاگرایی
یکی از شروط اساسی رهبری در اسلام پرهیز از دنیاطلبی و ریاست خواهی است؛ به نحوی که در چارچوب آموزه های اسلامی هیچ آسیبی به اندازه دنیاخواهی، مدیریت جامعه اسلامی را تباه نمی سازد و بدون شک قدرت سیاسی همواره بستر لازم را برای دنیاگرایی رهبران آماده می سازد. دنیا در معنای سرزنش شده دینی آن، تعلق خاطر آلوده ای است که انسان با بهره های مادی این جهان برقرار می کند و در واقع، نحوه تلقی نفسانی انسان است که او را از حرکت به سوی کمالات الهی دور می سازد. ازاین رو، دنیا پرهیزی در مقابل آن به معنای طرد جهات زشت نفسانی و کژی های اخلاقی است. براساس تعالیم اسلام تعلقات دنیاگرایانه برای زمامداران مسلمان خطرناک ترین آسیب به شمار می آید؛ زیرا منشأ ستمگری ها و چپاولگری ها در آن قرار دارد و درک صحیح دنیا در این است که انسان با این جهان رابطه دنیوی برقرار نکند و زندگی این جهانی را اصیل تلقی نکند.
هر چند بخشی مهم از کار ویژه های حکومت امام علی (ع) مربوط به مسائل زندگی این جهانی انسان ها می شود؛ ولی هیچگاه این نوع توجهات جامه اصالت به خود نپوشید و امام همواره از سرزنش کنندگان دنیاطلبی به شمار می آمد. چنانکه می فرماید: «به خداوند سوگند دنیای شما در دیده من از استخوان خوکی که در دست شخص جذامی باشد پست تر است» (نهج البلاغه، ۱۳۵۱: ۱۱۹۲ حکمت شماره ۲۲۸). امام علی (ع) در سخنی دیگر دنیاگریزی خود را چنین توصیف می کند:
«ای دنیا، ای دنیا از من دور شو!آیا خود را به من می نمایانی و عرضه می داری یا به من شوق داشته و مرا طلب می کنی؟ نزدیک مباد هنگام تو و چه بعید است آرزوی تو، دیگری را فریب ده که مرا به تو نیازی نیست. تو را سه بار طلاق دادم که در آن هیچ بازگشتی نیست» (نهج البلاغه ۱۳۵۱: ۱۱۱۰ حکمت ۷۴).
۳- عدالت محوری
عدالت یکی از پرسش های پایدار و جاودانه فلسفه سیاسی از جمله بنیادی ترین اصول سیاسی و حکومتی امام علی (ع) را تشکیل می دهد که بدون فهم آن نمی توان درکی درست از دولت ایشان ارایه کرد. مفهوم عدالت در جامعه همراه با رفع نابرابریهای بی پایه، منع تبعیض ها و شایسه سالاری و صلاحیت پیشگی در مناصب و مقامات است. البته بیشترین توجه امام را در این ارتباط باید در حوزه عدالت اقتصادی جستجو کرد. عدالت را نباید در اندیشه و سیره امام علی (ع) صرف امری اخلاقی به شمار آورد؛ بلکه
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.