

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام
156,825 تومان قیمت اصلی 156,825 تومان بود.87,125 تومانقیمت فعلی 87,125 تومان است.
تعداد فروش: 44
فرمت فایل پاورپوینت
آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.
ارائهی فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام – تجربهای خاص و متمایز!
پاورپوینتی حرفهای و متفاوت:
فایل فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام شامل ۵۴ اسلاید جذاب و کاملاً استاندارد است که برای چاپ یا ارائه در PowerPoint آماده شدهاند.
ویژگیهای برجسته فایل فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام:
- طراحی خلاقانه و حرفهای: فایل فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام به شما این امکان را میدهد که مخاطبان خود را با یک طراحی خیرهکننده جذب کرده و پیام خود را به بهترین شکل انتقال دهید.
- سادگی در استفاده: اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام به گونهای طراحی شدهاند که استفاده از آنها بسیار آسان باشد و نیاز به تنظیمات اضافی نداشته باشید.
- آماده برای ارائه: تمامی اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام با کیفیت بالا و بدون نیاز به ویرایش، آماده استفاده هستند.
کیفیت تضمینشده با دقت بالا:
فایل فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام با رعایت بالاترین استانداردهای طراحی تولید شده است. بدون نقص یا بهمریختگی، تمامی اسلایدها آماده برای یک ارائه بینقص و حرفهای هستند.
نکته مهم:
هرگونه تفاوت احتمالی در توضیحات ممکن است به دلیل نسخههای غیررسمی باشد. نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام با دقت و حرفهای تنظیم شده است.
همین حالا فایل فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام را دانلود کنید و ارائهای حرفهای و تأثیرگذار داشته باشید!
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل عبدالله و پدرش خباب بن ارت دو یار دلباخته امیر مومنان علیه السلام :
ولادت
از آنجا که اکثر منابع وفات خبّاب را در سال و در سالگی ثبت کرده اند، وی باید در سال هفدهم پس از عام الفیل، و سال پیش از بعثت به دنیا آمده باشد. وی پیش از اسلام آزاد بود و با درآمد شخصی خود (از طریق آهنگری) گذران زندگی می کرد.[]
خَبّاب پسر اَرَتّ نجدی تمیمی از اصحاب محمّد، پیغمبر اسلام و از مهاجرین است. خبّاب دهمین مردی بود که اسلام آورد. او معلّم قرآن فاطمه دختر خطاب و شوهرش سعید بود و او عمر بن خطاب را به خانه ارقم بن ابی الأرقم راهنمایی کرد و بعد نیز به او قرآن می آموخت. خبّاب در جنگ بدر، احد، خندق و تبوک وسایر جنگها در سپاه اسلام شرکت داشت.
نسب
درباره نَسب او اختلاف است. کسانی که او را عرب دانسته اند، اغلب وی را تمیمی شمرده اند.[] بر این اساس، وی را چنین خوانده اند: خبّاب بن ارت بن جَنْدَله بن سعد بن خُزَیمه بن کعب بن سعد بن زید منَاه بن تمیم.[] برخی نام جد وی را، به جای جندله، خُوَیلِد ثبت کرده اند،[] بعضی نیز او را خُزاعی یا هم پیمانِ بنی زهره دانسته اند.[] گاه اصل خبّاب را از منطقه سواد عراق و ناحیه کسْکر گفته اند.[]
وجه تسمیه به اَرَتّ
گفته شده ارتّ (پدر خبّاب)، از آن رو چنین نام گرفت که درست نمی توانست به عربی سخن بگوید و هرگاه می خواست به این زبان حرف بزند، رتّه (لکنت زبان) پیدا می کرد.[] لذا برخی او را یا از نبطی ها و آرامیهای عراق یا از ایرانیان ساکن کسکر دانسته اند. به علاوه در روایتی از حضرت علی(ع)، خبّاب نخستین کسی از نبطیان شمرده شده که اسلام آورد.[] بنابراین، عراقی بودن خبّاب ارجح از حجازی بودن اوست.[]
کنیه
کنیه خبّاب، بنابر مشهور، ابوعبدالله و به قولی ابومحمد یا ابویحیی بوده است،[] اما باید گفت، کنیه ابویحیی که برخی منابع برای او برشمرده اند، در واقع کنیه صحابی دیگری است با همین نام (خبّاب)، که غلام عُتبه بن غَزوان بود و در سال هجری در زمان خلافت عمر درگذشت. گفته شده است که پیامبر اکرم پسر خبّاب را عبدالله نامید و خبّاب را ابوعبدالله خواند.[]
فرزندان
خبّاب بن ارتّ چندین فرزند داشت،[] از جمله عبداللّه، از فرمانداران علی(ع) در نهروان، که به دست خوارج کشته شد.[] نسل خبّاب تا زمان ابن هشام (متوفی ) در کوفه باقی بود.[] بعضی فرزندی به نام عبدالرحمن نیز برای خباب نام برده اند.[]
ماجرای اسلام آوردن خباب بن الارت
در شهر مکه جوانی بود بنام «خباب» که بعنوان بردگی در خانه زنی از قبیله خزاعه یا بنی زهره بسر می برد و کار او نیز آهنگری و اصلاح شمشیرها بود، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ با این جوان الفت و انسی داشت و نزد او رفت و آمد می کرد، خباب نیز روی صفای باطن و پاکی طینت در همان اوائل بعثت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به وی ایمان آورد و گویند: ششمین یا دهمین مردی بود که مسلمان گردید و در ایمان خود نیز محکم و پر استقامت بود و به هر اندازه که او را شکنجه کردند دست از آئین خود برنداشت.
مشرکان مکه او را می گرفتند و مانند بسیاری دیگر زره آهنین بر تنش کرده در آفتاب داغ و روی ریگهای مکه می نشاندند تا بلکه از فشار حرارت هوا و آهن و ریگها به ستوه بیاید و از دین اسلام دست بردارد، و چون دیدند این عمل در خباب اثری ندارد هیزمی افروخته و چون هیزمها سوخت و بصورت آتش سرخ در آمد بدن خباب را برهنه کرده و به پشت روی آن آتشها خواباندند، خباب گوید: در این موقع مردی از قریش نیز پیش آمد و پای خود را روی سینه من گذارد و آنقدر نگهداشت تا گوشت و پوست بدن من آتش را خاموش کرد و تا پایان عمر جای سوختگی آن آتشها در پشت خباب بصورت برص و پیسی نمودار بود، و چون عمر بخلافت رسید روزی خباب را دیدار کرد و از شکنجه هائی که در صدر اسلام از دست مشرکان قریش دیده بود سؤال کرد، خباب گفت: به پشت من نگاه کن، و چون عمر پشت او را دید گفت: تاکنون چنین چیزی ندیده بودم.
و از شعبی نقل شده که گوید: خباب از کسانی بود که در برابر شکنجه مشرکین بردباری می کرد و حاضر نبود از ایمان به خدای تعالی دست بردارد، مشرکان که چنان دیدند سنگهائی را داغ کرده و پشت او را آنقدر بآن سنگها فشار دادند تا آنکه گوشتهای پشت بدنش آب شد.
مشرکین، گذشته از آزارهای بدنی از نظر مالی هم تا آنجا که می توانستند تازه مسلمانان را در مضیقه قرار داده و زیان مالی به آنها می زدند.
درباره همین خباب، طبرسی مفسر مشهور و دیگران می نویسند: خباب از عاص بن وائل پولی طلبکار بود، و پس از آنکه مسلمان شد به نزد وی آمده مطالبه حق خود را کرد، عاص بدو گفت: طلب تو را نمی دهم تا دست از دین محمد برداری و بدو کافر شوی، و خباب با کمال شهامت و ایمان و مردانگی گفت: من هرگز بدو کافر نمی شوم تا هنگامی که تو بمیری و در روز قیامت مبعوث گردی، عاص گفت: باشد تا آنوقت که من مبعوث شدم و به مال و فرزندی رسیدم طلب تو را می پردازم!
بدنبال این گفتگو خدای تعالی این آیات را نازل فرمود:
«أ فرأیت الذی کفر بآیاتنا و قال لاوتین مالا و ولدا، اطلع الغیب ام اتخذ عند الرحمن عهدا کلا سنکتب ما یقول و نمد له من العذاب مدا، و نرثه ما یقول و یأتینا فردا». (سوره مریم آیه ) «آیا دیدی آنکس را که به آیات ما کافر شد و گفت: مال و فرزند بسیاری بمن خواهند داد، مگر از غیب خبر یافته یا از خدای رحمان پیمانی گرفته، هرگز چنین نخواهد بود ما آنچه را گوید ثبت خواهیم کرد و عذاب او را افزون می کنیم، و آنچه را گوید بدو می دهیم ولی نزد ما به تنهائی خواهد آمد».
ابن اثیر و دیگران از شعبی نقل کرده اند که چون شکنجه مشرکان به خباب زیاد شد به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده عرض کرد: آیا از خدا برای ما درخواست یاری و نصرت نمی کنی؟ خباب گوید: در این هنگام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ: که صورتش برافروخته و سرخ شده بود رو به من کرده فرمود: آنها که پیش از شما بودند به اندازه ای بردبار و شکیبا بودند که گاهی مردی را می گرفتند و زمین را حفر کرده او را در زمین می کردند آنگاه اره برنده روی سرش می گذاردند و با شانه های آهنین گوشت و استخوان و رگهای بدنشان را شانه می کردند ولی آنها دست از دین خود بر نمی داشتند
پایان کار خباب و برده دارش ام انمار
و از داستانهای جالبی که در این باره نقل کرده این است که می نویسد: کار خباب این بود که شمشیر می ساخت.و رسولخدا ـ صلی الله علیه و آله ـ با وی الفت و آمیزش داشت و پیش او می آمد، خباب که برده زنی بنام ام انمار بود ماجرا را به آن زن خبر داد، آنزن که این سخن را شنید از آن پس آهن را داغ می کرد و روی سر خباب می گذارد و بدین ترتیب می خواست تا خباب را از آمیزش با پیغمبر اسلام و پذیرفتن آئین وی باز دارد، خباب شکایت حال خود را به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ کرد و پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره او دعا کرده گفت: «اللهم انصر خبابا» ـ یعنی خدایا خباب را یاری کن ـ پس از این دعا «ام انمار» بدرد سری مبتلا شد که از شدت درد همچون سگان فریاد می زد، و بالاخره کارش بجائی رسید که بدو گفتند: باید برای آرام شدن این درد، آهن را داغ کرده بر سرت بگذاری و از آن پس خباب پاره آهن داغ می کرد و بر سر او می گذارد.
سخنان امیر المؤمنین علیه السلام درباره خباب
امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در مرگ خباب سخنانی فرموده که شدت آزار و شکنجه هائی را که در راه اسلام کشیده بخوبی معلوم می گردد.
خباب بنا بر مشهور در سال هجری در کوفه از دنیا رفت و طبق وصیتی که کرده بود بدنش را در خارج شهر کوفه دفن کردند، و در آن هنگام علی ـ علیه السلام ـ در صفین بود، و خباب که هنگام رفتن آن حضرت به صفین بیمار بود بخاطر همان بیماری نتوانسته بود در جنگ شرکت کند در غیاب آن بزرگوار از دنیا رفت، و چون علی ـ علیه السلام ـ مراجعت کرد و از مرگ وی مطلع شد درباره اش فرمود:
«وَ قَالَ(ع) فِی ذِکْرِ [خَبَّابٍ ] خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ [رَحِمَ ] یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ [عَاشَ مُجَاهِداً طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ ] قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِدا»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، صالح، صبحی، ص ۴۷۶، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
خدا رحمت کند خباب بن ارت را که از روی رغبت و میل اسلام آورد و م
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.