خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی
156,825 تومان قیمت اصلی 156,825 تومان بود.139,500 تومانقیمت فعلی 139,500 تومان است.
تعداد فروش: 74
فرمت فایل پاورپوینت
آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.
فایل پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی؛ راهکاری شایسته برای ارائههای موفق
اگر بهدنبال یک فایل ارائهی آماده با کیفیت بالا و طراحی حرفهای هستید، فایل فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی انتخابی مناسب برای شماست. این مجموعه شامل ۱۰۶ اسلاید استاندارد و دقیق است که با هدف ارتقاء کیفیت ارائههای شما تهیه شدهاند.
دلایل انتخاب فایل فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی:
- طراحی ساختارمند و چشمنواز: هر اسلاید با دقت بالا و توجه به اصول طراحی گرافیکی تهیه شده است تا محتوای شما بهخوبی دیده و درک شود.
- آمادگی کامل برای ارائه: نیازی به ویرایش مجدد نیست؛ فایل فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی آمادهی استفاده در کلاس، جلسه یا کنفرانس است.
- سازگاری کامل با پاورپوینت: نمایش صحیح اسلایدها در تمامی نسخههای PowerPoint بدون بهمریختگی یا مشکل ظاهری تضمین شده است.
تولید شده با رویکرد حرفهای:
تمامی بخشهای فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی با هدف ایجاد یک تجربه کاربری روان و بینقص طراحی شدهاند. جزئیات با دقت بالا تنظیم شدهاند تا ارائهای حرفهای و تأثیرگذار داشته باشید.
توجه:
تنها نسخه رسمی فایل فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی از کیفیت کامل برخوردار است. نسخههای غیرمجاز ممکن است شامل اشکالات طراحی باشند و توصیه نمیشود از آنها استفاده شود.
با تهیه فایل فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی، سطح ارائههای خود را ارتقاء دهید و مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار دهید
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل مطالع? تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی :
مقدمه:
حافظ بزرگترین غزل سرای زبان و ادبیات فارسی در قرن هشتم است و دیوان غزلیات او از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار است؛ لذا ضرورت دارد که در بررسی های ادبی با وسعت نگاه وی آشنا شویم. صاحبان عرص اهل قلم «سخن حافظ را دارای طرز غزل خواجو (متوفی ۷۵۰ ه.ق) خوانده اند وحافظ را دنباله رو وی شمرده اند دلیل این امر آن است که حافظ با خواجو در شیراز محشور بوده و از او مستفیذ می شده و همین معاشرت ها موجب تأثیر عمیق شیوه غزلهای بدیع الجمال خواجو در حافظ شده و او را به استقبال های پیاپی از آن غزلها بر انگیخته است» (رستگار فسایی،۱۳۸۵: ۲۰).
شاعران از زوایای مختلف به درخت توجه ویژه داشته اند و در اشعارشان درخت را در نمادهای مختلف به کار برده اند بنابراین این پژوهش در صدد آن است که با استفاده از بررسی درخت در غزلیات حافظ وغزلیات خواجوی کرمانی به بحث و بررسی پیرامون نماد درخت و جایگاه آن بپردازد؛ از آنجایی که محوریت غزلیات خواجه علاوه بر جدیت و طنز و عشق و عرفان بر طبیعت گرایی نیز بوده لذا درختان و طبیعت از چشم انداز نگاهش دور نمانده و درختان بهشتی و دنیوی قدم بر قدم در دنیای افکارش روییده و از میان انبوه درختان طبیعت، درخت سرو بیش از هر درخت دیگری در درختستان اندیش حافظ وخواجو قد علم کرده اند؛ درابتدای این پژوهش بهتر است تعریفی از شعر ارائه شود.
پیشینه پژوهش:
از جمله پژوهش هایی که در ادبیات فارسی در این زمینه صورت گرفته است می توان به آثار ذیل اشاره نمود:
در فصلنام علمی و پژوهشی تحلیل و بررسی اهداف حافظ از به کارگیری عوامل طبیعی در شعر، نوشت طیبه فدوی «ابتدا از شعر و تصویر تعریف مجملی ارائه شده و سپس به نکاتی در زمینه تصویر در شعر حافظ و بهره گیری وی از طبیعت در آفرینش این تصاویر اشاره شده است و در پایان اهداف حافظ از بیان عوامل طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است» (فدوی،۱۳۹۲: ۱۳۴)، مقال “نمادهای تمثیلی و اساطیری گیاه و درخت در مثنوی مولوی ” اثر حمیرا زمردی که «به نمادهای قدسی نباتات، وحدت وجود و بازگشت به اصلی واحد، باورهای دینی و عامیانه دربار درختان و جنبه های قداست گیاه در مثنوی مولوی پرداخته» (زمردی، ۱۳۸۱: ۱۰۹)، در این مقاله «به بررسی نمادهای اندامی به کار رفته از نباتات در ادبیات پرداخته و دیوان شاعرانی چون رودکی، فرخی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی، سعدی، مولوی و حافظ بر این اساس مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است؛ مطابقت این گونه کاربردهای ادبی بر پای تشبیه و در یک قالب یک ارتباط تثلیثی آنیمیسم، تناسخ گیاه و باور اساطیری، تبدیل انواعی از گیاه پیکری به انسان پیکری، سیر تصویرگرایی اندام انسان را در ادب فارسی نشان می دهد» (همان: ۳۷). و نیز از جمله مقالاتی که در ادبیات معاصر به بررسی درخت پرداخته مقاله ای است به عنوان هم پیوندی درخت و اشراق و بازتاب آن در شعر سهراب سپهری نوشت سکینه رسمی که در این مقاله «از نظر سهراب درخت یا گیاه هرگز از جهت درخت بودن یا گیاه بودن مقدس نیست بلکه به دلیل این که تجلی گاه خداست ارزش می یابد و از این رو سهراب با طرح نمادهای گیاهان و درختان و ستایش و گرامی داشت آنها، سراسر حیات و هستی و کیهان را به عنوان نمود خوب خدا می ستاید» (رسمی، ۱۳۸۹: ۵۹). و مبنای هم پیوندی درخت و اشراق را در شعر سهراب نشان داده است. در زمینه پرداختن به گل ها و گیاهان در شعر حافظ، تنها اثر قابل ذکر کتاب «گلگشت با حافظ» از مرتضی خوشخوی (۱۳۷۱) در ۱۶۹ صفحه است که گردآوری ابیاتی است که در آن ها نام گل یا گیاهی به کار رفته است و هیچ گونه توضیح و تحلیل ادبی ندارد. ضمن اینکه در زمین بررسی درخت در دیوان غزلیات خواجوی کرمانی مقاله ای یافت نشد. از آنجایی که با مطالعه این کتاب و مقالات این نتیجه به دست آمده است که هیچ کدام از این منابع جایگاه درخت در دیوان حافظ را بررسی نکرده اند در این پژوهش به این سؤالات پاسخ داده می شود که درخت در اندیش حافظ و خواجو چه جایگاهی دارد؟ بیشترین نگاه حافظ و خواجو به چه درختانی بوده است؟ درختان نمادین اندیش حافظ و خواجو چه نوع درختانی هستند؟
درخت: در معنای لغوی آن «هر گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه باشد؛ شجر» (معین ۱۳۸۷، ذیل واژه). را گویند. این قدرت لایزال خداوند در هرعصری نگاه شاعران را به خود جلب کرده و درختان چه در معنای حقیقی و چه در معنای مجازی زینت بخش دیوان شاعران بوده وهست. چرا که درخت در«اساطیر اولیه رمز کیهان و آفرینش است، درخت تناوری که از عمق اقیانوس ها و مرکز زمین سر برآورده و آسمان و زمین را به هم پیوند داده است» (رسمی، ۱۳۸۹: ۴۴)
اهمیت درخت و جایگاه آن در قرآن، جامعه و فرهنگ
درخت در قرآن و فرهنگ جوامع بشری از ارزش ویژه ای برخوردار بوده و هست به طوری که در قرآن کریم در اغلب موارد از واژ «شجر» به معنی درخت استفاده شده است. از این رو شاعران نیز از زوایای مختلف به درخت توجه داشته اند و در اشعارشان درخت را در نمادهای مختلف به کار برده اند چنان که در چشم انداز نگاه شاعران هم رازهای هستی در درخت نمایان شده است؛ درختان با مفاهیمی حقیقی وگاه معانی نمادین چون سرسبزی، طراوت، دانش و خردمندی، زایایی و باروری، زندگی جاوید، ماندگاری وتسلیم ناپذیری همراه بوده است و در بسیاری از موارد سرچشمه های زلال افکارشان نسبت به درخت از قرآن مجید سرچشمه گرفته بدین جهت درخت در نگاهشان مقدس وگرامی بوده است.
درخت در قرآن:
درختان هم در این جهان و هم درجهان آخرت به عنوان مای آسایش و امنیت و نعمت و گاه نقمت برای بشریّت محسوب می شوند؛ در قرآن از درختی به نام «زقوم» نام برده شده است که خداوند آن را برای عذاب جهنمیان آفریده است؛ در آیات ۶۲ تا ۶۷ سوره صافات آمده است که: «ذلک خیر نزلاً ام شجره الزقوم. انا جعلناها فتنه للظالمین انها شجره تخرج فی اصل الحجیم. طلعا کانه رؤس الشیاطین…» در آیات ۴۳ تا ۴۶ سوره مبارکه الدخان نیز درخت زقوم این گونه توصیف شده: « ان شجره الزقوم طعام طعام الاثم کالمهل یغلی فی البطون لغلی الحمیم»
از این آیات بر می آید که درخت زقوم، درختی است که خداوند آن را از بن دوزخ رویانده و دارای میوه ای است که خوراک گناهکاران در جهنم است. از جمله دیگر موارد استفاده از درخت در قرآن کریم عبارتند از: «۱. درخت و تسبیح خداوند، ۲. درخت و سجده در برابر خداوند، ۳. درخت نشانه ای بر قدرت خداوند، ۴. استفاده از درخت برای تمثیل، ۵. نقش درخت در زندگی انبیاء ۶. درختان بهشتی، ۷. درختان دوزخی، ۸. درختان دنیوی ۹. نقش درخت در زندگی انسانها و حیوانات (ر.ک. مؤمنی، ۱۳۸۴: ۲۵-۲۴).
درخت دراندیش حافظ و خواجو:
به طورکلی جایگاه درخت اندیش حافظ و خواجو از اهمیت والایی برخوردار است؛ درختان در دیوان غزلیات حافظ و خواجو به دو دسته تقسیم می شوند:
درختان بهشتی دیوان غزلیات حافظ و خواجوی کرمانی عبارتند از درختان میوه دار و درختان بی میوه و سایه دار طوبی، سدره، انگور، سیب… نگاه حافظ و خواجو به این درختان بهشتی از قرآن سرچشمه گرفته در آیات مختلفی از قرآن کریم به درختان بهشتی و سایه دار بودن آنها اشاره شده است (۱۴:۷۶). همچنین انواع آنها در آیات (۶۸:۵۵، ۲۳:۷۸، ۵۶: ۲۸، ۲۹) و نیز در آیات (۶۲:۳۷ تا۶۷) (۴۴: ۴۳ تا۴۶) ذکر گردیده است. در درختستان اندیش حافظ و خواجوی کرمانی درختان دنیوی و بهشتی قدم بر قدم روییده اند؛
سدره: ازجمله درختان بهشتی دیوان غزلیات حافظ و خواجو عبارتند از: سدره «درقرآن مجید دو بار از سدره سخن گفته شده است، سدره درخت نبق باشد. برای آن «منتهی» خواند آن را که علم خلایق تا آنجا باشد (ر.ک. خرمشاهی، ۱۳۶۶: ۲۴۹). سدره المنتهی می گویند درختی در آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است (دهخدا: ذیل واژه سدره).
سدره نشینان در ادبیات کنایه از ملائک مقرب است امّا حافظ انسان را سدره نشین خوانده است قطعأ به مناسبت آنکه روحش از عالم بالاست. سدره در دیوان غزلیات حافظ ۴ بار و در دیوان غزلیات خواجو ۱ بار به کار رفته است:
که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
(حافظ،۱۳۷۸: ۲۹)
هر نفس آهم ز شاخ سدره آتش می فروخت
هر دم افغانم کلاه از فرق فرقد می ربود
(خواجو، ۱۳۶۹: ۲۳۲)
شاهباز سدره نشین: شاهباز: گونه ای باز که به رنگ های زرد خرمایی یا خرمایی تیره وسفید فام دیده می شود سدره چنان که آمد، نام درختی است در بهشت.
طوبی: از دیگر درختان بهشتی دیوان حافظ و خواجوی کرمانی درخت طوبی است، طوبی «درخت معجزه آسای شاخ در شاخ سایه گستر عظیمی است در بهشت که اشار غیر صریحی در قرآن مجید به آن هست «الذین آمنو و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب (کسانی که ایمان ورزیدند و نیکوکاری پیشه کردند، » طوبی «برای آنان است و نیک انجامید (رعد، آی ۲۹) اکثر مفسران، از جمله زمخشری و قاضی بیضاوی این کلمه را به خوشی وخرمی و نظایر آن معنی کرده اند. (ر.ک. خرمشاهی،۱۳۷۲: ۳۱۹) درکشف الاسرارآمده است که: «حضرت رسول در شب معراج آن را دید که برآن نور عظیم می درخشید» (میبدی، ۱۳۷۱، ۵/ ۴۹۲
سای طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سرکوی تو برفت از یادم
(حافظ،۱۳۷۸: ۲۰۶)
خواجو گوید:
قدت را رشک طوبی می توان گفت
رخت را باغ رضوان می توان یافت
(خواجو، ۱۳۶۹: ۱۹۷)
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
(حافظ: ۵۳)
سرو، سرو روان: استعاره از معشوق
درختان دنیوی و اخروی در دیوان غزلیات حافظ و خواجو عبارتند از درخت سیب، درخت انگور، البته خواجوی کرمانی نیز همچون شاعر بزرگ حماسه سرای توس حکیم فردوسی از درخت سرو به خوبی در تصویرگری های قیامت استفاده کرده است:
آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست
جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست
(خواجوی کرمانی: ۱۹۷)
در شاهنام فردوسی سرو درختی است بهشتی، در جهان ادبیات درخت سرو از جمله درختان بی ثمر دنیوی و اخروی است سرو رمز جاودانگی و نامیرایی است. سرو را درخت ایران نیز نامیده اند چون گشتاسپ کیانی وقتی دین بهی را پذیرفت درخت سروی را که زرتشت از بهشت آورده بود در برابر آتشکده مهر برزین کاشت؛ سرو در ادبیات مظهر آزادگی و تهیدستی نیز است.
سرو ازجمله درختان همیشه سبز و زینتی است گیاهان زینتی: «گیاهانی که برای شاخساره، گل یا میوه شان مورد استفاده قرار می گیرند گیاهان زینتی نامیده می شوند» (اصول باغبانی،۶۹:۱۳۸۱) از دیرباز در ادبیات کلاسیک مرسوم بوده که شاعران قد و قامت معشوق و پهلوانان را از لحاظ بلندی به سرو همانند می کرده اند به طوری که استفاده از این واژه در میان شاعران قبل از حافظ و خواجو نیز رواج داشته است؛ مثلأ فردوسی شاعر پرآوازه و حماسه سرای قرن پنجم در شاهنامه بارها ازاین توصیف معشوق به سرو استفاده کرده همانند توصیف گشتاسپ در این بیت:
چو دستور آموزگاران بدید
هم اندر زمان پیش قیصر دوید
که مردی گزین کرد از انجمن
ببالای سرو سهی در چمن
(فردوسی،۱۳۷۴،ج۳: ۲۳)
جایگاه درختان بهشتی در دیوان غزلیات حافظ هم در معنای مقام والای انسان است که روحش از عالم بالاست و هم اشاره به سای فراوان این درختان است. البته شاعران قبل از حافظ و خواجو نیز به درختان بهشتی توجه داشته اند از جمله سعدی در توصیف معشوق با استفاده از تشبیه مضمر و تفضیل به طور پوشیده قامت معشوق را به سرو تشبیه کرده و برآن برتری داده و می سراید:
درخت قامت سیمین برت مگر طوبی است
که هیچ سرو ندیدم که این بدان ماند
(سعدی،۱۳۸۱: ۱۵۵)
در بیت فوق سعدی خطاب به معشوق می گوید قامت سفید و درخت مانند تو، شاید درخت بهشتی است زیرا هیچ سروی ندیدم که شبیه قامت تو باشد چون قامت تو بسیار زیباتر از سرو است در بیت اغراق شاعرانه وجود دارد. خواجو می گوید:
چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی
(خواجوی کرمانی: ۳۴۰)
نمونه ای دیگر:
آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست
جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست
(خواجوی کرمانی: ۱۹۷)
حافظ می گوید:
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
(حافظ: ۱۴۶)
سرو خرامان: استعاره از معشوق است در واقع در ادبیات تشبیه قد و قامت معشوق به سرو اغراق است چون معشوق هرچند هم که بلند قامت باشد یا راست، به پای بالابلندی سرو نمی رسد، خواجو می گوید:
به گاه جلوه برطرف گلستان
تو را سروخرامان می توان یافت
(خواجوی کرمانی: ۱۹۷)
کاربرد سرو روان در شاعران قبل از حافظ نیز رایج بوده است، سعدی در بیت زیر سرو روان را استعاره از معشوق می داند که قدّش همچون سرو است و در عین حال رونده و سیر کننده است و می گوید:
محمل بدار، ای ساروان، سودا مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
(سعدی،۱۳۸۱: ۸۱)
درخت سرو در ایران موجود است که از جمله زربین (سرو کوهی) که بویژه در قسمت های شمالی، و سرو ناز در برخی نواحی بویژه شیراز دیده می شود. سرو ناز از جنبه زیبایی، خوش نماترین سروها محسوب می شود.» (ر.ک.: خوشخوی،۱۳۸۱: ۴۷۱) سرو از جمله درختان بی ثمری است که بیشترین کاربرد را در شعر حافظ و خواجو دارد درخت سرو «انواع مختلفی از سرو که درختی همیشه سبز و سوزنی برگ است. سرو در دیوان غزلیات حافظ با ترکیباتی چون سرو خرامان، سروبن، سرو دلجوی، سرو بلند، سروآزاد، سرو گل اندام، سرو چمن، دامن سرو، سرو زر، سهی سرو، سرو بالای من، سرو چمان، سروسهی سر، سروقامتی، سرو قد، سرو سهی قامت بلند، سرو سهی به کار رفته است؛ سهی سرو درخت سرو که شاخه هایش راست باشد، نیز نام لحنی از سی لحن باربد (دهخدا ذیل واژه سرو سهی) و یا از ترکیبات دیگر سرو ناز است یعنی « درخت سرو، سرو نورسته و خوشنما (همان) به کار برده شده است حافظ با استفاده از کنایه معشوق را به سرو روان خطاب می کند با این تفاوت که سرو پایش در گل است ولی معشوق روان و خرامان است.
درختان بی ثمر و بالابلند دیوان غزلیات خواج شیراز که قد و قامت معشوقان زمینی از لحاظ راست قامتی و موزون بودن بدانها تشبیه شده همچون سرو و صنوبر و شمشاد، و بی شک در دیوان خواج شیراز وخواجوی کرمانی در بسیاری از غزلیاتشان دیده می شود.
صنوبر: «درختان صنوبر و بید از دیرباز در کنار زمین های کشاورزی در دوسوی جویهای آبیاری و کنار دیگر مسیرهای انتقال آب در اطراف رودخانه ها و هر جای دیگری که آب و خاک مناسب وجود داشت کاشته می شدند» (دستمالچی،۱۳۸۱: ۶۰). حافظ در دنیای شعر خویش قلب را چون درخت صنوبر تصور نموده و با استفاده از ترکیب دل صنوبری بیتی زیبا سروده که خود سرشار از دنیایی پر معنا و مفهوم است صنوبر در دیوان حافظ به تنهایی و در معنای حقیقی و یا به صورت ترکیبی و در معنای مجازی مانند: دل صنوبری، سرو صنوبرخرام و شاخ صنوبر به کار برده شده است. دل صنوبری (در شعر حافظ به معنای قلب)، شکل صنوبری: در دیوان غزلیات حافظ آمده است که:
دل صنوبری ام همچو بید لرزان است
ز حسرت قد وبالای چون صنوبر دوست
(حافظ،۱۳۷۸: ۴۴)
دل صنوبری «اشاره به شکل تقریبأ مخروطی دل است که به میو کاج می ماند ازشوق قد و بالای معشوق، دلم مثل می لرزد. » (استعلامی ۱۳۸۳، ج ۱: ۲۲۴)
خواجوگوید: دل صنوبریم همچو بید می لرزد
ز بیم درد فراق تو ای صنوبر دل
(خواجو، ۱۳۶۹: ۴۵۱)
در میان شاعران قبل از حافظ و خواجو نیزاستفاده از این نوع ترکیبات توصیفی مرسوم بوده مثلأ منوچهری دامغانی در توصیف معشوق با استفاده از ترکیب سیمین صنوبر چنین سروده:
ندانستم من ای سیمین صنوبر
که گردد روز چونین زود زایل
(منوچهری،۱۳۷۵: ۶۵)
سیمین صنوبر: صنوبر سفید، در اینجا به معنی معشوق سفید اندام و بلند قامت است.
من آن شکل صنوبر ز باغ سینه برکندم
که هرگل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
(حافظ: ۹۷)
یا خواج شیرازی با استفاده از صفت مرکب صنوبر خرام دربار کسی که خرامیدن او همچون صنوبر است در حرکت به چپ و راست چنین می سراید:
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما
(حافظ: ۱۲)
سرو صنوبر خرام: اضافه تشبیهی است و سرو صنوبر خرام در بیت فوق معشوق این جهانی نیست. «صنوبر سرو یا کاج مطبّق است، نیاز به توضیح ندارد که صنوبر و هر درخت دیگر ریشه در زمین دارد و نمی خرامد. تعبیر سرو صنوبر خرام باز به معنی زیبای خوش اندام است» (استعلامی۱۳۸۳، ج اول: ۹۷)
یعنی ناز و کرشمه و جلوه فروشی زیبا رویان سرو قد تا زمانی است که یار صنوبر خرام ما آغاز جلوه گری کند و پس از جلوه گری او سایر جلوه گری ها از رونق می افتد. قبل از حافظ
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.