خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل غبار غروب

بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل غبار غروب :

بگذار این گوشه خانه ات بنشینم، بگذار آن قدر بنشینم تا از گرسنگی و تشنگی جان بدهم، نمی دانم چرا در دلم نمی نشینی و نمی گذاری تو را از ته دل صدا کنم.

بگذار در آستان نگاه مهربانت بنشینم و بعد از چند ماه دربه دری در محراب ابرویت عقده ها و غصه هایم را فریادکنم. تمام وجودم مانند یک مرداب شده که هرچه بیشتر به هستی ام نزدیک می شوم بوی کثافت آن مرا بیشتر آزار می دهد. حالا بعد از عمری آمده ام سراغ تو، با تو حرف بزنم و تو مرا ببخشی، می دانم پشت به تو کردم، هرچه گفتی و خواستی من عمل نکردم و این گناه آخرین. . . آه.

بگذار این جا بمانم،

این جا بیشتر از هرجای دیگر خودم را به تو نزدیک احساس می کنم، اگرچه تو همیشه با من هستی حتی زمانی که آن گناه را انجام دادم. بگذار این جا شب تا صبح بگریم و ناله بزنم و صبح تا شب به دور خانه ات طواف کنم؛ همچو پروانه بگردم و هستی ام را عاشقانه به دامنت بریزم.

بگذار هر صبح و شام دامن آلوده به گناهم را در زلال زمزم تو شست وشو دهم، شاید تو مرا ببخشی. اما به جز آمدن به سوی تو چاره ای دیگر ندارم. تو بهتر از همه می دانی چه گناه بزرگی کرده ام و چه بار سنگینی را از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام و از شام تا مکه به دوش کشیده ام؛ تو خوب می دانی چه بغض دردآوری نفس کشیدن را برای من دشوار کرده است؛

گناهی به بزرگی کوه اُحد، به بزرگی تَهامه.

باری به سنگینی تاریخ.

و بغضی برای گریستن تمام آدمیان و فرشتگان، بلکه آسمان و زمین.

نمی دانم، چرا زبانم الکن شده و قدرت سخن گفتن با تو را ندارم.

بگو چه کنم تا تو مرا ببخشی، وجود کثیفم را به کدام صحرای دور از خاطره انسان ها تبعید کنم و خوراک کرکس ها و گرگ های کدام بیابان شوم تا تو مرا ببخشی.

این جا دیگر آخر خط است، هرچه بگویی انجام می دهم.

خدایا!

بگو خاک کدام سرزمین مقدّس را بر سر کنم و بر سینه بمالم تا طوفان درونم پایان پذیرد؛ حتماً می گویی خاک مقدّس ترین سرزمین، یعنی کربلا. نام کربلا را نیاور، خوب می دانی من کربلا بوده ام – و ای کاش هرگز پای پلیدم بر تقدّس آن زمین بذر جنایت نمی پاشید، ای کاش سنگی می شدم در گذرگاه تاریخ و هر کسی ضربه پایی را با من آشنا می کرد و با کربلا آشنا نمی شدم.

کاش قبل از دهم محرم سال ۶۱ ه