خرید و دانلود نسخه کامل کتاب The Choice of the Optimal Retrofit Method for Sections of the Catalytic Reforming Unit
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب The Choice of the Optimal Retrofit Method for Sections of the Catalytic Reforming Unit قیمت اصلی 85,500 تومان بود.قیمت فعلی 48,000 تومان است.
بازگشت به محصولات
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Practical Guide to Hydrogenated Nitrile Butadiene Rubber Technology
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Practical Guide to Hydrogenated Nitrile Butadiene Rubber Technology قیمت اصلی 64,500 تومان بود.قیمت فعلی 27,000 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
00ساعت
12دقیقه
15ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران

قیمت اصلی 156,825 تومان بود.قیمت فعلی 87,125 تومان است.

تعداد فروش: 41

فرمت فایل پاورپوینت

2 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
4 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.

فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران؛ انتخابی هوشمند برای ارائه‌های حرفه‌ای

با پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران، محتوای خود را در قالب ۷۰ اسلاید استاندارد و جذاب ارائه دهید و در نگاه اول تاثیرگذار باشید.

چرا باید از پاورپوینت استفاده کنید؟

  1. چیدمان دقیق و کاربرپسند: فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران با طراحی ساختاریافته و اصولی، مخاطب را به‌خوبی درگیر محتوا می‌کند.
  2. صرفه‌جویی در زمان: تمامی اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران آماده‌ی استفاده هستند؛ بدون نیاز به هیچ‌گونه ویرایش.
  3. نمایش با وضوح بالا: کیفیت طراحی در فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران به‌گونه‌ای است که در هر صفحه‌نمایشی عالی به‌نظر می‌رسد.

هشدار: استفاده از نسخه‌های ناقص فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران ممکن است باعث بروز اختلال در نمایش یا افت کیفیت شود. تنها نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران، کیفیت تضمین‌شده دارد.

هم‌اکنون فایل فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران را دریافت کنید و تأثیرگذارترین ارائه‌ خود را آغاز کنید.


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران :

منافقین به ما می گفتند که فلان عملیات نظامی را در تهران انجام دادیم در حالی که بعدها وقتی حقایق آشکار می شد متوجه می شدیم که مثلا به یک نانوایی یا یک مدرسه یا به یک منطقه غیر نظامی حمله کرده اند و آدم های بی گناه و زن و بچه را مورد حمله قرار داده اند و مردم بی گناه را از بین برده اند. فرقه تروریستی منافقین که جنایت های بسیاری علیه مردم ایران انجام داده و دستشان به خون هزاران نفر از مردم ایران آلوده است، در سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان با هدف مبارزه با امپریالیسم و استبداد رژیم پهلوی گذاشته شد، حنیف نژاد و محسن از اعضای نهضت آزادی بودند که با مهدی بازرگان ارتباط نزدیکی داشتند. سازمان در ابتدا اسلام را به عنوان مبنای دینی و مارکسیسم را در جایگاه علم مبارزه پذیرفته بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان به دنبال سهم خواهی از نظام و انقلاب بود تا اینکه بنی صدر به دلیل اقداماتی که داشت از سوی مجلس شورای اسلامی عزل شد، پس از عزل ابوالحسن بنی صدر این سازمان هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد و رسما علیه مردم ایران به پا خاست و بیش از ۱۷ هزار نفر از هموطنانمان را به روش های مختلف به شهادت رساند.

اعضای سازمان مجاهدین دو سال بعد از آغاز جنگ ایران و عراق در سال به عراق رفتند و با همکاری ارتش عراق، اقدام به تشکیل بازویی نظامی به نام «ارتش آزادی بخش ملی ایران» کردند و در کنار ارتش عراق در جنگ علیه ایران مشارکت کردند. اعضای این سازمان در طول جنگ ایران و عراق، بیش از یکصد عملیات نظامی از خاک عراق علیه مواضع نیروهای ایرانی انجام دادند که مهم ترین عملیات نظامی سازمان در سال تحت عنوان فروغ جاویدان «عملیات مرصاد» انجام شد. در این عملیات منافقین با حمایت ارتش رژیم بعث موفق شدند شهرهای «قصر شیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب و اسلام آباد غرب» را اشغال و تخریب کرده و به سرعت از طریق بزرگراه به سمت کرمانشاه پیش روی کنند، اما این پایان کار نبود بلکه با حضور مردم و نیروهای نظامی کشورمان آنها شکست خورده و به سرعت و با تحمل تلفات سنگین عقب نشینی کردند. مصاحبه زیر سرگذشت یکی از کسانی است که بعد از ۲۸ سال حضور در جمع گروهک تروریستی رجوی موفق به رهایی از این فرقه و تشکیلات شده و به زادگاه خود بازگشته است.

تشکر می کنم از شما که فرصت دادید تا من بیایم و بخشی از واقعیت های اردوگاه رجوی را بازگو کنم، هر چند می دانم که بسیاری از حقایق این اردوگاه برای همه مردم ایران آشکار شده است، ولی به نظرم بازگویی جنایات و اتفاقات این اردوگاه می تواند خیلی از مسائل و واقعیت ها را برای مردم و آنهایی که در مورد فرقه رجوی آگاهی ندارند، آشکار کند.

من «محمدرضا -ر» متولد ۱۳۴۶ و در یک خانواده مذهبی که عقاید اسلامی داشت به دنیا آمدم. در کوران انقلاب کم سن و سال بودم، ولی برادرم در تظاهرات ها و راهپیمایی ها شرکت داشت در آن موقع فقط یک شعار کلی و آن مرگ بر دیکتاتور و سرنگوینی رژیم شاه بود و همه برای ریشه کنی طاغوت تلاش می کردند. دورادور شاهد فعالیت ها و تظاهرات و حوادث انقلاب بودم تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

*فرار از ایران به تحریک اعضای سازمان

اوایل انقلاب خط و خطوط آنچنان مشخص نبود، به مرور «مسعود رجوی» خط خود را از انقلاب جدا کرد و شعار می داد که انقلاب اسلامی نمی خواهیم و اسلام انقلابی می خواهیم. البته این موارد را بعدا فهمیدم چراکه آن موقع بچه بودم. در اتفاقات و حوادث سال ۱۳۶۰ برادرم به دلیل همکاری با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اعدام شد و ما هم شدیم جزو خانواده مجاهدین. اواخر سال ۶۵ بود که مدام در گوش من می خواندند که در جریان هستی که می خواهند خانواده های مجاهدین را دستگیر و اعدام کنند. باید سریع فرار کنیم و اگر فرار نکردی اتفاقی افتاد از ما شاکی نشو، چون خودت خواستی، نگو همه این حوادث را یکی اداره می کند و قرار است با تحریک کاری کنند تا ما مجبور به فرار از کشور شویم.

گفتم نه آخه من کاری نکردم و من مشکلی با نظام و انقلاب ندارم و دارم درسم را می خوانم، ولی این شایعات و گفته ها هر روز بیشتر می شد و من کم کم نگران شدم، کلاس سوم نظری بودم و ۱۶ و ۱۷ سال بیشتر سن نداشتم که با تبلیغات و شایعات مختلف، جوی را برای من به وجود آوردند که بالاخره باور کردم و به تحریکات آنها جواب مثبت دادم. گفتم باشه، گفتند باید فرار کنیم پاکستان، گفتم پاکستان چرا آخه لااقل اگر فرار می کنیم برویم یک کشور درست و حسابی، گفتند نه باید پاکستان برویم. رفتیم آنجا یک جایی مستقر شدیم هر روز یک نفر می آمد و می گفت بنویس و فلان کن، گفتم من که مشکلی ندارم برادرم در جبهه است، خانواده ام اطلاعی ندارند که من کجا هستم. من باید برگردم و الان دنبالم می گردند، گفتند نه چون آمدی اینجا الان دیگه جزو سازمان هستی و اگر بخواهی برگردی حتما خودت و خانواده ات را اعدام می کنند.

بعد از مدتی ما به عراق اعزام شدیم و رفتیم اردوگاه اشرف، من می گفتم فلانی من باید برگردم و نمی توانم اینجا بمانم که گفتند که دیگر به هیچ وجه راه برگشت نداری و باید بمانی و من هر چه می گفتم آنها نمی شنیدند و هر روز در گوش ما می خواندند و از قهرمان بازی حرف می زدند تا من و دیگران را به ماندن ترغیب کنند.

*هر کس می خواست برگردد با بدترین توهین ها از وی پذیرایی می کردند

سال ۱۳۶۶ و قبل از به اصطلاح عملیات فروغ جاویدان (عملیات مرصاد) به عراق رسیدم، رفتن به آنجا یک مسئله بود و ماندن در آنجا هم مسئله دیگری بود. من وقتی به عراق رسیدم بلافاصله درخواست بازگشت کردم، باز هم با همان حرف های همیشگی و تهدید ها اجازه ندادند، برگردم و گفتند رژیم در حال سقوط و همه می خواهیم برگردیم و اگر الان برگردی تردید نکن اعدام خواهی شد. اگر کسی می خواست برگردد طوری با وی برخورد می کردند که انگار ننگ است و مانند تف سربالاست و اگر بخواهد برگردد. . . دیگر کسی جرات به زبان آوردن این کلمه یعنی برگشت را نداشت، چرا که وقتی می گفتی می خواهم برگردم چندین نفر می ریختند سرت و با جملات و کلمات توهین آمیز کاری می کردند تا دیگر اصلا در مورد بازگشت حرف نزنی. اواسط ۱۳۶۶ بود که گفتم من دیگه برمی گردم و من یک جوان بین این همه مردم بزرگسال و گنده چه کار می کنم و باید حتما برگردم که گفتند تو بچه هستی و نمی فهمی بمان همه چیز درست می شود، رژیم به زودی سقوط می کند و باهم برمی گردیم ایران و تو هم برمی گردی پیش خانواده ات، ولی اگر الان برگردی مطمئن باش و شک نکن حتی یک ساعت هم زنده نمی مانی و بلافاصله اعدام خواهی شد.

*می خواستیم تهران را بی دردسر فتح کنیم

این داستان تکراری همچنان ادامه داشت. . . تا اینکه عملیات «فروغ جاویدان»(عملیات مرصاد) شد و به من گفتند آمبولانس نفر همراه می خواهد و من که کمتر از یک سال بود وارد سازمان شده بودم به عنوان همراه آن راهی عملیات شدم گفتند، می رویم کرمانشاه و از آنجا بی دردسر و به راحتی راهی تهران می شویم. راهی شدیم تا اینکه در منطقه ای که من بعدها فهمیدم «تنگه چهارزبر» بود خودروی ما را زدند و من مجروح شدم و برگشتیم و ما را به عقب برگرداندند و بعد از آن خیلی ها برگشتند و پشیمان شدند، ولی وقتی ما می گفتیم می خواهیم برگردیم گفتند که نمی توانی خانواده تو ۲۴ ساعته از سوی اطلاعات و سپاه و کمیته تحت نظر است و اگر برگردی همه را اعدام می کنند.

*رجوی در عملیات فروغ جاویدان مجاهدین را به دم تیغ داد

بعد از عملیات فروغ جاویدان«عملیات مرصاد» برگشتیم اردوگاه اشرف شکست خورده بودیم، همه چیز را از دست داده می دیدیم، یک موج ریزش به وجود آمد چرا که اصلا تصور نمی کردند چنین اتفاقی بیافتد و تصور می کردند به راحتی تا تهران پیش خواهیم رفت، اما آنچه تصور می کردیم نشد و افتضاح بزرگی پیش آمد آخر ما کجا و مقابله و حمله نظامی به یک کشور کجا. . . رجوی ها و مسؤولان سازمان ما را دم تیغ داده بودند، تا یک ماه خواب و آسایش نداشتیم صحنه هایی را در عملیات دیده بودیم که هرگز تصور آنرا هم نداشتیم. دست ها و پاها شکسته، بدن ها مجروح و زخمی و در این شرایط بود که مسؤولان سازمان ما را هم مقصر شکست جلوه می دادند.

نمی گفتند که ما «مسؤولان سازمان» تصمیم اشتباه گرفته بودیم، می گفتند علت شکست در عملیات فروغ جاویدان «عملیات مرصاد» این بود که شما رزمنده ها در رویاها و افکارتان به فکر زن و بچه و زندگی بودید و گرنه ما شکست نمی خوردیم.

*انقلاب طلاق

بعد از این بود که بحث انقلاب پیش آمد و آنها می گفتند باید انقلاب کنید (انقلاب طلاق) آنهایی که قبول می کردند از زنان و همسران خود جدا شدند، آنهایی که این کار را نکردند به عنوان خائن قلمداد و از سازمان جدا می شدند و عده ای را هم به زور به رغم میل باطنی از هم جدا کردند، این در حالی بود که در عملیات وقتی ما با مقاومت روبه رو شدیم، همه فقط به فکر جان خود بودند تا از صحنه فرار کنند، اصلا کسی به فکر زن و بچه نبود بلکه فقط به فکر جان و فرار از صحنه نبرد بودیم. در آن سال ها ما در حدود ۷ یا ۸ هزار نفر بودیم و تعدادی هم سرباز که از زندان های عراق آمده بودند به همراه مجاهدین بودند. در جنگ اول خلیج فارس یا همان حمله عراق به کویت و حمله آمریکا به عراق گفتند آمریکا می خواهد ما را بزند و به همین دلیل بچه ها را از پدر و مادرها جدا کردند و گفتند باید به بیابان ها بزنیم در حالی که نیروهای آمریکایی اصلا با ما کاری نداشتند در واقع از ما به عنوان وسیله ای استفاده کردند تا سردمداران این فرقه به اهداف و خواسته خود برسند.

بچه ها را جدا کردند فرستادند به اروپا و برخی کشورهای مختلف در حالی که پدر و مادرشان خبری از آنها نداشتند، الان هم هیچ کدام از همدیگر خبری ندارند و نمی دانند به چه سرنوشتی دچار شده اند، آنها به ما می گفتند که راه باز است و می توانید برگردید در حالی که من ده ها بار درخواست کردم که برگردم ولی هر بار با شدیدترین نحو برخورد می شد و اجازه خروج نمی دادند. می گفتند آزادید اما به هیچ وجه به این گفته عمل نمی کردند کاری می کردند که شما هرگز نتوانی پایت را از اردوگاه بیرون بگذاری، به ما می گفتند گوهر بی بدیل ولی وقتی ما مریض می شدیم اجازه خروج نمی دادند و یا اگر اجازه می دادند چند نفر همراه داشتیم و بدون همراه حق بیرون رفتم از اردوگاه را نداشتیم.

*ارائه اخبار دروغ در قوطی در بسته اشرف

وقتی خودشان «مسؤولان رده بالای سازمان» مریض می شدند به اروپا اعزام می شدند در حالی که ما باید نهایتا به خارج از اردوگاه اعزام می شدیم آن هم با چند نفر همراه و در حالی که حتی حالمان خوب نشده بود می گفتند، باید برگردید. رعب و وحشت خاصی ایجاد کرده بودند که دیگر ما نمی توانستیم کمترین اطلاعی از بیرون داشته باشیم، اخبار چه دروغ و چه غلط، بس

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل امنیت و آسایش در ایران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *