

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری
156,825 تومان قیمت اصلی 156,825 تومان بود.87,125 تومانقیمت فعلی 87,125 تومان است.
تعداد فروش: 66
فرمت فایل پاورپوینت
آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.
فایل پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری؛ راهکاری شایسته برای ارائههای موفق
اگر بهدنبال یک فایل ارائهی آماده با کیفیت بالا و طراحی حرفهای هستید، فایل فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری انتخابی مناسب برای شماست. این مجموعه شامل ۵۲ اسلاید استاندارد و دقیق است که با هدف ارتقاء کیفیت ارائههای شما تهیه شدهاند.
دلایل انتخاب فایل فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری:
- طراحی ساختارمند و چشمنواز: هر اسلاید با دقت بالا و توجه به اصول طراحی گرافیکی تهیه شده است تا محتوای شما بهخوبی دیده و درک شود.
- آمادگی کامل برای ارائه: نیازی به ویرایش مجدد نیست؛ فایل فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری آمادهی استفاده در کلاس، جلسه یا کنفرانس است.
- سازگاری کامل با پاورپوینت: نمایش صحیح اسلایدها در تمامی نسخههای PowerPoint بدون بهمریختگی یا مشکل ظاهری تضمین شده است.
تولید شده با رویکرد حرفهای:
تمامی بخشهای فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری با هدف ایجاد یک تجربه کاربری روان و بینقص طراحی شدهاند. جزئیات با دقت بالا تنظیم شدهاند تا ارائهای حرفهای و تأثیرگذار داشته باشید.
توجه:
تنها نسخه رسمی فایل فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری از کیفیت کامل برخوردار است. نسخههای غیرمجاز ممکن است شامل اشکالات طراحی باشند و توصیه نمیشود از آنها استفاده شود.
با تهیه فایل فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری، سطح ارائههای خود را ارتقاء دهید و مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار دهید
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل افطاری ساده؛ درددلهای عاشقانه دانشجویی و دلبریهای پدرانه رهبری :
دوازدهمین روز از رمضان و انتهای خیابان فلسطین جنوبی و حال و هوایی که هر تازه واردی را مجذوب خود می کند، ساعت کمی از ۱۵ گذشته است و تیزی آفتاب تند بهاری گونه های روزه دار تعدادی از دانشجویان را سرخ کرده است، در صف ایستاده اند و منتظر هماهنگی های لازم برای ورود به حسینیه امام خمینی (ره).
می پرسم: حالا چرا اینقدر زود آمده ای؟
می گوید: دو شب است نخوابیده ام، برای اینجا آمدن ذوق داشتم و نمی توانستم بیشتر تحمل کنم.
صف که جلوتر می رود، دیگر خبری از چهره های پر انرژی شاد نمی بینی، اینجا، نزدیک ماموارن کنترل کارت های ورود چشم های مضطربی را می بینی که انتظار و التهاب را توأمان دارند.
می پرسم: چرا اینجا ایستاده ای؟
می گوید: کارتم به اسم خودم نیست و نمی توانم وارد شوم.
ملتمسانه نگاهم می کند، گویی من می توانم کارتش را تغییر دهم و مجوز ورودش را بگیرم.
می گوید: از دانشگاه آزاد تهران جنوب آمده است و دوستانش برایش کارت ردیف کرده اند.
لب های خشکیده اش دلواپسی چشمهایش را چند برابر می نمایاند.
ورودی ها را طی می کنیم، یکی پس از دیگری البته با چاشنی لبخندهای پر محبت متصدیانش، وارد حسینیه می شویم، همان فضای آشنای ساده ای که بارها و بارها از تلوزیون دیده بودیم، با همان زیلوهای ساده سفید سورمه ای.
برگه کوچکی دستم می دهند، سرودی که گویا خودش آهنگ خواندنش را فریاد می زند.
ناخودآگاه زمزمه می کنم
« ما جوانان عاشق و پا در رکابیم
ای پدر ما بچه های انقلابیم
از دبستان جمله فرزند امامیم
ما همان تصویر لبخند امامیم
در دژ علم و عمل سنگر گرفتیم
انقلاب تازه ای از سرگرفتیم»
هر کسی به گونه ای وارد حسینیه می شود، اما یک چیز در همه آنها مشترک است و آن چشم های پرشتابی که گوشه گوشه حسینیه را برانداز می کند تا بهترین و نزدیک ترین جا به جایگاه رهبری را بیابد.
مهیا علی احمدی با نوزاد یک ماهه اش از آبادان آمده است؛ می گوید: با هواپیما آمده ام و حسم قابل توصیف نیست.
علی، فرهاد و حسین دانشجویان دانشگاه تهران هستند که سال های قبل هم به ضیافت افطاری دانشجویان با رهبر انقلاب آمده اند، تاکید می کنند که دیدار امروز و افراد حاضر متفاوت تر از دیدارهای قبلی هستند.
علی می گوید: انگار در این دیدار تمام طیف ها و سلیقه ها هستند و فقط از یک گروه خاص دعوت نشده است. تیپ های امروز با دیدارهای قبلی فرق می کند.
زهرا دانشجوی دیگری است که می گوید: فکر نمی کردم اجازه بدهند بدون مقنعه وارد شوم، حس خوبی از حضور در این جمع دارم، قبلا فکر می کردم دیدار رهبر انقلاب خیلی دور از دسترس است.
حسین و ابوالفضل و رضا هم خودکاری به امانت گرفته اند و در کف دستهایشان عشق به رهبرشان را فریاد می زنند، کمی هم سوژه دوربین های حسینه شده اند.
جمع دانشجوها کمی که جمع تر می شود، سرود یکی دوبار همخوانی می شود، تعداد دانشجوها زیاد است و به نظر می رسد جا برای این تعداد کم است، دل های منتظر بعد از یکی دوبار همخوانیِ سرود، شعار می دهند که «ای پسر فاطمه(س) منتظر تو هستیم» شعار به سومین بار تکرار نمی رسد که رهبر انقلاب وارد حسینیه می شوند، اشک ها و لبخندها و فریاد « صل علی محمد یاور مهدی آمد» فضای حسینیه را غرق می کند.
ناگهان انتهای حسینیه خالی می شود و دانشجوها برای دیدار جلو می روند و زمان نشستن گویی از ذوق دیدار رهبر انقلاب روی پای یکدیگر می نشینند.
در ابتدای این مراسم نجم الدین معلمی دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد با بیان سلام و ارادتی خدمت رهبری خودش را مجری برنامه معرفی می کند و تاکید می کند که در این مراسم برای اولین باز زمانی هم برای مجری درنظر گرفته شده است و زمان هر دانشجو برای صحبت کردن فقط ۷ دقیقه است و درخواست همکاری می کند.
بعد از خواندن قرآن توسط محسن قاسمی دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه آزاد، سرود همخوانی می شود و اینبار با طنینی رساتر.
«پشت رهبر رهروان راه عشقیم ما که دانشجوی دانشگاه عشقیم
دشمن از ایمان ملت می هراسد عزم ما را، رزم ما را می شناسد
تا همیشه مرد میدان جهادیم
بر همه بیگانگان بی اعتمادیم
پشت هر لبخند دشمن یک کمین است
تکیه بر بیگانگان خسران مبین است
پیش روی ما بود راه نهایی خودکفایی خودکفایی خودکفایی
با حسینیم هرزمان یا هر کجاییم وارثان کل ارض کربلاییم
یاور مظلوم و خصم ظالمانیم
در پی فیض شهادت تا جوانیم
خانه را باید که از ناکس بگیریم
ما فلسطین را به زودی پس بگیریم
آنچنان که نامی از صهیون نماند
بین ما حرفی به غیر از خون نماند
آخرین امید انسان خواهد آمد
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
مطوئنم آخر این جاده نور است
وعده مستضعفان روز ظهور است
هر دلی را زنده کرده اعتقادش
اهل دنیا تشنگان عدل و دادش
او نجات حال و روز این جهان است
کشور ما لشکر صاحب زمان است»
سرود که تمام می شود، آقا تاکید می کنند که سرود زیبایی بود و قند است که در دل دانشجوها با شنیدن این حرف آب می شود.
نوشته های کف دستی و تکه های کاغذی که عشق به رهبر را فریاد می زنند بالا می رود و بازی بین دوربین ها و دانشجوها شروع می شود.
مجری اجازه می خواهد که دانشجوها بیایند و حرف هایشان را بزنند و رهبری می گویند: اصلا برای شنیدن همین حرف ها آمده ایم.
و باز لبخند است و شور است و عشقی که چندین برابر قبل در حسینیه پر می کشد.
فرشاد متبوع، دانشجوی دکترای مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف اولین دانشجویی است که صحبت می کند و از دغدغه هایش می گوید و از مشکلاتی که سد راه پیشرفت کشور شده اند.
زود تمام می کند حرف هایش را و با اولین تذکر مجری عقب می کشد و جا را برای حسین اخگرپور، دبیر اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان باز می کند که تاکید دارد دانشگاه ها برای رژیم سکولار دانشجو تربیت می کنند و باید روح جدیدی در کالبد شورای انقلاب فرهنگی دمیده شود.
دانشجوها تکبیر می فرستند و حر ف هایش را تایید می کنند و رهبری چیزی یادداشت می کنند.
وی از عملکرد صدا و سیما انتقاد می کند و در بخش دیگری از صبحت هایش با بغضی در گلو می گوید: عده ای در پنهان و عیان بی شرفانه فردای بعد از رهبری را برنامه ریزی می کنند.
و با صدایی رساتر می گوید که نمی گذاریم انقلاب دست نااهلان بیافتد و اینجاست که باری دیگر صدای تکبیر فضای حسینیه را پر می کند.
اخگرپور در انتهای صحبت هایش شعر می خواند که:
« جاده و اسب مهیا است بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
هر چه خواندند ز تحریم بدان بی اثر است
شور و امید چو با ما است بیا تا برویم
کس ندیدست ز دشمن اثر خیر و امید
دل ما مخزن دریاست بیا تا برویم
هست چهل سالگی رویش این نهضت خون
رهبر عشق چو اینجاست بیا تا برویم
ملتفت باش که بدعهدی شیطان بزرگ
زاده ی شر اروپا است بیا تا برویم
مطلب موشک و تعطیلی آن هیهات است
اسلحه غیرت دریاست بیا تا برویم
با ظهور گل نرگس که رسد از مکه
منتقم منتظر ماست بیا تا برویم»
بعد از پایان شعرش به سمت رهبری می رود و گپ و گفتی کوتاه شکل می گیرد، گفت وگویی که تمام گوش های حاضر در حسینیه برای شنیدنش تیز می شوند.
دانشجوی بعدی اسماعیل کوهی مقدم دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت است، او نیز از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقاد می کند و می گوید: شورای عالی انقلاب فرهنگی نیاز به انقلاب در درون خود دارد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی شناختی از ظرفیت ها نداشته و توانایی طراحی راهبرد ندارد.
از صدا و سیما هم انقاد می کند و می گوید: اگر صدا و سیما به فهم درستی از روش های تبلیغاتی و رسانه ای برسد گام بزرگی پیش رفته ایم.
محمدجواد معتمدی نژاد، دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی تندتر حرف می زند و به اعتصاب های کارگری و صنفی اشاره می کند که بی پاسخ مانده اند و به آنها توجهی نمی شود.
تاکید می کند که صداوسیما به روابط عمومی دولت و کارخانه سلبریتی سازی تبدیل شده است.<
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.