خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Tropical Sustainable Architecture: Social and Environmental Dimensions
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Tropical Sustainable Architecture: Social and Environmental Dimensions قیمت اصلی 71,500 تومان بود.قیمت فعلی 34,000 تومان است.
بازگشت به محصولات
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Environmental Principles and Policies
خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Environmental Principles and Policies قیمت اصلی 75,500 تومان بود.قیمت فعلی 38,000 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
03ساعت
47دقیقه
00ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع)

قیمت اصلی 224,700 تومان بود.قیمت فعلی 169,200 تومان است.

تعداد فروش: 66

فرمت فایل پاورپوینت

2 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
5 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع)؛ ابزاری کارآمد برای ارائه‌های برجسته

آیا به دنبال ارائه‌ای بی‌نقص هستید؟ فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) با ۱۲۰ اسلاید با طراحی حرفه‌ای آماده است تا در جلسات شما را به بهترین شکل ممکن معرفی کند.

ویژگی‌های بارز فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع):

  • گرافیک شگفت‌انگیز: طراحی دقیق و متناسب با استانداردهای روز برای جذب توجه مخاطب.
  • استفاده ساده: فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) به گونه‌ای طراحی شده که نیاز به تغییرات پیچیده نداشته باشد؛ کافی است آن را بارگذاری و ارائه دهید.
  • کیفیت حرفه‌ای: تمامی اسلایدها با وضوح بالا و استانداردهای نمایش در پاورپوینت طراحی شده‌اند.

طراحی بدون نقص: فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) با دقت بالا و بدون ایراد گرافیکی یا ناهماهنگی در طراحی آماده شده است.

توجه: نسخه‌های غیررسمی ممکن است مشکلاتی در نمایش یا کیفیت داشته باشند. تنها نسخه رسمی فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) تضمین‌شده است.

فایل فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) را دانلود کرده و به راحتی یک ارائه حرفه‌ای را تجربه کنید.


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن (ع) و امام علی (ع) :

مقدمه

امام حسن (ع) که پس از شهادت پدر به خلافت رسید، بعد از گذشت شش ماه و اندی مجبور به صلح و واگذاری خلافت به معاویه شد.[۱] برخی از دوسـتان نـاآگاه و دشمنان آگاه، تصویر امام را به واسطه وجود مباحثی چون ازدواج های مکرر و صلح با معاویه، تحریف کرده اند و از امام چهره ای عافیت طلب و خوش گذران ساخته اند که از ترس جنگ و خون ریزی، به صلح با مـعاویه تـن داده اسـت. لذا ضروری است که پژوهشگران تـاریخ اسـلام، بـه بررسی دقیق و علمی زندگی فردی و سیاسی امام حسن (ع) بپردازند تا چهره واقعی ایشان به دور از هر گونه اغراق، جعل و یا تحریفی، بـا اسـتناد بـه قرائن و شواهد تاریخی به همگان معرفی گردد.

اسـلام شناسی کـه امروزه از آن تعبیر به مطالعات اسلامی[۲] می شود، شاخه ای از مطالعات گسترده شرق شناسی[۳] یا به تعبیر امروزی مطالعات شرق است، و منظور از آن هـر گـونه تـلاشی است که از سوی دانشمندان غرب از زمان ظهور اسلام تا کـنون برای شناخت ادبیات، زبان، متون دینی، تاریخ، اندیشه ها و فرهنگ سرزمین های اسلامی و مسلمانان صورت گرفته است.[۴] درباره ارتباط شـرق شناسی و اسـلام شناسی بـاید گفت که شرق شناسی یعنی توجه غرب به مطالعه در احوال، اوضاع، تـاریخ، تـمدن، فرهنگ و سایر شؤون زندگی شرق، که از نظر دامنه شمول و اطلاق، اعم از اسلام شناسی یا مطالعات اسلامی اسـت و از نـظر تـکوین تاریخی، مؤخر بر توجه غرب به اسلام و در واقع یکی از موالید آن است.[۵]

غـربیان در طـی تـماس های اولیه خود با مسلمانان در طول جنگ های صلیبی، بیشتر با اسلام سنی آشنا شده بـودند و تـشیع را از طـریق منابع اهل سنت، فاطمیان و فرقه های تندرویی چون غرابیه و یا بعدها اسماعیلیه شناختند.[۶] بیشتر آنـان در مـطالعه تاریخ اسلام، منابع سنی را مرکز توجه خود قرار می دهند و برخی بر این بـاورند کـه تـشیع به مثابه شاخه ای فرعی از اسلام است که ماهیتی کفرآلود و ارتدادی دارد.[۷]

اتان کلبرگ در مقاله خـود بـا عنوان «مطالعات غرب در خصوص اسلام شیعی» بی توجهی به تشیع، و به ویژه شیعه امـامی را مـتذکر شـده و علت آن را این گونه شرح می کند: آشنایی غربیان با تشیع از طریق فاطمیان و بعد اسماعیلیان صورت پذیـرفت؛ چـرا که در طی جنگ های صلیبی این فاطمیان بودند، نه شیعیان اثناعشری، که بـا جـنگجویان صـلیبی بی واسطه به مقابله پرداختند. اگر چه به فراخور حال در سوریه یا فلسطین برخوردهایی با شـیعیان دوازده امـامی صـورت پذیرفت، اما این برخوردها نه توسط یک دولت مستقل مثل فاطمیان سازمان دهی شـده بـود و نه منزلت صوفیانه اسماعیلیان را داشت، در نتیجه برای نویسندگان جنگ های صلیبی از جذابیت کمتری برخوردار بود.[۸]

جان نـورمن هـالیستر از جمله علل بی توجهی به مطالعات شیعی را همین امر بیان می کند: مذهب اثـناعشری یـا شیعه دوازده امامی، تا حد زیادی از آثار نـویسندگان سـنی کـه شیعیان را اهل بدعت می دانند شناخته شده اسـت. ضـرورت معرفی اصول اعتقادی شیعه بر اساس مآخذ شیعی دیرزمانی است که احساس شـده اسـت.[۹]

از جمله دیگر علل آن، می توان بـه سـیطره اهل سـنت بـر مـراکز قدرت و ثروت در طول تاریخ اسلام اشـاره کـرد. این امر سبب شده تا تشیع، در حاشیه مطالعات اسلامی قرار بگیرد. آرزیـنا لالانـی در تأیید این سخن می گوید:

شیعه عـموماً توسط فرق و مذاهب نـویسان اهـل سنت به عنوان فرقه ای مـنحرف از قـاعده اسلام لحاظ می شود که نمایان گر ارتداد و ضدیت با اسلام اصیل است. بسیاری از اسـلام شناسان غـربی این دوگانگی را پذیرفته و با اسـلام شـیعی بـه عنوان یک ارتـداد بـرخورد کرده اند.[۱۰]

وی در ادامه، دلیـل ایـن برخورد غربیان را در منابع مورد استفاده شان، که همانا منابع اهل سنت است، می داند. اتان کـلبرگ در هـمین رابطه می گوید: از آنجایی که نماینده جـهان اسـلامی ـ که اروپائیـان چـه بـه عنوان دوست و چه بـه عنوان فاتح با آن روبه رو بودند ـ اهل تسنن بود، عرف و آداب و رسوم و عقاید آنان تا حدی بـر غـربیان مکشوف بود؛ اما در مقابل، تشیع کـه در مـناطقی دور از نـفوذ غـرب مـتمرکز بود، برای مـدت های مـدیدی همچون یک معما باقی ماند.[۱۱]

مجتبی مینوی نیز دلیل فوق الذکر را از جمله علل کم توجهی به شـیعه مـی داند و مـعتقد است که: از مذهب شیعه، اروپائیان قرون وسـطی چـیزی نـمی دانستند، چـون کـه از زمـان انقراض فاطمیان مصر تا موقع ظهور صفویه، هیچ دولتی که مذهب شیعه را رسماً قبول کرده و ترویج کرده باشد وجود نداشت که مورد توجه اروپائیان قرار بگیرد.[۱۲]

ایـن نگرش به تشیع، به مرور با وارد شدن کسانی چون هانری کربن، ماسینیون و دیگران به این عرصه، دست خوش تغییر شد، اما هنوز هم شاهدیم که کسی چون ویلفرد مادلونگ که بـه هـیچ روی تحت تأثیر نگرش سنتی در باب اسلام شیعی قرار نگرفته و همواره تلاش کرده است تا مطالعات خود را در مسیری عاری از سوگیری و عنادورزی هدایت کند، گاه دچار اشتباه شده و در برخی موارد، نـاخواسته مـتأثر از منابع ضعیف، استدلال های خود را مطرح کرده است. برای نمونه وی زمانی که به روابط امام حسن (ع) با پدرش علی (ع) پرداخته، متأثر از این دست مـنابع بـیان می دارد که حسن (ع) و پدرش از نظر سـیاسی بـا یک دیگر اختلاف دارند و حسن (ع) به هیچ روی شیوه حکومتی پدرش را قبول ندارد. این مقاله درصدد بررسی شبهات مطرح شده از سوی مادلونگ در زمینه روابط امام حسن (ع) بـا پدر و تـفاوت رویکردهای آنان با یـک دیگر اسـت.

علت انتخاب مادلونگ و نقد دیدگاه های ایشان اثبات این مطلب است که با وجود افزایش شناخت غرب از تشیع و ورود اسلام شناسانی با رویکرد علمی به این عرصه، هنوز شاهد کم توجهی آنان به مـنابع شـیعی و بعضاً عدم شناخت آنان از این دست منابع هستیم. از سوی دیگر کتاب مادلونگ در بین نویسندگان و محققان ایرانی داخل کشور بسیار مورد توجه قرار گرفته است و برخی با استناد به برگزیدگی اثـر او در ایـران و دریافت جـوایز، آن را کاملا درست می دانند. بنابراین بررسی دیدگاه مادلونگ هم در کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) و هم در مقاله ای که در دایره المـعارف ایرانیکا دارد و به تحلیل وقایع زندگی امام حسن (ع) پرداخته است، می تواند بـرای پژوهـشگران سـودمند باشد؛ به ویژه این که با بررسی منابع این دو اثر، کمبود استفاده از آثار شیعی کاملاً مشهود اسـت.

پرسـش این است که دیدگاه های مادلونگ درباره روابط امام حسن (ع) با پدرش تا چه انـدازه بـه واقـعیت تاریخی نزدیک است؟ و فرضیه هم این است که این دیدگاه متأثر از منابع اهل سنت و گاه مـنابع ضعیف می باشد و با داده های تاریخی سازگاری ندارد. در باب تصویر امام حسن (ع) در آثار اسـلام شناسان غربی تا به حـال کـتاب ها و مقاله هایی تألیف شده که البته در هیچ یک از آن ها روابط امام حسن (ع) با پدرش محل بحث نبوده است. این آثار بیشتر به مسأله ازدواج های امام و نیز به بحث صلح پرداخته اند. از جمله این آثـار می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

تصویر امامان شیعه در دایره المعارف اسلامی: این اثر با هدف مشخص کردن کاستی های کتاب دایره المعارف اسلام لیدن به نگارش درآمده و شامل نقد مقالات اسـلام شناسان غـربی است.[۱۳]

تصویر شیعه در دایره المعارف امریکانا: یکی از مقالات کتاب دایره المعارف امریکانا مقاله بسیار موجز و خلاصه «حسن و حسین»، نوشته دبلیو مونتگمری وات است که محمدرضا غفوریان آن را نقد کرده است. غفوریان مـعتقد اسـت که مطالبی را که این نویسنده بیان داشته، در منابع معتبر اهل سنت و شیعه گزارش نشده است؛[۱۴] این در حالی است که منبع مورد استفاده وات، کتاب دینوری بوده است. متأسفانه مـنتقد سـعی نکرده تا با استفاده از منابع اسلامی، بطلان ادعاهای نویسنده را آشکار کند.

زندگی دوازده امام: جلد اول این کتاب که به تاریخ زندگانی امام پرداخته، یک فصل بسیار کوتاه را به برخورد خـاورشناسان بـا صـلح امام حسن (ع) اختصاص داده است. ایـن کـتاب تـنها به بیان دیدگاه های چند تن از خاورشناسان اکتفا کرده و بدون هیچ نقد و انتقادی و به شکل بسیار متعصبانه از اسلام شناسان با عنوان دشمن اعـراب و اسـلام یـاد کرده است.[۱۵]

نظریه الإمامه لدی الشیعه الاثنی عشریه: ایـن کـتاب نیز به گونه ای مختصر، پس از طرح نظرات برخی از مستشرقان مانند فیلیپ حِتّی، لامنس و دیگران پیرامون صلح امام حسن (ع)، بدون هـیچ گـونه نـقدی، تنها بیان می دارد که چنین تفسیرهایی ناشی از ناآگاهی نسبت بـه جریان و جفاکاری بر امام حسن است، زیرا وی در سخت ترین و حساس ترین شرایط، خلافت را به دست گرفت و چاره ای جز صلح بـا مـعاویه نـداشت.[۱۶]

۱. شناسه مادلونگ

ویلفرد مادلونگ یکی از برجسته ترین اسلام شناسان معاصر به شمار مـی آید کـه در زمینه فرق و مذاهب اسلامی، تحقیقات برجسته و مهمی انجام داده است. وی در سال ۱۹۳۰ میلادی در شهر اشتوتگارت آلمان متولد شـد و پس از گـذراندن تـحصیلات مقدماتی به دانشگاه قاهره رفت و در سال ۱۹۵۳ موفق به اخذ لیسانس در ادبیات عـرب و تـاریخ اسـلامی شد. وی سپس به تحصیلات عالی در موطن خود ادامه داد و در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه هامبورگ درجه دکتری در مـطالعات اسـلامی را دریـافت کرد. [۱۷]

وی کتب و مقالات پرشماری در زمینه تاریخ اسلام به رشته تحریر درآورده که از آن جمله مـی توان بـه کتاب هایی چون مکتب ها و فرقه های اسلامی در سده های میانه، ترجمه جواد قاسمی، فرقه های اسلامی، تـرجمه ابـوالقاسم سـری، جانشینی حضرت محمد (ص)، و مقالاتی چون «شیعه و معتزله»، ترجمه احمد آرام، «شیعه در حدیث دیگران»، زیـر نـظر مهدی محقق، و «ملاحظاتی پیرامون کتاب شناسی فرق امامیه»، ترجمه چنگیز پهلوان اشاره کرد.[۱۸]

یـکی از ویـژگی های آثـار مادلونگ که آن را از دیگر آثار نوشته شده در این عرصه متمایز می کند، توجه به منابع و دیدگاه های شـیعه در بـاب بسیاری از وقایع صدر اسلام است. وی چه در کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) و چه در مـقاله ای کـه دربـاره امام حسن (ع) در دایره المعارف ایرانیکا نوشته است، سعی کرده تا مواضع شیعه و سنی را با هـم لحـاظ کـند تا با نگرشی بی طرفانه و بدون غرض به تحلیل وقایع تاریخ اسلام بـه شـکل عام و تاریخ زندگی امام حسن (ع) به صورت خاص بپردازد. این در حالی است که اسلام شناسان دیگر چـون لامـنس (۱۸۶۲ـ۱۹۳۷م)، والیری (م۱۹۸۹م) و دونالدسون تنها، یا بیشتر، با تکیه بر آثار اهل تسنن، کـتاب یـا مقاله خود را به رشته تحریر درآورده اند. البـته مـادلونگ نـیز گاه تحت تأثیر منابع ضعیف قرار گـرفته و تـحلیل قوی و جامعی ارائه نداده است و همان گونه که ذکر شد در بخش مربوط به روابـط امـام حسن (ع) با امام علی (ع) بـه مـباحثی اشاره کـرده کـه جـای تأمل بیشتری دارد. بر اساس آنچه مـادلونگ بـیان داشته است، اختلافات امام حسن (ع) با امام علی (ع) را می توان در دو بعد سیاسی و اجـتماعی مـورد بررسی قرار داد. آنچه ما در این مـقاله درصدد بررسی آن هستیم، بـررسی تـاریخی دیدگاه های مادلونگ در این زمینه اسـت.

۲. بـررسی دیدگاه مادلونگ در زمینه اختلاف سیاسی

اسلام شناسان غربی همچون گوستاو ویل (۱۸۰۸ـ۱۸۸۹م)، مویر (۱۸۱۹ـ۱۹۰۵م)، دوزی (۱۸۲۰ـ۱۸۸۳م)، لامنس، والیـری و دونـالدسون بر این باورند که امـام حسن (ع) بـر خلاف پدرش، فـردی صـلح جو و راحت طلب بود که بـه جـنگ و مسائل سیاسی چندان علاقه ای نداشت.[۱۹] بروکلمان (۱۸۶۸ـ۱۹۵۶م) نیز می نویسد: بعد از علی[ع]، پسر نالایق وی حسن (ع) بـه عـنوان جانشین در نظر گرفته شد، اما کـسی نـتوانست وی را بـه اعـزام لشـکری بر ضد معاویه تـهییج کند؛ او از ادعای خود نسبت به خلافت در عوض پرداخت پنج میلیون درهم از خزانه کوفه چشم پوشـید.[۲۰]

سـایکِس (۱۸۶۷ـ۱۹۴۵ م) و ساندرز (۱۹۱۰ـ۱۹۷۲ م) نیز معتقدند از آنجایی که امـام بـیشتر در پی خـوش گذرانی[۲۱] بـود و از حـضور در میدان جنگ مـی ترسید بـا معاویه صلح کرده است.[۲۲] سایکِس اگر چه کوفیان را متلون و دمدمی مزاج توصیف کرده است، اما آن را واکنشی در قـبال رفـتار امـام حسن (ع) می داند.[۲۳] جان نورمن هالیستر نیز امـام را فـردی فـاقد ویـژگی های لازم جـهت حـفظ خلافت می داند.[۲۴] وان کرامر (۱۸۲۸ ـ۱۸۸۹م) نیز ادعای فوق را پذیرفته و ضعف و ترسویی وی را دلیل کناره گیری امام عنوان کرده است.[۲۵] امام در آثار اسلام شناسان غربی بیشتر فردی ساده لوح و ترسو توصیف شده کـه کمترین علاقه ای به امور سیاسی و خلافت نداشت و در نتیجه فرد مناسبی برای رهبری جامعه نبود.[۲۶]

لامنس از جمله اسلام شناسانی است که در مقاله خود در دایره المعارف اسلام سعی در بسط این موضوع و اثبات آن دارد. وی مـی نویسد: بـا آن که یاران امام بسیار تلاش کردند که وی را به جنگ با شام قانع کنند، اما کم همتی و سوء تدبیر او باعث شده بود که فقط به فکر تفاهم و توافق با معاویه بـاشد. ایـن مسأله به اختلاف وی با اهل عراق منجر شد. در این راستا یارانش شایع ساختند که مخالفان، امامشان را مجروح ساخته اند؛ در حالی که این جراحت، صـرفاً اسـمی و به این خاطر شایعه سازی شـده بـود که بهانه صلح با معاویه واقع شود.[۲۷] این استدلال وی بر دیگر اسلام شناسان نیز اثر گذاشت و کسانی چون والیری و دونالدسون نیز عیناً همین رویکرد را در آثـار خـویش دنبال کردند.

۲ـ۱. طبیعت صـلح جوی امـام حسن (ع) و مخالفت با روحیه نظامی پدر

مادلونگ بر خلاف اسلام شناسان دیگر، امام را خوش گذران و یا ترسو نمی داند، اما او نیز معتقد است که امام حسن (ع) طبیعتی صلح جو و آرام داشت. وی در ادامه بیان می دارد که امـام بـه علت داشتن چنین روحیه ای نمی توانست پیگیری های نظامی پدرش را بپذیرد و گاهی با صراحت بر او خرده می گرفت و از وی می خواست تا عطای حکومت را به لقایش ببخشد و کوفه را ترک کرده، به مکان خلوتی بـرود.[۲۸]

مـشخص نیست کـه مادلونگ بر چه اساسی چنین نتیجه گرفته است که امام فردی صلح جو است به حدی که از جـنگ برای دفاع از منافع خود و مردمش نیز روی گردان است. او حتی مأخذی کـه در آن امـام بـه پدرش پیشنهاد کناره گیری از مواضعش را داده، ذکر نکرده است. این در حالی است که امام حسن (ع) به خوبی می دانست کـه ایـن مردم بودند که پس از قتل عثمان با پافشاری، امام علی (ع) را وادار به پذیرش خـلافت کـردند. در فـرازی از نهج البلاغه از زبان خود امام علی (ع) چنین آمده که مردم برای گرفتن بیعت، چنان بـه خانه وی هجوم آوردند که نزدیک بود حسن و حسین در زیر پاهای آنان لگدمال شـوند.[۲۹] امام حسن (ع) که خـود شـاهد چنین ماجرایی بوده، چگونه ممکن است از پدرش خواسته باشد که حکومت را رها کند تا به گفته مادلونگ مردم دگر بار با یک دیگر بر سر تعیین خلیفه متحد شوند.

۲ـ۲. هم گرایی با خلافت عـثمان

مادلونگ می گوید که روحیه امام حسن (ع) با عثمان سازگاری بیشتری داشت. به گمان او امام حسن (ع) موقعیت اشرافی عثمان و نفرتش از خون ریزی را می ستود و تصورش این بود که پدرش باید برای نجات جان خلیفه کـوشش بـیشتری می کرد.[۳۰] ستایش از موقعیت اشرافی عثمان و سیاست نظامی وی مبنی بر دوری از خون ریزی در دیدگاه مادلونگ بدون ارائه سند و مأخذ است و با بررسی منابع، چنین چیزی یافت نشد. در زمینه کشته شدن عثمان نیز دگـر بـار تحلیل های مادلونگ با قرائن تاریخی ناسازگار است. گزارش مسعودی در مروج الذهب چنین است که علی (ع) بعد از شنیدن خبر کشته شدن عثمان بسیار عصبانی و ناراحت شد و پسران خود را سرزنش کـرد و گـفت که چطور با بودن شما در آن جا عثمان کشته شد و حتی به صورت حسن (ع) سیلی زد و بر سینه حسین (ع) کوفت. وی پسرانش را مأمور نگهبانی از خلیفه کرده بود، ولی آنان نتوانستند از عثمان در مـقابل مـخالفان مـحافظت نمایند.[۳۱] بنابراین اگر قرار بـه سـرزنش کـسی باشد، این امام حسن (ع) است که باید به خاطر کوتاهی در حفاظت از عثمان سرزنش شود نه این که امام حسن (ع) پدرش را سرزنش کـند.

۳ـ۲. تـمایل نـداشتن به جانشینی پدر

به عقیده مادلونگ امام حسن (ع) بـه عـلت داشتن روحیاتی چون صلح جویی و جنگ گریزی، بعد از پدر چندان تمایلی به پذیرش مقام رهبری نداشت؛ ولی از آنجا که نمی توانست شیعیان را در مقابل امـیال کـینه توزانه مـعاویه تنها رها کند، مجبور به پذیرش مقامی شد که جـاذبه ای برای وی نداشت.[۳۲] وی در ادامه بیان می دارد که سخنان حسن (ع) در هنگام بیعت، موجب بدگمانی و تردید یارانش گردید، که به نـظر وی بـا تـوجه به سابقه مخالفت او با جنگ، چنین سوء ظنی چندان هم نـامعقول نـبود. از طرف دیگر پیشگامی عبیدالله بن عباس، در بیعت با حسن[ع] به بیشتر شدن این تردیدها دامن زد.[۳۳]

در ایـن زمـینه بـاید گفت که امام بارها بر این نکته که خلافت حق اوست و تـنها از روی اجـبار اسـت که آن را به معاویه وامی گذارد[۳۴] تصریح داشته است. وی در نامه ای که در ابتدای خلافت خویش به مـعاویه نـوشت، مـسأله حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) را یادآور شده، ضایع شدن حقوق آن ها را از همان روز رحلت پیامبر (ص) متذکر گـردید.[۳۵] امـام بعد از بیعت نیز در خطبه ای، اهل بیت را مصداق آیه تطهیر خواند و بیان کرد کـه مـقصود از ذوی القـربی همین خاندان اند و این گونه بار دیگر مسأله امامت خاندان پیامبر را مطرح کرد.[۳۶]

امام در یـکی از نـامه هایش به معاویه، آشکارا موضع جنگ جویی خود در برابر وی را مشخص کرد و به معاویه گفت: هـمانا تـو ای مـعاویه! در پنهانی مردان را به سوی من می فرستی، گویا تو سر ستیز و جنگ داری؛ و من نیز در آن شبهه و تـردیدی نـدارم. چشم به راه آن باش که به جنگ تو خواهم آمد.[۳۷]

به گواهی مـنابع، امـام زمـانی که از هدف معاویه آگاهی یافت، برای مردم سخنرانی کرد و از آنان خواست تا در اردوگاه نخیله حـضور یـابند. امـا مردم کوفه سستی کردند و حاضر به رفتن نبودند به گونه ای که حـجر بـن عدی آنان را سرزنش کرد.[۳۸] در ساباط مداین نیز تنها با شنیدن شایعه قتل قیس بن سعد شـورش کـرده، امام را زخمی کردند.[۳۹]در نتیجه، این سپاهیان بودند که تمایلی به درگیری نـداشتند و بـه علت ترس از معاویه جنگ را خوش نداشتند؛[۴۰] بـه نـظر مـی رسد، جنگ صفین و وقایع پس از آن، سبب ترس شـدید کـوفیان از معاویه گردیده بود. از طرفی معاویه هم با جنگ نرم و تبلیغاتی و روانی، اراده سپاهیان کـوفه را بـیش از پیش سست کرده بود. گـفته شـده که مـعاویه بـرای فـریفتن عبدالله یا عبیدالله بن معاویه، بـه دروغ گـفته بود که حسن (ع) با من صلح کرده است.[۴۱] وی حتی سعی کرد کـه قـیس را نیز با نیرنگ بفریبد که مـوفق نشد.[۴۲] زمانی که فـرستاده او بـرای مذاکره با امام آمده بـود، در اردوگـاه شایعه ساخت که حسن بن علی و معاویه با هم صلح کرده اند و به ایـن تـرتیب بذر بدگمانی به امام را در دل سـپاهیان کـوفه کـاشت و کوفیان بعد از شـنیدن سـخنان امام شورش کردند.

حـتی بـرخی مورخان غربی اذعان داشته اند که بعد از زخمی شدن امام حسن (ع) عده ای تصمیم گرفته بـودند کـه ایشان را به معاویه تسلیم کنند تـا بـه این تـرتیب صـلح مـطلوبی را به دست آورند.[۴۳] شـیخ مفید نیز این روایت را در کتاب خود آورده است که بعد از زخمی شدن امام حسن (ع)، عده ای مـخفیانه بـه معاویه نامه نوشتند که حاضرند از او اطـاعت کـنند… و ضـمانت کـردند کـه امام (ع) را تحت فـرمان مـعاویه درآورند یا این که در اولین فرصت او را بکشند. [۴۴]

نکته دیگری که مادلونگ به آن اشاره دارد، انتخاب عبیدالله بـن عـباس بـه عنوان فرمانده سپاه است. به گمان وی انـتخاب ایـن فـرد، خـود نـشانه تـمایل امام به صلح است.[۴۵] این تنها مادلونگ نیست که چنین دیدگاهی را مطرح کرده است، بلکه کسانی چون والیری و ولهاوزن نیز چنین ادعا کرده اند. والیری می نویسد: «از آنجایی کـه حسن (ع) تصمیم گرفته بود که با دشمن مذاکره کند، قیس را از خود دور ساخته است».[۴۶] اما باید توجه داشت که در منابع درباره این که قیس فرمانده سپاه بود یا ابن عباس، اتـفاق نـظری وجود ندارد؛ برخی از قیس و برخی دیگر از ابن عباس به عنوان فرمانده سپاه پیش قراول نام برده اند. طبری و ابن اعثم، قیس را فرمانده سپاه پیش قراول می دانند. [۴۷] ابن اثیر نیز به این اخـتلاف نـظر اشاره کرده است و می نویسد: «زمانی که حسن (ع) به مدائن رسید، قیس بن سعد بن عباده انصاری را به عنوان فرمانده سپاه پیش قراول تعیین کـرد». بـعد در ادامه می گوید: «برخی گویند: نـه چـنین بود؛ بلکه فرماندهی مقدمه لشکر با عبدالله بن عباس بود نه قیس و عبدالله خود قیس را فرمانده طلایه لشکر کرده بود».[۴۸]

دیگر این که در ایـن کـه کدام یک از پسران عـباس (عـبدالله یا عبیدالله ) فرماندهی را بر عهده داشتند، نیز در منابع اتفاق نظری وجود ندارد. ولهاوزن با اشاره به این مطلب می نویسد: در زمان حکومت عباسیان، بسیار خطرناک بود که درباره این مرد مـقدس (یـعنی عبدالله) حقیقت بازگو شود؛ بنابراین یا شرح و توصیفاتی به نقشی که وی بازی کرده بود اضافه می کردند و یا به طور کامل او را از ماجرا خارج می کردند. اما زهری ـ که از قدیمی ترین راویان اسـت و پیـش از روی کارآمدن عـباسیان درگذشته است ـ می گوید که: «عبدالله بن عباس اشاراتی مبنی بر تمایل حسن (ع) به صلح را دید، بر وی پیـش دستی کرد و از معاویه برای خود امنیت و پول طلب کرد». عوانه در این باره چـیزی نـمی گوید. ولی یعقوبی به جای اسم معروف عبدالله، آن را به عبیدالله بن عباس تبدیل کرده که برادر جوان تر عبدالله اسـت. مـداینی هم از مشاجره محدثان درباره این که این شخص که در زمان حکومت امام حسن (ع) بـه سـمت معاویه رفت، عبدالله است یا عبیدالله، آگاه بوده و نتیجه گرفته که او عبیدالله است. عمر بـن شبه و بلاذری هم همین نظر را داشته اند.[۴۹]

به عقیده ولهاوزن (۱۸۴۴ـ۱۹۱۸ م) از آنجایی که عباسیان نـمی توانستند این خفت و خواری را تـحمل کـنند که جدشان اولین نفری بوده که با امویان خدا نشناس پیمان بسته، بنابراین برادر وی یعنی عبیدالله را در این ماجرا مقصر جلوه داده اند.[۵۰] از سوی دیگر هنگامی که عبیدالله حاکم یمن بود، بسر بـن ارطاه از سوی معاویه به آن دیار لشکر کشیده و پسران وی را به طرز فجیعی کشته بود، از این رو قابل قبول به نظر نمی رسد که عبیدالله به سمت قاتل پسران خود رفته و با او صلح کرده بـاشد.[۵۱]

بـنابراین بر پایه این نظریه، دیگر نمی توان بر امام (ع) خرده گرفت که چرا فردی نالایق را در رأس سپاه قرار داده است؛ زیرا عبدالله بن عباس به ظاهر فرد لایق و توانمندی بود که حتی علی (ع) نـیز به وی اطمینان داشت و در دوران خلافت خود، حکومت بصره را به او سپرده بود.[۵۲] وی، آن گونه که در منابع آمده، در جنگ های جمل، صفین و نهروان حضور داشت و در جنگ صفین نیز فرمانده جناح چپ سـپاه امـیرالمؤمنین بود که سرداری قریش، بنی اسد و کنانه با او بود.[۵۳] در آخر همرأی با باقر شریف قرشی باید گفت که عبدالله بن عباس به تنهایی مسؤول سپاه نبود و قیس بن سـعد و سـعید بـن قیس نیز در این امر بـا وی شـریک و هـمراه بودند.[۵۴]

۴ـ۲. رویارویی با سیاست جنگی امام علی (ع)

به عقیده مادلونگ، امام حسن (ع) با رویکرد پدر و سیاست جنگی وی مخالف بوده است؛ او می نویسد: ایـستادگی های جـسورانه عـلی در مقابله با اکثریت قریش و مخالفت های مذهب

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.