خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل عدم تعارض میان دو چهره والای جهان هستی

بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل عدم تعارض میان دو چهره والای جهان هستی :

فایل پاورپوینت کامل عدم تعارض میان دو چهره والای جهان هستی و چهره کمّی و ریاضی آن

نخست این مسئله را می پذیریم که واقعیات برون ذاتی در انواعی از کمیت ها و کشش ها که انواعی از مقاومت را در برابر نفوذ روح- که اغلب با کیفیت ها سر و کار دارد- از خود نشان می دهند، غوطه ورند. این یک طرفِ تضادّ است که در ابیات مولوی به ترتیب زیر مطرح شده است:

ای خدا بنما تو جان را آن مقام

کاندران بی حرف می رُوید کلام

تا که سازد جانِ پاک از سر قَدَم

سوی عرصه ی دور، پهنای عدم

عرصه ای بس با گشاد و با فضا

وین خیال و هست زو یابد نوا

تنگ تر آمد خیالات از عدم

زآن سبب باشد خیال اسبابِ غم

باز هستی تنگ تر بود از خیال

زآن شود در وی قمر هم چون هلال

باز هستی جهانِ حسّ و رنگ

تنگ تر آمد که زندانی است تنگ

علّتِ تنگی است ترکیب و عدد

جانبِ ترکیب حس ها می کشَد^[۱]

طرفِ دیگرِ تضاد این است که: همین واقعیاتِ محکوم به کشش ها و کمیت ها و مقاومت در برابر نفوذِ شعاعِ روحِ بشری، زیبایی دارند، زیرا یک فروغ تابناک الهی بر آن می تابد که شکوه هستی نیز نامیده می شود. اجزاء و روابط این واقعیات عینی با آیات الهی توصیف می شوند، و جهان از این دیدگاه است که انسان ها را به گردیدن تحریک می کند.

منتفی شدن احساس تضاد میان دو نوع درک و واقع یابی، بدین نحو است که کشف چهره های گوناگون جهان، چه آن چهره هایی که به وسیله حواسّ طبیعی و یا ابزارِ ساخته شده با دست بشری نمودار می شوند، و چه آن چهره هایی که به وسیله عقل و دیگر استعدادهای مغزی و روانی پدیدار می شوند، با قرار گرفتن انسان در جریان شناخت با ابعاد هفت گانه (علمی، فلسفی، شهودی، اخلاقی، حِکمی، عرفانی، مذهبی) که در مباحث آتی مطرح خواهیم نمود، انجام می گیرد. یعنی چنان که هر اندازه حواسّ ما و ابزار ساخته شده با دست ما، بیش تر و بهتر برای درک نمودهای جهان به کار بیفتند، چهره هایی از نمودهای جهان برای ما بیش تر و بهتر آشکار می شود، همان طور هر اندازه که تعقّل و دیگر استعدادهای مغزی و روانی، بیش تر و بهتر به فعالیت بپردازند، چهره هایی از ماورای نمودهای جهان برای ما کشف و روشن می شود، هم چنین، با تغییر موقعیت هایی که آدمی در جریانِ حیاتِ طبیعی خود صورت می دهد، با واقعیت هایی دیگر روبرو می شود.

اگرچه مباحث مربوط به ابعاد هفت گانه که به طور مشروح بررسی کرده ایم، ما را از طرح این مقدمه بی نیاز می کرد، ولی با توجه به اهمیت مسئله، مناسب دیدیم توضیح بیش تری در این مقدمه داشته باشیم. ما ابعادی از جهان عینی را با حواسّ خود ادراک می کنیم. به عنوان مثال:

۱- به وسیله چشم، چهره ای از جهان به نام رنگ ها و شکل ها برای ما نمودار می شود.

۲- به وسیله گوش، چهره ای از جهان به نام صداها و الفاظ

۳- به وسیله ذائقه، چشیدنی ها

۴- به وسیله لامسه، نرمی و سختی و گرما و سرما

۵- به وسیله بینی، بوییدنی ها

این نمودها، واقعیت هایی هستند که به وسیله حواسّ مزبور برای ما کشف و مطرح می شوند، نه این که ما آن ها را ساخته باشیم، یا به وسیله حواسّ ما به وجود آمده باشند؛ چنان که ایده آلیست ها ادعا می نمایند. و می توانیم با چهره هایی دیگر از جهان عینی که با وسایلی غیر از حواسّ مزبور ارتباط برقرار کنیم، مطرح نماییم.

۶- ما با مشاهده زیبایی ها لذّت می بریم و با برقرار کردن ارتباط با صدها نوع عامل لذّت، صدها نوع لذّت را درمی یابیم. این لذّت ها در درون ما واقعیت دارند و ساخته ذهن ما نیستند. به عبارتی دیگر: این لذّت ها، چهره هایی از درون ما انسان هاست که جزئی از جهان هستیم، در صورتی که نه قابل لمس هستند و نه دیدنی و شنیدنی و بوییدنی و چشیدنی، بلکه این لذّت ها که چهره هایی از واقعیت های جهان هستی می باشند، با نوعی از استعدادهای درونی ما درک و دریافت می شوند.

۷- هم چنین، انواع دردها، تجسیم ها، اندیشه ها و. ..

۸- هیچ کس نمی تواند در این حقیقت تردید کند که در میان هر یک از اجزاء قضیه ای که قانونی را تشکیل می دهند، ضرورتی وجود دارد، مانند ضرورت رابطه علّیت میان علت و معلول. با این حال، ارتباط ما با رابطه مزبور، با هیچ یک از حواس و استعدادها نیست، بلکه فقط تعقّل است که این چهره یا این بُعد از جهان عینی را برای ما اثبات و قابل درک می سازد.

۹- آیا تاکنون هیچ انسان آگاه و هشیاری را سراغ دارید که بگوید: عدالت و ظلم، ساخته ذهن بشری است؟! البته بحث در اشکال مختلف و نمودهای قراردادی جوامع و ملل نیست، زیرا روشن است که نمودهای عدالت و ظلم، به دلیل اختلاف قوانین و مقرّرات جوامع و ملل، بسیار گوناگون است، ولی رفتار مطابق قانون، هر چه باشد، با احترام به آن قانون، عدل است و انحراف از قانون یا اهانت به آن، ظلم است. این احترام به قانون و رفتار طبق قانون، یا بر عکس، اهانت به قانون و انحراف از آن، چهره ای از درون انسانی است که جزئی از جهان هستی است. پس عدالت و ظلم، چهره هایی از واقعیات غیر محسوسِ هستی می باشند که ارتباط ما با آن ها به وسیله حواسّ طبیعی و دیگر ابزار شناخت صورت نمی گیرد.

۱۰- هنگامی که فردی به