

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع)
224,700 تومان قیمت اصلی 224,700 تومان بود.169,200 تومانقیمت فعلی 169,200 تومان است.
تعداد فروش: 43
فرمت فایل پاورپوینت
فایل فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) شامل ۱۲۰ اسلاید آماده است که میتواند محتوای شما را به شکلی حرفهای، منسجم و چشمنواز به مخاطبان منتقل کند.
برتریهای فایل فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) در یک نگاه:
- طراحی منحصربهفرد
- فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) با بهرهگیری از اصول زیباییشناسی و ترکیب رنگهای مناسب، ظاهری مدرن و رسمی به ارائه شما میدهد.
- راهاندازی فوری
- فایل فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) نیازی به تنظیمات اضافی ندارد؛ کافیست آن را باز کنید و مستقیماً استفاده کنید.
- وضوح عالی
- اسلایدها به گونهای طراحی شدهاند که در هر دستگاه یا ویدیو پروژکتور، با بهترین کیفیت نمایش داده شوند.
همه چیز از قبل آماده است: در فایل فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) هیچ موردی ناتمام یا نیازمند ویرایش نخواهید یافت. همه چیز با دقت نهاییشده و تستشده ارائه میشود.
توصیه مهم: نسخههایی که تحت عنوان فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) اما خارج از منبع رسمی منتشر میشوند، ممکن است از کیفیت لازم برخوردار نباشند.
همین حالا فایل را تهیه کرده و سطح جدیدی از ارائه را تجربه کنید!
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل بررسی انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره سیره حکومتی امام حسن مجتبی (ع) :
مقدمه
امام حسن خط مشی سیاسی روشنی داشت و همان خط مشی را نیز به مردم اعلام نمود. ایشان و برادر بزرگوارشان از زمان پیامبر و از سوی شخص ایشان مورد توجه بودند. پیامبر به طور مکرر، گاهی به صراحت و گاهی به اشاره، بر نقش رهبری امام حسن و برادرش امام حسین در آینده امت اسلامی تأکید داشت تا بدان جا که فرمود حسن و حسین هردو امامند، چه قیام کنند و چه صلح کنند.[۱] و فرمود: او سرور جوانان اهل بهشت است و حجت خدا در میان امت؛ فرمان او فرمان من است و گفتارش[۲] گفتار من. هر کس پیروی او کند، از من است و هر کس نافرمانی او کند، از من نیست.
دوران حکومت امام حسن کوتاه بود و امام در طی آن، با مشکلات بسیاری مواجه شد. از همان ابتدای حکومت ایشان، فضای سیاسی کوفه به دنبال جنگ های جمل ، صفین و نهروان که هر سه به فاصله نزدیکی از یک دیگر و با حضور گسترده نیروهای کوفی به وقوع پیوسته بود فضایی ناآرام و دگرگون بود. از طرفی بنی امیه در صحنه سیاسی حضور یافته بودند و در برابر تثبیت حکومت امام مانع تراشی و کارشکنی میکردند.
امام حسن که با حضور بنی امیه در عرصه سیاسی جامعه اسلامی مخالف بود، ناچار شد در مواجهه ای، رو در روی آنان قرار گیرد اما به دلیل مشکلاتی که به وجود آمد مجبور به صلح با معاویه شد. نگاهی دقیق و همه جانبه به شرایط و مشکلات این دوره نشان میدهد که این صلح هرگز به معنای سستی و راحت طلبی و موافقت با بنی امیه نبود، بلکه برای حفظ جامعه اسلامی از خون ریزی و برادرکشی بود.
سعی این نوشتار آن است که ضمن بررسی نظرات خاورشناسان، سیره حکومتی امام حسن را با بهره گیری از متون معتبر تبیین نماید. تاکنون آثار مستشرقان در رابطه با امامان و جایگاه ایشان کمتر مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. یکی از آثار ارزشمند در این زمینه که به شکل خاص به موضوع امامان از دیدگاه مستشرقان، و به تبع آن به موضوع امام حسن پرداخته ، کتاب «تصویر امامان شیعه در دائره المعارف اسلام» است که مؤسسه شیعه شناسی آن را منتشر کرده است.[۳] در این کتاب، مدخل هایی که مستشرقان در دائره المعارف اسلام درباره ائمه نگاشته اند، ترجمه شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. مقاله ای نیز با عنوان «بررسی دیدگاه دونالدسن درباره زندگی امام حسن» از دکتر صفری فروشانی و خانم اخلاقی ارائه شده است که بخشی از دیدگاه های دونالدسن در مورد امام حسن را مورد واکاوی قرار داده و نقد نموده است.[۴] مقاله حاضر ضمن ارائه نظرات تبیینی و انتقادی مستشرقان در خصوص اقدامات و راهبردهای حکومتی امام حسن، شبهات و اتهامات وارده را به طور مستند و مستدل پاسخ میدهد.
۱. دیدگاه تبیینی مستشرقان
امام حسن زمانی به حاکمیت رسید که به دلیل کارشکنی و توطئه های معاویه ، شرایط دشواری بر عراق و بلاد وابسته به آن حاکم بود و به رغم استقبال گسترده مردم عراق از حکومت امام، آمادگی لازم برای همراهی همه جانبه با ایشان در مواجهه با مشکلات و خنثی نمودن توطئه های معاویه وجود نداشت. این امر زمینه ساز بروز مشکل در تصمیم گیریهای امام شد و ایشان سرانجام تن به صلح داد. برخی مستشرقان این وضعیت نابسامان را در نظر گرفته و بر همین اساس دیدگاه خود را درباره شرایط به قدرت رسیدن امام و شرایط سیاسی آن دوران عرضه نموده اند. آن ها به عناصر مهمی که از نظر منطقی موجب صلح شده است اشاره کرده اند، مانند:
۱۱. مخالفت معاویه با خلافت امام حسن و کوشش برای براندازی آن
لالانی[۵] شرایط پس از به خلافت رسیدن امام حسن و توطئه های معاویه بر ضد امام را این گونه تبیین می نماید:
پس از شهادت علی، مردم کوفه پسرش حسن را به خلافت برداشتند. معاویه نه تنها در سخنانش، بلکه در نامه هایش نیز این انتصاب را مردود شناخت و عاملان و جاسوسانی فرستاد تا مردم را علیه حسن بن علی بشورانند. وی توانست سرکردگان (سپاه) امام حسن را با رشوه بفریبد، و این امر سرانجام به کناره گیری آن حضرت انجامید. امام حسن سپس کوفه را ترک کرد و در مدینه اقامت جست، و در این جا بود که گویند معاویه یکی از زنان او را به نام جعده بنت اشعث رشوه داد تا امام را مسموم سازد. این کار ظاهرا برای هموار کردن راه جانشینی یزید ضروری بود؛ زیرا بر اساس معاهده ای که میان امام حسن و معاویه بسته شده بود، با بودن حسن، یزید نمی توانست به خلافت برسد.[۶]
۱۲. تأثیر بخشش های معاویه در فریب اصحاب امام حسن
هالیستر[۷] شرایط حاکم بر دوران حکومت امام علی و ناپایداری مردم کوفه و فریب کاری معاویه را که امام حسن ناظر بر همه آن ها بود و در چنین شرایطی قدرت به ایشان منتقل شد تشریح نموده، چنین می نویسد: امام حسن در زمان حیات پدر بزرگوار خود، یعنی از جنگ صفین و قصه حکمین به این طرف ، سستی و تزلزل رأی مردم کوفه را در جنگ با معاویه به خوبی درک کرده بود و میدانست که مردم کوفه از سخت گیری علی در تقسیم بیت المال و از رفتار سخت او حتی با خانواده و خویشان خود در مورد اموال عمومی ناراحت هستند و با حسرت طالب معاویه هستند که در بذل بیت المال، مرزی شرعی و قانونی نمی شناسد و اصحاب خود را غرق مال و نعمت میکند و بزرگانی را که در اطراف علی هستند با اموال گزاف میفریبد و از راه در میبرد. در چنین شرایطی امام تصمیم گرفت خلافت را تحت شرایطی به معاویه واگذار کند… ولی معاویه به هیچ یک از این شرایط عمل نکرد.[۸]
۱۳. ضرورت پیش گیری از خون ریزی فراوان بین مسلمانان
فرانسوا توال مینویسد: حسن بن علی طی اعلامیه ای به عالم اسلام اعلام داشت که میل دارد از خون ریزی جدید اجتناب ورزد و بر آن است که اتفاق و اتحاد میان مسلمین برقرار نماید.[۹]
۱۴. اصرار امام حسن بر حقانیت خویش و تصمیم بر تصدی خلافت پس از مرگ معاویه
هالم[۱۰] دیدگاه شیعیان درباره صلح امام حسن با معاویه و حدود واگذاری قدرت به معاویه را چنین تشریح میکند:
با آن که پیمان صلح با معاویه در احادیث شیعه کتمان نمیشود، چنین کاری به معنی چشم پوشی از خلافت نیز تعبیر نمیشود؛ در حقیقت به خاطر صلح بود که امام حسن [از خلافت و زعامت سیاسی] کناره گرفت، ولی پس از بازگشت به مدینه به عنوان امام بر حق و خلیفه باقی ماند. از نظر منابع شیعی، امامت آن حضرت فقط با رحلت وی پایان یافت. این نظر که امام حسن معاویه را به عنوان خلیفه می ستود، مورد انکار شیعیان است. بنابر احادیث شیعی، اگر معاویه آن حضرت را مسموم نکرده بود، وی مسلما پس از مرگ معاویه ادعای خلافت خود را مطرح میکرد.[۱۱]
۲. دیدگاه انتقادی مستشرقان
عمل کرد امام حسن مجتبی در ماه های اندک دوران حکومتش و نیز کارزاری که با معاویه داشت و در نهایت صلح ایشان با معاویه ، مورد انتقادهای سختی از سوی برخی خاورشناسان و حتی برخی نویسندگان مسلمان قرار گرفته است.
یکی از عوامل مهم صلح را میتوان کوتاهی و سستی یاران و حتی فرماندهان امام حسن دانست. چه این که در صورت اصرار حضرت بر جنگ و نپذیرفتن صلح، نه تنها شکست امام حسن و شهادت ایشان چندان دور از انتظار نبود بلکه خلافت بدون هیچ قید و شرطی به معاویه میرسید و بنیان های تشیع در سرتاسر جهان اسلام توسط وی برکنده میشد.
از سوی دیگر عدم انتخاب صلح، چهره ای جنگ طلب و خشن از امام ارائه میداد و چنان که انتظار میرفت ، شکست ایشان و بسیاری از شیعیان وفادار، نتیجه خشونتی دانسته میشد که ایشان بر آن اصرار داشته اند.
شیخ مفید در توجیه صلح مینویسد: امام حسن چاره ای جز پذیرفتن صلح و واگذاردن جنگ نداشت زیرا پیروان آن حضرت و همراهانش چنان بودند که گفتیم، و مردمانی سست عنصر و کم عقیده در باره آن جناب بودند، و چنان چه دیده شد در صدد مخالفت با او برآمدند و بسیاری از آنان ریختن خون او را حلال دانسته، میخواستند او را تسلیم دشمن کنند و پسر عمویش (عبید الله بن عباس) دست از یاری او برداشت و به دشمن پیوست … پس امام (علیه السلام) برای پابرجا ساختن حجت و داشتن عذری میان خود و خدای تعالی و پیش همه مسلمانان ، پیمان محکمی از معاویه برای صلح گرفت.[۱۲]
دکتر احمد محمود صبحی[۱۳] به منتقدان صلح امام حسن پاسخ گفته، با تحلیل شرایط و عللی که وی را ناگزیر بدان ساختند، مینویسد: بدون تردید چنین تفسیرهایی ناشی از ناآگاهی نسبت به جریان و جفاکاری بر امام حسنی است که در سخت ترین و حساس ترین شرایط ، خلافت را عهده دار گردید؛ چرا که در پی استیلای معاویه بر بخش اعظم مملکت اسلامی، از تمامی مناطق، جز عراق منطقه ای تحت ولایت او باقی نمانده بود و در دوران پدرش نیز جریان کارها، شدیدا رو به خرابی داشت و علی، علیرغم توان رزمی اش، قادر به رویارویی با آن مشکلات و نابسامانیها نبود. کشته شدن علی، وضع را بیش از پیش بحرانی کرد و نابسامانی شدیدی در پی داشت. پس از آن، خیانت ها از سوی اشراف عراق، تکرار و تکرار شد. امام حسن خود درباره علل عقب نشینی اش (از خلافت) گفته است : «ای اهل عراق ، من نسبت به سه چیز که با من کردید، بر شما میبخشم؛ کشتن پدرم، و جفاکاری نسبت به من و به غارت بردن دارایی هایم. من از دنیا سیر شده ام. اهل کوفه را مردمانی یافتم که هر کس به آن ها اعتماد کند، بازنده است. هیچ یک از آنان با دیگری هم عقیده نیست و نسبت به خیر و شر یکدیگر، اطمینان ندارند و پدرم از آن ها، چه ها که ندید»[۱۴].[۱۵] پس از اشاره به علل صلح امام حسن به بررسی برخی از دیدگاه های ناهمگون مستشرقان درباره سیره حکومتی امام حسن میپردازیم .
۲۱. ناتوانی در اداره حکومت
الف. ناتوانی مدیریتی و سستی اراده
لامنس[۱۶]که در اتهام زنی به امام حسن در میان مستشرقان مغرض پیشتاز است، امام را این گونه توصیف مینماید: یارانش بسیار کوشش کردند تا او را برای جنگ با اهل شام قانع کنند اما به دلیل عجز و ناتوانی و سستی در اراده، تنها به فکر تفاهم و توافق با معاویه بود.[۱۷]
مونتگمری وات[۱۸] نیز امام حسن را متهم به ناتوانی در مواجهه با مشکلات نموده، مینویسد: حسن به هنگام کشته شدن علی در کوفه، ادعای خلافت کرد و از همه پیروان علی بیعت گرفت؛ در حالی که به طور آشکار قادر نبود از عهده مشکلاتی که با آن مواجه بود برآید[!] با رقیب علی، معاویه ، پیمان بست و از خلافت کناره گیری کرد.[۱۹]
دونالدسون[۲۰] شایستگی امام برای رهبری را مورد تشکیک قرار داده، مینویسد: اخبار، حاکی از آن است که قدرت معنوی و شجاعت و خویشتن داری و استعداد عقلی او [امام حسن] برای رهبری موفق بر مردم دچار نقصان بود.[۲۱]
پاسخ
امام حسن مسؤولیت زمامداری را در شرایطی نامساعد و فضایی ناآرام برعهده گرفت. وی برای سامان دادن امور و رویارویی با دشمنان به ویژه معاویه، بیش از هر جا نیازمند همراهی و مساعدت کوفیان بود. این در حالی بود که کوفه به دنبال جنگ های جمل، صفین و نهروان که با شرکت گسترده نیروهای کوفه رخ داده بود از شرایط مطلوبی برخوردار نبود. از طرف دیگر دشمن سرسختی چون معاویه وجود داشت که از همان ابتدای روی کارآمدن امام، شروع به کارشکنی کرد. معاویه با شناختی که از امام حسن داشت، میدانست آن حضرت در همه مسائل، از جمله مسائل حکومتی و نبرد با ستمگران ، از سیره رسول خدا و امیرمؤمنان عدول نخواهد کرد؛ لذا از همان آغاز با یک رویارویی برنامه ریزی شده تلاش کرد با ایجاد وحشت و شایعه پراکنی مردم را در همراهی با امام سست کند.
آن چه موجب تضعیف موقعیت امام حسن و تقویت معاویه شد، مسائل مربوط به سپاه امام و شرایط خاص حاکم بر جامعه اسلامی، علی الخصوص مردم عراق، و نیز مسائل عقیدتی و اجتماعی و… بود.
دکتر احمد محمود صبحی در تحلیل شرایط آن دوران چنین مینویسد: آن چه تردیدی در آن نیست این که واگذاردن خلافت [به معاویه] تحت شرایطی صورت گرفت که هیچ گونه آزادی انتخاب وجود نداشت و مسأله، جنبه ناگزیری داشته است چرا که امام حسن علاوه بر خیانت هایی که در میان یارانش با آن ها مواجه بود با دشمنی طرف بود که تعدادش بیش از یاران او بود و از نیرنگ و شگردهای بیشتری برخوردار بود… و نیز چیز دیگری که در آن هم تردیدی نیست، آن است که امام حسن به این دلیل که معاویه محق تر یا سزاوارتر از اوست یا این که معاویه اصولا شایستگی خلافت را دارد، در برابر او عقب ننشست؛ بنابراین او در صورتی بدین کار دست زد و در برابر مردم آن را آشکار کرد که در دل از این شرایطی که او را واداشته بود به چشم خود، شاهد خلافت معاویه به عنوان خلیفه مسلمانان باشد، آزرده بود و خیلی هم از این عقب نشینی، نفرت داشت؛ لذا عقب نشستن امام حسن نزد شیعیانی که مغلوب شده و گرفتار معاویه شده بودند، یک تقیه به شمار می آمد.[۲۲]
معاویه نیز علاوه بر فعالیت های مخرب، به نامه نگاری با امام حسن اقدام نمود و در یکی از این نامه ها امام را تهدید کرد و چنین نوشت: اما بعد، خداوند هر آن چه را بخواهد با بندگانش میکند و کسی حق اعتراض به حکم او را ندارد و او سریع الحساب است ؛ پس بترس که مرگ تو به دست افراد احمق باشد و اگر تو از عقیده کنونی ات دست برداری و با من بیعت کنی و شرطی را که با تو کرده ام انجام دهی، به آن چه وعده کرده ام وفا میکنم… پس از خودم، خلافت را به دست تو میسپارم که تو شایسته ترین مردم به آن هستی.[۲۳]
نکته قابل توجه در این نامه لحن خطاب معاویه است. او هیچ گاه با علی از چنین موضع قدرتی و این گونه مکارانه صحبت نکرده و او را چنین مورد خطاب قرار نداده بود. اما در عهد امام حسن با او از موضع یک خلیفه صحبت می کرد که گویا بر کیان سیاسی حکومت اسلام تکیه زده است؛ زیرا وی از سرنوشت خود مطمئن بود و این نبود مگر به خاطر روابط پنهانی و مستحکم او با اکثر فرماندهان لشکر امام و بزرگان عشایر کهبرای خود و قبیله خود از وی امان گرفته بودند. [۲۴] زمانی که معاویه به امام مجتبی نامه نوشت و در آن پیشنهاد کرد تا حکومت به او واگذار شود، امام خطبه خواند و با اشاره به سستی پدید آمده در سپاهیان خویش، آنان را در انتخاب یکی از دو راه جنگ و صلح مخیر کرد که آنان نیز دست کشیدن از جنگ را برگزیدند.[۲۵]
بنابراین آنچه بسترساز ایراد چنین اتهاماتی به امام حسن شده است علاوه بر تبلیغات منفی دستگاه تبلیغاتی بنی امیه و بنی عباس، بی توجهی به شرایطی است که امام در آن قرار داشت؛ شرایطی که برآمده از ناآگاهی مردم و ناآشنایی برخی بزرگان مسلمان آن دوره با موازین و ضوابط حکومت اسلامی است و در نهایت امام حسن ناچار شد در چنین شرایطی تن به صلح دهد.
ب. عدم اهتمام در اداره حکومت و سیاست
فیلیپ حِتّی[۲۶] مینویسد: حسن بن علی همّش صرف اموری غیر از اداره کشور می شد و چند وقتی نگذشت که خلافت را به رقیب نیرومند خود واگذاشت و به مدینه بازگشت.[۲۷]
پاسخ
امام حسن از همان ابتدا در مقابل نافرمانى ها و شیطنت معاویه واکنش نشان داد و نامه اى هشدارآمیز براى معاویه فرستاد. در قسمتى از این نامه آمده است: «امروز جاى دارد هرکسى از دست اندازى تو به منصبى که شایسنتگى آن را ندارى، تعجب کند؛ زیرا نه فضیلتى در دیندارى و نه اثر نیک و پسندیده اى در اسلام. و تو فرزند حزبى از احزاب [مخاصم] و زاده دشمن ترین افراد قریش با رسول خدا و قرآن هستى. خداوند شرّت را کفایت خواهد کرد و به زودى بر او وارد شده، خواهى دید که سرانجام کار از کیست. پیگیرى در راه باطل را فروگذار و همچون دیگر مردم با من بیعت کن؛ زیرا مى دانى که من به امر خلافت از تو شایسته ترم. از خدا بترس و طغیان و سرکشى را فروگذار و خون مسلمانان را مریز!… و اگر جز به ادامه گمراهی و ستیزه گری تن درندهی، با مسلمانان به سراغت آمده ، محاکمه ات خواهم کرد.»[۲۸]
امام حسن در پاسخ نامه ای که معاویه برای آن حضرت فرستاده بود، چنین نوشت: همانا این امر [حکومت] و جانشینی رسول خدا (ص) از آن من و مربوط به اهل بیت است . تو غاصبی، خلافت بر تو و خاندانت حرام است [و] این مطلب را از رسول خدا شنیده ام. سوگند به خداوند، چنان چه یارانی شکیبا و آگاه به حق خویش می یافتم، حکومت را به تو واگذار نمیکردم و نمیدادم به تو آن چه را که میخواستی.[۲۹] امام همچنین برای آگاهی و شاید اتمام حجت با مردم فرمود: «به خدا سوگند هیچ گونه تردید و پشیمانی ما را از نبرد با اهل شام باز نداشته است و ما با آنان بر اساس سلامت و شکیبایی جنگ کردیم. اما سوگمندانه هم اکنون میبینم که دشمنی ها موجب پیری و نابودی سلامت، و آه و فغان موجب ناشکیبایی شده است. شما ای مردم! آن روز که برای نبرد صفین حرکت کردید، در حالتی بودید که دین شما بر دنیایتان برتری داشت ، اما امروز دنیای خود را بر دین ترجیح میدهید… بدانید که معاویه ما را به امری خوانده است که در آن نه عزت است و نه انصاف . حال اگر شما برای کشته شدن آماده اید دعوتش را رد میکنیم و اگر دنیای خود را دوست دارید دعوت او را میپذیریم و خوشنودی شما را به دست میآوریم. در این هنگام مردم از همه سو فریاد برآوردند: زندگی، زندگی، باقی ماندن در دنیا!»[۳۰] و نیز آن گاه که معاویه از وی خواست بر فراز منبر بگوید خلافت را به معاویه واگذار کرده است ، فرمود: «معاویه پسر صخر ادعا میکند که من او را لایق خلافت دانسته ام و خود را اهل آن ندانسته ام؛ دروغ میگوید. به خدا سوگند که من اولی از مردمم به خلافت بر مردم در کتاب خدا و سنت رسول خدا، و لیکن ما اهل بیت همیشه خائف و مظلوم و مقهور بوده ایم از روزی که رسول خدا از دنیا رفته استتا حال.[۳۱] همانا رسول خدا فرمود: هیچ امت و ملتی، امامت و ولایت خویش را به فردی واگذار نخواهد کرد، در حالی که داناتر و لایق تر از او در میانشان وجود داشته باشد، مگر این که به سرنوشت ملتی گرفتار خواهند شد که گوساله را معبود خود قرار می داد… ای معاویه! چنان چه من انصار و اعوانی داشتم، هرگز کار به مصالحه نمی انجامید و با تو بیعت نمیکردم».[۳۲]
هم چنین امام علاوه بر بیان مشروعیت حاکمیت امام علی به مشروعیت خود نیز اشاره کرد و این در مقابل ادعاهای معاویه بود که امام حسن را شایسته خلافت نمیدانست . امام این گونه فرمود: «ایها الناس هر که مرا میشناسد که میشناسد، هر که مرا نمیشناسد من حسن بن علی بن ابی طالب و فرزند بهترین زنان، فاطمه دختر محمد رسول خدا هستم…[۳۳] من هستم که مرا از حق خود [ولایت] محروم کرده اند.»
و هم چنین فرمود: «پدرم بعد از رسول خدا استغاثه کرد از اصحاب خود و طلب یاری از ایشان نمود، چون یاوری نیافت دست از خلافت برداشت؛ اگر یاوری می یافت با ایشان جهاد میکرد. خدا او را معذور داشت، چنان چه رسول خدا را معذور داشت. هم چنین امت مرا واگذاشتند، یاری من نکردند و با تو بیعت کردند؛ ای پسر حرب! اگر یاوران مخلص می یافتم که با من در مقام فریب نبودند هر آینه با [۳۴]تو بیعت نمیکردم.» و فرمود: «به درستی که معاویه با من منازعه کرد در امری که مخصوص من بود، من سزاوار آن بودم؛ چون یاوری نیافتم دست از آن برداشتم… این فتنه ای است برای مسلمانان و تمتع قلیلی است برای منافقان تا وقتی که حق تعالی غلبه حق را خواهد و اسباب آن را میسر گرداند.»[۳۵]
امام در پاسخ به اعتراض مسیب بن نجیه (م ۶۵ه. ق) و افراد هم عقیده اش درباره برقراری صلح و پیشنهاد نقض پیمان، فرمود: «اما بعد از حمد و سپاس خداوند، شما شیعیان ما و اهل مودت مایید و کسانی هستید که ما آن ها را به دلسوزی و رفاقت و پایداری در راهمان میشناسیم . من آن چه را که برشمردید، دانستم و اگر من در کار دنیا محتاط بوده و برای دنیا کار و تلاش میکردم، معاویه از من قدرت مندتر و با اراده تر نبود که بتواند در به دست آوردن دنیا بر م
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.