خرید و دانلود نسخه کامل کتاب Guided by the Irish Gods: An Irish Myth, Never Before Told

توضیحاتی در مورد کتاب

افسانه ها و افسانه های ایرلندی واقعی نیستند، درست است؟ چیزی به نام غار بروس در جزیره راتلین، واقع در ساحل شمال شرقی ایرلند، وجود ندارد. مطمئناً نمی تواند حقیقتی در مورد نفرین 350 ساله ای وجود داشته باشد که منجر به به دست گرفتن کنترل یک خانواده بر تمام رهبران جهانی در این سیاره شده است، آیا وجود دارد؟ یکی از بچه ها آرزو می کند که ای کاش حقیقت نداشت.

مایکل اوهاگان معتقد است که او فقط یک پسر ایرلندی شانزده ساله عادی است. او آرزو میکند.

او که در بلفاست از نظر فرهنگی تقسیم شده بزرگ شده است، جامعه ای را که خانه می نامد دوست ندارد. او با غواصی در داستان های اسطوره ها و افسانه های ایرلند از واقعیت خشونت آمیز ایرلند شمالی فرار می کند، غافل از اینکه او در شرف تبدیل شدن به بخشی از آن جهان است.

مایکل پس از یک حمله تهدید کننده زندگی، داستانی را به عنوان بخشی از یک پروژه مدرسه می نویسد. داستانی که او عنوان می کند: “من می خواهم دنیا را تغییر دهم.” او نمی دانست که او در واقع منتخب و رهبر گروهی متشکل از هفت جوان بزرگسال – هر کدام از کشوری متفاوت – است که نه تنها جهان را تغییر خواهد داد، بلکه جهان را نجات خواهد داد.

این هفت نفر همگی برای حضور در یک دانشگاه معتبر در انگلستان دعوت شده‌اند، همه معتقدند که در آنجا حضور دارند تا استعدادهای خارق‌العاده‌ای را که از بدو تولد به آنها داده شده است، پرورش دهند. قرار نبود اینطور باشد. در یک گالری هنری محلی، آنها از طریق یک نقاشی سه بعدی به عرصه دیگری در زمان و مکان کشیده می شوند و در آنجا با یک هنرمند باروک ایتالیایی که در سال 1665 به قتل رسید، ملاقات می کنند.

الیزابت سیرانی به آنها توضیح می دهد که چرا او به قتل رسیده است و به آنها اطلاع می دهد که خانواده قاتل او به یک سازمان مخفی تبدیل شده اند – نفرین شده برای قتل الیزابتتا – و در شرف تصرف جهان هستند و در این روند آن را از بین می برند. مایکل و بقیه این شانس را دارند که جلوی نابودی جهان را بگیرند.

مایکل به سرعت متوجه می شود که در حال خلق یک داستان مدرن است که به عنوان داستان دیگری از اساطیر ایرلندی در تاریخ ثبت خواهد شد. الیزابتا این هفت نفر را به عنوان خود بزرگتر به دنیای خود می فرستد و توانایی هایشان تقویت شده است.

بنابراین، در اولین روز ملاقات، این افراد در شرایطی قرار می گیرند و تنها چیزی که دارند یکدیگر است. آنها باید – در خفا – با هم کار کنند تا این سازمان نفرین شده را متوقف کنند. همه آنها وحشت زده اند. آنها نمی توانند با خانواده یا دوستان خود از کشورهای خود به دلیل خطری که ایجاد می کند تماس بگیرند. یک ترن هوایی احساسی برای همه آنها. این داستان نشان می‌دهد که افراد کاملاً غریبه می‌توانند زمانی که شانس‌ها در برابر آنها قرار می‌گیرد، ایجاد کنند.

و برای مایکل، آیا پشیمان خواهد شد که می‌خواهد دنیا را تغییر دهد؟