

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت
156,825 تومان قیمت اصلی 156,825 تومان بود.87,125 تومانقیمت فعلی 87,125 تومان است.
تعداد فروش: 66
فرمت فایل پاورپوینت
آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.
با پاورپوینت فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت، ارائهای متفاوت و تأثیرگذار بسازید
دنبال یک ارائه سطح بالا هستید؟ فایل فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت شامل ۳۳ اسلاید حرفهای و طراحیشده با دقت بالا است که شما را در هر جمعی بهخوبی معرفی خواهد کرد.
دلایل برتری فایل فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت:
- ظاهر حرفهای و چشمنواز: طراحی گرافیکی دقیق، با ترکیب رنگها و چیدمان مدرن برای جلب توجه مخاطبان.
- کاربری سریع و بدون دردسر: بدون نیاز به ویرایش اضافی؛ تنها کافیست فایل فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت را اجرا و ارائه را آغاز کنید.
- کیفیت فنی بالا: هر اسلاید با وضوح مناسب و ساختار منظم آماده شده تا در انواع نمایشگرها بدون مشکل دیده شود.
عملکرد بینقص: اسلایدها بهگونهای طراحی شدهاند که هیچ مشکلی در نمایش، ساختار یا گرافیک وجود نداشته باشد.
یادآوری: در صورت استفاده از نسخههای غیررسمی، ممکن است با مشکلات ظاهری یا کیفی روبرو شوید. نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت توسط تیم متخصص طراحی شده و ضمانت کیفیت دارد.
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل مرد روزهای سخت :
بزرگ ترهای فامیل می دانستند این زوج جوان از آن زوج هایی نیستند که از روی احساس و جو زدگی تصمیم گرفته باشند. آنها دو سال پیش در یک تصمیم مهم تر، خودشان را به بزرگ ترهای خانواده و فامیل ثابت کرده بودند. کوچک و بزرگ دیدند و شنیدند که این پسر و دختر عمو چطور پای عقایدشان ایستادند. داستان از این قرار بود؛ وقتی «حسین فرجی» سال پیش، پایش را در یک کفش کرد که من فقط و فقط دخترعمویم را به همسری می خواهم و برای رسیدن به خواسته اش به قدری پافشاری محترمانه کرد که به همه خانواده خود و عمویش ثابت کرد که عشق می تواند همه جهش های ژنی را دور بزند.
وقتی داماد دلش هوایی شد
درست دو سال پیش بعد از اینکه جواب مثبت را از عمویش، یعنی پدر عروس خانم گرفت و خیالش از بابت دخترعمو راحت شده بود. باز هم جوان عاشق قصه ما، هوایی شد، دلش جای دیگری رفته بود. شب و روزش را به هم دوخته بود. خودش را مثل همین روزهای کرونایی که نفس های آخرش را می کشد قرنطینه کرده بود؛ اما قرنطینه او با قرنطینه ما فرق داشت. قرنطینه او از سر عشق بود، نه از سر ترس. دل او رفته بود به حرم بی بی زینب (س) به جایی که می خواست مدافع حرم باشد. دلش رفته بود سوریه؛ اما جسمش در شهرستان بندر گز جامانده بود. دوره های آموزشی سپاه قدس را گذرانده بود؛ اما حالا مانعی برای رفتنش به سوریه وجود داشت، قوانین تغییر کرده بود و از یک خانواده فقط یک نفر می توانست به سوریه برود و قرعه به نام برادر بزرگش «عمار» افتاده بود. این قانون جدید دست او و دیگر برادرانش از سوریه کوتاه می کرد؛ اما او کوتاه نمی آمد خودش را به آب وآتش می زد از همان موقع بی قراری های حسین شروع شد. جوانی که بعد از سال ها از خانواده عروس جواب مثبت گرفته بود؛ حالا قید دلش را زده بود و رسالت دیگری بر دوش خود احساس می کرد.
عشق دوران نامزدی چه می شود!
همان موقع همه هاج و واج مانده بودند؛ اما در این بین شخصی که اصلاً تعجب نمی کرد نامزدش «زهرا فرجی» بود او هم مثل مادر داماد نه تنها موافق بود بلکه اصرار می کرد که زودتر راهی سوریه شود.
از حسین فرجی می پرسم: این همه بی قراری برای رفتن به سوریه؟ آن هم وقتی تازه به مراد دلت رسیده بودی؟ می گوید: «اهل بیت عشق اول و آخر ما است. چطور من برای دفاع از حرم بی بی زینب(س) انتخاب نشوم؟ نرفتن برای من درد بود. نرفتن برای من درد داشت».
حسین آقا با هزار خواهش و تمنا همان دو سال پیش به مراد دیگر دلش رسید و عازم سوریه شد. خودش معتقد است: «با دعای مادرم و نامزدم من راهی سوریه شدم. همه درها به روی من بسته شده بود. وقتی مادرم و نامزدم برای رفتنم به سوریه نذر کردند من حاجت روا شدم».
شادی جاودانگی می خواستیم
قصه رفتن حسین به سوریه در اوج وابستگی عاطفی، بعد از سال ها انتظار کشیدن و بله گرفتن از خانواده عروس خانم به همه ثابت کرد که حسین آقا و زهرا خانم پیمان عشقشان را در محضر اهل بیت(ع) بسته اند و خواسته شان در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.
عروس خانم «زهرا فرجی» از خواسته هایش گذشت. وقتی روز جشن ازدواج آنها فرا رسید بدون هیچ بریز و بپاشی. بدون هیچ مراسم خاصی، همه هزینه ها را خرج افراد نیازمند کردند تا دل آنها را شاد کنند تا برای همیشه شادی معنوی ازدواجشان حفظ شود. می گوید: «نیمه های ماه رمضان بود حسین آقا به منزلمان آمد و گفت: «من پیشنهادی دارم که امیدوارم بپذیری! به دلم افتاده همه مخارج جشن ازدواجمان را به نیازمندان هدیه کنیم، برایشان وسیله زندگی بخریم و در شب تولد امام حسن (ع) کریم اهل بیت هدایا را به آنها برسانیم» مات و مبهوت مانده بودم من دیگر همسرم را می شناختم وقتی حرفی می زد روی حرفش ثابت قدم بود. دل توی دلم نبود که خانواده ها چه برخوردی با این تصمیم خواهند داشت».
حسین آقا درحالی که چشمانش از شادی برق می زد گفت: «وامی که قرار بود برای مراسم ازدواج بگیریم حاضر شده، فقط دلم می خواهد تو با من همراه شوی» راستش چند ساعت اول کمی شوکه بودم. ما فقط چند روز فرصت داشتیم، دلم می خواست در این تصمیم خیر با همسرم شریک باشم؛ اما راضی کردن خانواده ها قصه دیگری بود».
خدا کند که نگویند نه!
زهرا خانم می گوید:« تصور اینکه خانواده هایمان به خصوص پدرم در مقابل این تصمیم چه عکس العملی نشان بدهند یک لحظه دست ازسرم برنمی داشت. من تنها دختر و فرزند اول خانواده بودم و دل دادن به این تصمیم به نظر من برای پدر و مادرم سخت می آمد. بالاخره خانواده ام را از این تصمیم باخبر کردیم هرچند رضایت آنها برای ما خیلی مهم بود. راستش شوکه شده بودند. تا بتوانیم به یک جمع بندی برسیم زمان ولادت امام حسن (ع) را از دست دادیم و نتوانستیم هدایایمان را برای خانواده های نیازمند آماده کنیم؛ اما هر چه به اواخر ماه مبارک رمضان نزدیک تر می شدیم انگار دعاهایمان مستجاب می شد و همه اعضای خانواده با ما همسوتر می شدند تا بالاخره در روز عید فطر لوازم خانگی هایی که خریداری کرده بودیم را به دست نیازمندان رساندیم. خوشحالی آنها به زندگی ما برکت می دهد امیدوارم دعای خیرشان آرامش زندگی مان باشد. شبی که بی هیچ مراسمی به
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.