بازگشت به محصولات
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل اخلاق مناظره علمی در سیر? امام رضا علیه السّلام
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل اخلاق مناظره علمی در سیر? امام رضا علیه السّلام قیمت اصلی 179,700 تومان بود.قیمت فعلی 119,200 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
00ساعت
53دقیقه
56ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب

قیمت اصلی 179,700 تومان بود.قیمت فعلی 119,200 تومان است.

تعداد فروش: 70

فرمت فایل پاورپوینت

1 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
4 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

با فایل فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب یک ارائه‌ی بی‌نقص بسازید!

پاورپوینتی زیبا و کاربردی:

فایل فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب شامل ۱۲۰ اسلاید کاملاً حرفه‌ای و چشم‌نواز است که برای ارائه‌ی مستقیم یا چاپ آماده شده‌اند.

آنچه فایل فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب را متمایز می‌کند:

  • طراحی مدرن و هدفمند: فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب با ترکیب رنگ‌ها و چیدمان هوشمندانه، به انتقال بهتر مفاهیم کمک می‌کند.
  • کاربری راحت و سریع:فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب بدون نیاز به ویرایش‌های پیچیده، فقط فایل را باز کنید و ارائه دهید.
  • کیفیت بالا برای نمایش: همه‌ی اسلایدها با رزولوشن مناسب و ساختاری منظم آماده ارائه هستند.

ساخته‌شده با دقت و استانداردهای بالا:

فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب با رعایت جزئیات طراحی شده تا در هر محیطی بدون مشکل نمایش داده شود. هیچ‌گونه بهم‌ریختگی یا ایرادی در اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب وجود ندارد.

تذکر:

در صورت مشاهده‌ی تفاوت در کیفیت، احتمال استفاده از نسخه‌های غیراصلی وجود دارد. نسخه معتبر فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب با دقت توسط تیم طراحی آماده شده است.

همین حالا دانلود کن و با فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب مخاطب‌هات رو تحت تاثیر قرار بده!


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل یادها و یادگارهایی از سومین شهید محراب :

در سال ۱۳۳۵ یا ۱۳۳۶ بود که حجت الاسلام و المسلمین، آقای شیخ محمود جعفری، از علمای محترم آذربایجانی مقیم قم و داماد مرحوم آیت الله صدوقی، به اینجانب اطلاع داد که ایشان به قم آمده اند و روز پنجشنبه در منزل نامبرده جلوس دارند! اینجانب روی علاقه ای که به شناخت علما و بزرگان داشتم، روز پنجشنبه موعود، به دیدار آیت الله صدوقی رفتم و یکی دو ساعتی در منزل آقای جعفری نشستم و تعدادی از علمای عظام و فضلا و طلاب، به دیدار ایشان، آمدند… مرحوم صدوقی از احوال اخوی بزرگوار، آیت الله آقا سید احمد خسروشاهی پرسید که گویا در زمان آیت الله حائری و اقامت در قم، با ایشان آشنائی و رفاقت داشته است…

این نخستین دیدار من با آیت الله صدوقی بود: مردی آرام، مهربان، با نورانیتی خاص و اخلاصی آشکار و تواضعی بی پایان… و خصال دیگر ویژه یک عالم پرهیزکار… سال های بعد، یکی دو بار دیگر هم، وقتی ایشان به قم آمدند، باز ایشان را زیارت کردم و هر بار ارادتم افزون تر گردید.

در آغاز دوران مبارزه، آیت الله سید صادق روحانی دام بقائه از تبعیدگاه «زابل» به «یزد» تبعید شدند و من برای ملاقات با ایشان با یزد رفتم که نخستین سفر من به این شهر بود و قصد دیدار علمای یزد و کتابخانه معروف وزیری را داشتم… اما تازه وارد منزل یا اقامتگاه ایشان شده بودم که ماموری از شهربانی آمد و اعلام کرد که باید همراه وی به شهربانی بروم! سبب را پرسیدم، گفت:

«نمی دانم!… من فکر کردم که شاید ملاقات با آیت الله روحانی ممنوع بوده و من بدون اجازه آنها وارد اقامتگاه شده ام… همراه مامور به شهربانی رفتم. مرا به اتاق رئیس شهربانی بردند… سلام کرده پاسخی نشیندم! فهمیدم که آدم بی ادبی است… تعارف نشستن هم نکرد و من خودم روی یک صندلی نشستم و دیگر حرف نزدم! او عکسی را که در دست داشت ورانداز می نمود و سپس به نگاه می کرد! فهمیدم که هدف او تطبیق من با صاحب عکسی است که در دست دارد!… با معاون خود که در کنارش نشسته بود، آهسته صحبت کرد و در پاسخ او شنیدم که «شباهت ندارد.» گفتم: «آقای رئیس! من میهمان آیت الله صدوقی هستم و برای دیدار آیت الله روحانی آمده ام و مامور شما اجازه نداد که من حتی یک چائی بخورم! و حالا شما مرا با عکسی که در دست دارید تطبیق می کنید؟ عکس را نشان بدهید تا بگویم که من هستم یا کس دیگر!» معاون او عکس را نزد من آورد و نشان داد. وقتی نگاه کردم دیدم که عکس برادر عزیزمان آقای سید محمود دعائی است که یزدی الاصل است و تحت تعقیب، ولی او که در نجف بود، چرا به دنبال ایشان هستند؟ گفتم: «این عکس آقای دعائی است و ایشان در نجف هستند…»

گفت: «نه، به ایران آمده اند و گزارش شده که در قم به منزل دوستانش سر زده است!» گفتم: «من از آمدن ایشان به ایران و قم خبر ندارم و منزل من هم کسی نیامده است و اگر هم آمده باشد، این وظیفه شهربانی قم بود که پیگیری کند نه شهربانی یزد!» رئیس شهربانی از حرف من خوشش نیامد و با ناراحتی گفت: «کار نداریم. تشریف ببرید و به آیت الله صدوقی هم بگوئید که سوء تفاهم شده بود!…»

یکی دوروز بعد، آیت الله صدوقی توسط پیکی مرا برای ناهار منزلشان دعوت کردند و من رفتم… برادر عزیزمان حجت الاسلام و المسلمین، شیخ محمد علی صدوقی، فرزند برومند ایشان هم حضور داشت. کمی قبل از موقع ناهار، آیت الله سید روح الله خاتمی، والد ماجد حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی ریاست جمهوری محترم سابق هم که انیس و مونس آیت الله صدوقی بود، تشریف آوردند و من کلی از این دیدار فیض بردم…

… روزگاری گذشت و پس از حوادث خونین قم و استمرار تظاهرات شبانه مردم و اعلام حکومت نظامی، من همراه حجت الاسلام والمسلمین، آقای سیدابوالفضل موسوی تبریزی، با پیکان خود عازم تهران شدم… در اوایل جاده قم، آقای موسوی گفت: «این آقای حائری است، چرا به طرف جاده خاکی می رود؟..». دقت کردیم، آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری بود که تنها و پیاده، در قسمت چپ جاده قم در حال حرکت بود… پیاده شدم و خدمت ایشان رفتم و پرسیدم: «کجا تشریف می بردید؟» گفتند: «من عازم تهران بودم. مامورین مرا از اتوبوس پیاده کردند و گفتند از این جاده می توانید به تهران بروید، از جاده ساوه بروید و مرا پیاده کردند و اکنون قصد دارم به جاده ساوه بروم.» عرض کردم: «من عازم تهران هستم. ظاهرا ماشین های سواری و شخصی را پس از بازرسی، کار ندارند، تشریف بیاورید در خدمتتان باشیم.» ایشان برگشتند و ما در خدمت ایشان که فرمودند «صله ارحام» عازم تهران هستند، حرکت کردیم. در تهران ایشان را به مقصدشان در جنوب شهر رساندم و بعد با آقای موسوی به منزل آقای شیخ مهدی واعظ عبائی رفتیم و یکی دو روز در تهران بودم و بعد شبانه به قم برگشتم…

در قم به محض ورود به منزل، مامورین ساواک و شهربانی، دم درب منزل آمدند و گفتند که همراه آنها به شهربانی بروم!… گفتم: «تازه از راه رسیده ام و شب است، فردا صبح می آیم!» گفتند: «دستور است که الان شما را ببریم!» همراه آنها عازم شهربانی شدم… در مقر شهربانی، رئیس ساواک – سرهنگ بدیعی- و کامکار رئیس اطلاعات شهربانی قم نشسته بودند… کامکار به مامورین گفت: «تحویل محمدی بدهید.» محمدی معاون وی بود… در دفتر معاونت، محمدی ورقه ای را به من داد که امضا کنم! ورقه شامل مصوبه شورای امنیت شهر قم درباره تبعید چند نفر از جمله آیت الله پسندیده- برادر بزرگ امام خمینی- آقای سید احمد کلانتر واعظ، شیخ عباس ضیغمی و اینجانب بود. جرم! منسوب به ما هم تحریک مردم برای تظاهرات و اخلال در امنیت شهر و ایجاد آشوب و اغتشاش و حمله به مامورین و موسسات دولتی و از این قماس اتهامات بود.

محمدی گفت: «ورقه را امضا کن! شما باید به «انارک» یزد بروید!» چاره ای نبود! ورقه را امضا کردن و به او دادم. مامورین ساواک در داخل دفتر و دم در، منتظر بودند. محمدی ورقه را نگاه کرد و با عصبانیتی مصنوعی آن را به سوی من پرت کرد و گفت: «این چه نوع امضا کردنی است؟ ببین آقای پسندیده چی نوشته. مثل او بنویس و امضا کن!» ورقه را مجددا خواندم و دیدم که آیت الله پسندیده قبل از امضا نوشته اند: «به رای صادره اعتراض دارم.» فهمیدم که محمدی خواسته به من کمک کند، ولی در مقابل ساواک ظاهر سازی کرده تا آنها متوجه نکته نشوند! گفتم: «آقای محمدی! چرا عصبانی می شوید؟ خب تکمیل می کنم…» و بالای امضای خود نوشتم: «به رای صادره اعتراض دارم.» او ورقه را گرفت و گفت: «این درست است.» و آن را ضمیمه پرونده ای که روی میزش بود، نمود و به مامورین گفت: «ببرید!»

شبانه دو مامور مسلح مرا با یک ماشین تقریبا قراضه، به سوی یزد بردند و نزدیکی های سحر به انارک رسیدیم… مرا تحویل ژاندارمری «انارک» دادند و رسید! گرفتند و رفتند. مامور ژاندارمری مرا به منزلی برد که آیت الله پسندیده در آن اقامت داشتند… یک خانه روستایی تقریبا مخروبه، با سه اتاق و بدون هیچ گونه امکانات، فرش، پنکه، کولر، یخچال و…؟ در موقع صبحانه خوردن، داستان محمدی را برای آیت الله پسندیده نقل کردم. گفتند:« انسانیت کرده و اگر شما اعتراض را ننوشته بودید، در واقع محکومیت تبعید سه ساله خود را پذیرفته بودید، ولی اکنون می توانیم وکیل بگیریم تا از ما دفاع کند…»

در این صحبت بودیم که در زدند. میهمانان آیت الله صدوقی و آیت الله خاتمی با چند نفر همراه بودند.. با یک نیسان پر از وسایل مورد نیاز و ضروری برای ادامه زندگی در آن هوای گرم و محلی و طوفانی… و یک وانت شامل آب خوردن، میوه های فصل برای تبعیدیان و مقداری خوراکی برای اهالی روستای انارک که یک مشت زن و بچه بودند و مردهای آنان در معادن آن منطقه مشغول کار بودند و فقط هفته ای دو روز (پنجشنبه و جمعه) به محل به اصطلاح زندگی خود می آمدند… در مدت سه ماهی که من آنجا بودم، علاوه بر ده ها نفر از علمای بزرگ بلاد که برای دیدن آیت الله پسندیده و آیت الله ناصر مکارم شیرازی – که تازه از سنندج به آنجا انتقال یافته بودند- می آمدند، افراد دیگری نیز از شهرهای اطراف برای ملاقات تبعیدی ها می آمدند که مرحوم آیت الله کفعمی، آیت الله شیخ جعفر سبحانی، آیت الله فیض گیلانی، مرحوم مهندس مهدی بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی و… بودند.

اما آیت الله صدوقی خود هر هفته می آمد و یک نیسان خوراکی و آب و میوه و تره بار هم بلافاصله می رسید… ولی ما چند نفر تبعیدی: آیت الله پسندیده، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، حجت الاسلام سید احمد کلانتر، شیخ عباس ضیغمی و اینجانب، طبعا نمی توانستیم یک نیسان مواد خوراکی را مصرف کنیم و آنها را بین خانواده های ساکن در آن روستاـ که بدون استثناء فقیر و نیازمند بودند ـ تقسیم می کردیم و بی تردید یکی از مرحوم آیت الله صدوقی هم از ارسال آن همه مواد خوراکی، تقسیم آنها بین مستمندان روستا بود. البته این دیدارها از چشم ساواک دور نبود و در یکی از گزارش های مفصل ساواک یزد به مرکز چنین آمده است: «از: ۲۶ ـ ه به: ۳۱۲ تاریخ:۲۸/ ۲/۳۷

موضوع: اظهارات شیخ محمد صدوقی.

نامبرده بالا بعد از به وجود آمدن واقعه روز ۳۷/۱/۱۰ در یزد همه شب بعد از نماز در مسجد حظیره به منبر رفته و اظهاراتی برخلاف مصالح مملکت ایراد می نماید… شیخ محمد صدوقی از چند نفر روحانیون تبعیدی از قم به انارک نائین به اسامی: سید احمد کلانتر، سید هادی خسرو شاهی، شیخ عباس ضیغمی و مرتضی پسندیده بازدید نموده و در این ملاقات ها چند نفر از روحانیون یزد و اردکان نیز همراه وی بوده اند.»

… چند هفته ای از تبعید ما گذشت و من یک اعلامیه یا نامه سرگشاده خطاب به جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت، با استناد به روزنامه ها و گفته ها و ادعاهای خود وی، نوشتم که کمی هم لحن تندی داشت و آن را برای آیت الله پسندیده خواندم که خیلی پسندیدند، ولی اشاره کرد که لحن تند نامه ممکن است برای شما دردسر ایجاد کند، چون جو حاکم هنوز مناسب نیست!… و آیت الله ناصر مکارم شیرازی هم پس از مطالعه آن فرمودند: «خوب است، ولی اگر به امضای شما نباشد، بهتر است…» اتفاقا پس از این مذاکره، مرحوم آیت الله صدوقی، طبق روش هفتگی، سر رسیدند و پس از احوالپرسی، موضوع نامه مطرح شد و من یک بار دیگر آن را خواندم، ایشان هم خیلی آن را پسندیدند و تایید نمودند… من مسئله امضا و نظریه بزرگواران را مطرح کردم و ایشان در کمال تواضع و اخلاص گفتند: «من آن را امضا می کنم تا اگر مشکلی پیش آمد، متوجه شما آقایان نشود…»

اتفاقاً در این هنگام آقا سید احمد کلانتر هم رسید. اقامتگاه آیت الله پسندیده، هر روزه مرکز تجمع علمای تبعیدی بود و من هم چون تنها بودم، به دستور ایشان در یکی از سه اتاق آن خانه، اقامت داشتم. سید احمد کلانتر که سیدی شجاع و نترس بود، ایراد گرفت که لحن نامه باید تندتر باشد و حمله باید متوجه شخص شاه گردد و گرنه نخست وزیر که ماموری بیش نیست! من پیشنهاد کردم که نامه دوم را با آن محتوا، خود ایشان بنویسند که ظاهرا ننوشتند! به هر حال آیت الله صدوقی نسخه ای از آن نامه سرگشاده را از من گرفتند و با خود بردند و هفته بعد که تشریف آوردند، نسخه پلی کپی شده آن را برای ما آوردند که متن کامل آن، پس از حذف جملاتی که درباره اتهام خود نوشته و اعتراض کرده بودم و در واقع نشان می داد که نویسنده نامه کیست و اضافه کلمات «نائب الامام، الامام» در جلوی نام حضرت امام خمینی قدس سره، و جملاتی در اواخر نامه، چاپ و توزیع شده بود.

متن این نامه که در آن برهه از زمان، نوعی افشاگری علیه نظام و در راستای ادامه مبارزه به شمار می رفت و در واقع، یک سند تاریخی بود و به قلم اینجانب و با امضای آیت الله صدوقی منتشر گردید، به قرار زیر بود:

جناب آقای جمشید آموزگار نخست وزیر!

با احترام طبق گزارش مندرج در روزنامه اطلاعات، مورخ ۲۵خرداد ماه ۵۷، جناب عالی طی مصاحبه ای با یک خبرنگار خارجی گفته اید: «مایلم بدانم در چه مواردی شخص بیگناهی مجروح و تبعید یا زندانی شده است؟»

ما نمی دانیم که شما این گفتار را فقط به خاطر مصاحبه گر خارجی و محافل مربوط گفته اید یا آنکه قصد داشته اید که با پخش آن به وسیله رادیو لندن و سپس روزنامه اطلاعات به مردم ایران بقبولانید که واقعا در دوره زمامداری شما هیچ بیگناهی نه مجروح شده و نه به زندان رفته و نه تبعید گشته است!!

قبلا باید این نکته را روشن سازیم که مردم مسلمان ایران هدف های مغرضانه رادیو لندن (بی.بی.سی) و گردانندگان استعمارگر آن را از ده ها سال پیش می شناسند و هرگز گول گزارشات به اصطلاح دلسوزانه آن را نخواهند خورد، چه رسد به مطالبی که در تایید نظام رستاخیزی حاکم پخش می کنند. همه مردم آگاه ایران می دانند پس از معامله اخیر یک میلیارد تومانی اسلحه با انگلستان و دریافت حق و حساب به وسیله (بی.بی.سی)، لحن این دستگاه سخن پراکنی استعماری، کاملا تغییر یافته است و هدف عمده آنان حفظ منافع ویژه اربابان است و اصولا در جایی که (بی.بی.سی) به دروغ از مذاکرات محرمانه بین روحانیت و دولت خبر می دهد و بدین ترتیب با نشر اکاذیب به سود محافل رستاخیزی می پردازد، طبیعی خواهد بود که مردم مسلمان ایران دیگر کوچک ترین ارزشی برای خبرها و گزارش های آن قائل نشوند و به وضوح ببینند که منطق همه زورگویان و استعمارگران شرق و غرب، اعم از اردوگاه سرمایه داری و اردوگاه به اصطلاح سوسیالیسم، به طور مطلق و بدون استثنا بر محور دریافت نفت یا گاز و فروش اسلحه می چرخد و هرگز هم باورکردنی نیست که عوامل فساد و تباهی و بدبختی ملتی به فکر رهایی و آزادی و نجات آن ملت باشند.

اما نکته ای که در مصاحبه شما جلب توجه می کرد ـ قبل از بررسی گفتار بالاـ این بود که جناب عالی هرگز به کشته شدن صدها انسان مسلمان اعم از کوچک و بزرگ، زن و مرد که در خیابان ها و هنگام خروج از مساجد در شهرهای قم و تبریز، یزد، جهرم، اهواز، خمین، نجف آباد و غیره… به وسیله مامورین مسلح شما ناجوانمردانه و بدون هیچ گناهی به قتل رسیده و یا بر اثر اصابت گلوله ناقص العضو گشته اند، حتی اشاره ای هم نکرده اید و فقط از آمار مجروحین، زندانیان و تبعیدی ها سئوال نموده اید؟ شما ظاهرا به عنوان رعایت حقوق بشر نوظهور، در مصاحبه خود گفته اید که در دوران حکومت شما شکنجه هم برداشته شده است، ولی هیچ اشاره نکرده اید که تظاهرات مسالمت آمیز مردم مسلمان ایران را در سراسر کشور به حوادث خونین مبدل ساخته اید و به جای آنکه طبق دستور رهبر جناح به اصطلاح سازنده ـ حز فراگیرـ پاسخ مردم را با چوب و چماق بدهید، پاسخ درخواست های آنان را با رگبار مسلسل داده اید و مامورین تا بن دندان مسلح شما در همه جای ایران، بالاخص در حوزه علمیه قم و حتی در داخل حرم مطهر، مردم بیگناه و بی سلاح را آن چنان مجروح و مضروب ساخته اند که در تاریخ قرون وسطی هم نظیر آن را نمی توان سراغ گرفت…

و سپس افراد مجروح و زخمی را به جای درمان و معالجه، در شهربانی و ساواک قم، یزد، اصفهان آن چنان مورد تعرض و شکنجه بدنی و روحی قرار داده اند که از ذکر چگونگی آن شرم داریم.

آقای نخست وزیر!

شما گویا برای حفظ مقام چند روزه خود نخواسته اید در مقابل خبرنگار خارجی اعتراف کنید که مامورین مسلسل به دست شما به دستور مرکز، به قم آمده و پس از قتل عام طلاب و مردم شهرستان قم حتی حریم منازل مراجع عظام تقلید را هم رعایت نکرده و در داخل خانه آنها به کشتار روحانیون جوان بی سلاح و بیگناه دست زده اند… و در اعلامیه به اصطلاح رسمی دولت با عذری بدتر از گناه اعتراف کرده اید که این جنایت گویا به علت عدم آشنایی مامورین مسلح اعزامی شما از مرکز انجام شده است، ولی تا کنون حتی به سئوال نمایندگان مجلس هم پاسخ نگفته اید که این مامورین مسلح اولا به دستور چه مرجعی به منازل مراجع تقلید قم حمله کرده اند؟ و ثانیا مامورین در این جنایت چه نقشی داشته اند؟ و چرا به علت تقصیر در انجام وظایف تاکنون محاکمه و مجازات نشده اند؟

آقای نخست وزیر!

جالب است که رهبر گروه بررسی مسائل ایران ـ جناح سوم حزب فراگیرـ بر خلاف نظر سخنگوی رسمی شما و نمایندگان مجلس شما، رسما اعلام داشت که آنهائی که مردم تبریز و قم را بیگانه اعلام کرده اند، از جامعه شناسی ایران آگاهی نداشته اند و تصریح نمود که آنها گویا به علت نارضائی های اقتصادی قیام کرده بودند و فقط طبقه کم درآمد هستند که دست به این اقدام زدند. این ارزیابی که مورد تایید رادیو مسکو هم قرار گرفت، خود نشان دهنده آن است که گروه بررسی مسائل ایران نیز از جامعه شناسی ایران آگاهی ندارند و همه چیز را از دیدگاه مادی مورد بررسی قرار می دهند و از واقعیت های عینی جامعه ما کاملا به دور هستند، با این حال باید پرسید پس چرا کسانی که مردم ناراضی، کم درآمد قم و تبریز را به رگبار مسلسل بسته اند و یا دستور چنین کشتار دسته جمعی و وحشیانه ای را صادر کرده اند، به پای میز محاکمه کشیده نمی شوند؟ مگر آدمکشی گروهی، به دستور و به وسیله مقامات رسمی و مسئول دولتی جنایت و جرم به حساب نمی آید؟ به علاوه چرا کسانی که از جامعه شناسی ایران آگاهی ندارند، همچنان بر مصدر کار به رتق و فتق امور جاری کشور مشغولند؟

جالب تر آنکه آقای رهبر گروه بررسی مسائل ایران می گوید: «حزب ایران نوین در طول دوران قدرت خود به بهانه سرکوبی ضد انقلاب از روش های ناجوانمردانه استفاده کرده و همه نیروها ا کوبیده و خلاء سیاسی به وجود آورده است.» در اینجا باز این سئوال پیش می آید که اگر این گزارش ها و بررسی ها واقعا برای حل مشکلات کشور بوده و دارای ارزشی است، پس چرا مسئولین آن سرکوبی ها و نخست وزیر و دبیر کل آن حزب را به جای انتقال به مقام وزارت و سفارت به دادگاه نمی کشند؟ آیا به نظر شما کیفر ظلم و ستم و خیانت را با ارتقاء مقام باید داد؟… آیا بدون مجازات قاتلین و آمرین، بدون مجازات خائنین و غارتگران اموال مردم و بیت المال عمومی، انتظار دارید که مردم ناراضی، معرکه گیری سیاسی جدید را باور کنند و به وعده های تازه دولت شما ایمان بیاورند؟ آیا کسانی که سال های متمادی وعده دروغ شنیده اند، حالا با زور و نیزه و رگبار مسلسل راضی می شوند و به صفوف حزب فراگیر بپیوندند؟ چرا امروز کسانی را که علیه حزب رستاخیز واحد که بر خلاف قانون اساسی کشور است، حرف می زنند، مورد تهدید و تبعید قرار می دهید و به وسیله کمیته انتقام، محل اقامت و یا دفتر کار آنها را منفجر می کنید؟ آیا فردا رئیس جدید گروه بررسی مسائل در یک اجتماع دیگر اعلام نخواهد کرد که مسئولین حزب واحد رستاخیز در مبارزه خود روش ضد انسانی و ناجوانمردانه ای را به کار برده و با کوبیدن همه مردم و از بین بردن احزاب موجب گسترش نارضایتی ها شده اند؟ چرا که واحد بودن حزب در

ایران حتی بر خلاف قانون اساسی موجود است…

آقای نخست وزیر!

شما در مصاحبه دیگری که در کیهان درج شده، اعلام داشته اید: «آشوب های ایران برای همیشه پایان یافت.» ما نمی دانیم مراد شما کدام آشوب هائی است؟ حتمام مراد شما تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم مسلمانی است که خواستار اجرای قانون و برقراری حکومت عدل و تحقق افکار عالی مراجع تقلید عظام شیعه در راه رهایی مردم بوده اند و دولت، آن تظاهرات را تبدیل به آشوب و بلوا کرده و مردم را به خاک و خون کشیده است… ولی ما فکر نمی کنیم که مردم از حق مسلم و قانونی خود که اعتراض به اعمال خلاف قانون و به راه انداختن تظاهرات مسالمت آمیز است، دست بردارند، چنانکه یک هفته پس از مصاحبه شما در شیراز و کرمانشاه، آن تظاهرات عظیم برپا شد و به یقین در هفته های آینده، در ماه مبارک رمضان، هم شما شاهد تظاهرات یومیه مسلمانان سراسر ایران خواهید بود و سپس در ماه محرم و صفر هم یاران نهضت حسین(علیه السلام) و شیعیان راستین رهبر آزادگان این برنامه را ادامه خواهند داد تا اهداف مراجع عظام تحقق یابد و بساط ظلم و ستم برچیده شود و حکومت حق و عدالت برقرار گردد.

آقای نخست وزیر!

اگر واقعا دموکراسی و فضای باز سیاسی به وجود آمده و آزادی ها توسعه یافته است و این سروصداها، خیمه شب بازی تازه برای سرگرم کردن مردم نیست، مایل بودیم که حقایق پشت پرده را برای مردم بازگو کنید و تضاد درونی دستگاه حاکم را که باعث این همه فجایع شده است، روشن سازید و همه آمرین و مامورین حادثه آفرین حوادث خونین شهرستان ها، بالاخص مرکز روحانیت شیعه، قم را در یک دادگاه صالح به پای میز محاکمه بکشانید، بلکه منتظر بودیم که لااقل در روزنامه های شما اسامی مجروحین، زندانیان، تبعیدیان و شهدای شهرهای ایران را در شش ماه گذشته بخوانیم و از نوع اتهامی که توسط مامورین مجرم شما به آنها نسبت داده شده است، آگاه شویم.

آقای نخست وزیر!

ظاهرا در هیچ جای دنیا در آفریقای جنوبی هم سابقه ندارد که پاسخ اعتراض و تظاهرات آرام مردم را با سرنیزه و رگبار مسلسل بدهند و افراد بیگناهی را به قتل برسانند و مرکز روحانیت را با توپ و تانک در هم بکوبند و بعد هم همان آمرین و مامورینی که باید طبق قانون محاکمه شوند، خود برای افراد مجروح و زندانی شده پرونده بسازند و برای گروه دیگری هم که جرمی جز آزادگی و دفاع از حق و قانون و حریم اسلام و قرآن ندارند، حکم تبعید سه ساله به نقاط بد آب و هوای کشور را صادر و اجرا کنند: مظهر از وحدت قوای سه گانه کشور در ساواک!!!

به نظر شما در کجای دنیا سابقه دارد که مجرمین واقعی بر کرسی قضاوت بنشینند و حکم صادر کنند که فلان افراد باید تبعید یا زندانی شوند؟ چرا برای افرادی که هم اکنون در زندان ها و تبعیدگاه ها به سر می برند و سلامتی اغلب آنها به خطر افتاده است و بعضی از آنها بالغ بر ۹۰ سال دارند، اجازه تشکیل دادگاه با حضور هیئت منصفه داده نمی شود؟ اگر اتهام آنها سیاسی است که باید طبق قانون با حضور هیئت منصفه به پرونده آنها رسیدگی شود، ولی ما می بینیم که نه تنها دستگیرشدگان در شهرستان ها همچنان در این گرمای سوزان بلاتکلیف در زندان ها به سر می برند، بلکه پرونده آقایان تبعید شده هم پس از ماه ها هنوز به جریان نیفتاده است… آیا مفهوم این نوع حکومت همان حکومت قرون وسطایی و سلطه قانون جنگل در کشور نیست؟ رهبر گروه بررسی مسائل به ما می گوید: «هزاران ایرانی گاهی هم شاید عقاید خیلی مخالفی داشته باشند، ولی از بسیاری از موافقین دروغگو بهترند و باید احترام بیشتری به آنها گذاشت» (کیهان اول تیرماه ۵۷ (۱۳۵۷/۴/۱) آیا این بیشترین احترام است که علمای بزرگ کشور و مردم آزاده دیگر در تبعیدگاه ها به سر ببرند؟

راستی منطق عصر رستاخیزی عجب منطقی است و مانند همه چیزش در هیچ جای دنیا نمونه ندارد!

آقای نخست وزیر!

با اینکه با تبعید بیش از پنجاه نفر از علمای بزرگ، روحانیون عالی قدر، خطبای معروف و اساتید حوزه علمیه قم به شهرهای مختلف، همه مردم ایران فهمیده اند که ظلم و ستم و قانون شکنی و زورگویی به چه مرحله انفجارآمیزی رسیده است، ولی ما برای آگای جناب عالی که گویا هنوز مایل هستید اسامی افراد بیگناهی را بدانید که در دوره حکومت شما تبعید شده اند و در شرایط نامساعد و غیرانسانی به سر می برند و از هرگونه آزادی عمل و حقوق انسانی محروم شده اند و خانواده ها و کودکان آنها هم همراه پدران خود در تبعیدگاه های سوزان از ظلم و ستم فراگیر رستاخیزی بهره مند می شوند، اسامی آنها را در ضمیمه این نامه سرگشاده منتشر می سازیم که علاوه بر آگاهی شما، در تاریخ نیز ثبت گردد و نسل آینده، ماهیت تمدن بزرگ موعود را خود ارزیابی کند. آری، این علمای بزرگ و روحانیون عالیقدر همراه دیگر طبقات اجتماع ما که برای برقراری حکومت حق و عدالت و استقرار نظام اسلامی و انسانی می کوشند، هم اکنون بدون هیچ گونه مجوز قانونی در تبعیدگاه ها به سر می برند و البته در هر جا که هستند، به بیدار ساختن مردم مسلمان ایران مشغولند.

۱- حضرت آیت الله العظمی نائب الامام (الامام خمینی) دامه ظله الوارف، بزرگ مرجع عالی قدر شیعه ۱۵ سال است که به حال تبعید در خارج از کشور به سر می برند.

۲- حضرت آیت الله آقای حاج حسن قمی دامت برکاته از مراجع مشهد از ۱۲ سال پیش در منزل کوچکی در کرج، بدون ملاقات احدی در حال تبعید و بازداشت به سر می برند.

۳- حضرت آیت الله آقای حاج سید محمدصادق روحانی، دامت برکاته، از مراجع قم، پس از حوادث اخیر در منزل خود در قم در حال بازداشت هستند؛ حتی تلفن منزل ایشان را قطع کرده اند و رفت و آمد اقوام نزدیکشان نیز ممنوع شده است.

۴- تعداد دستگیرشدگان زندانی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم و محترمین بازار در همه جا بی شمار است و فعلا آماری در دست نیست. از جمله جنایات دوره زمامداری شما اگر مایل باشید بدانید، انداختن یک عده رذل و چاقوکش به جان زندانیان به اصطلاح سیاسی اصفهان است که آن بیگناهان را با ضربه چاقو مجروح و شدیدا زخمدار کرده اند که خدا می داند در چه حالی به سر می برند و شاید بعضی هم تلف و نابود شده باشند. مادرهای آنها چندی در منزل یکی از آیات اصفهان در حال تحصن بودند و عاقبت چه شده؟ نمی دانیم. اگر مایل باشید جنایات دیگر دوران شما را که از شمار بیرون است شرح می دهم، ولی به همین مختصر اکتفا می نمایم.

و لا تحسبن الذین غافلا عما بعمل الظالمون

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

و لعل الله یحدث بعدد ذالک امرا

محمد الصدوقی

یزد- مورخه رجب ۱۳۹۸ ۱۳۵۷/۴/۲

اسامی علما، روحانیون، وعاظ و اساتید حوزه های علمیه که در ۶ ماه گذشته تبعید شده

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.