خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل چگونه ?? میلیون رأی مردم تباه شد؟
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل چگونه ?? میلیون رأی مردم تباه شد؟ قیمت اصلی 179,700 تومان بود.قیمت فعلی 119,200 تومان است.
بازگشت به محصولات
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل روایتی از شهادت آیت الله سعیدی و بازتاب های آن
خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل روایتی از شهادت آیت الله سعیدی و بازتاب های آن قیمت اصلی 179,700 تومان بود.قیمت فعلی 119,200 تومان است.
فقط اینقدر👇 دیگه زمان داری با تخفیف بخریش
00روز
19ساعت
32دقیقه
39ثانیه

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی

قیمت اصلی 179,700 تومان بود.قیمت فعلی 119,200 تومان است.

تعداد فروش: 55

فرمت فایل پاورپوینت

1 آیتم فروخته شده در 55 دقیقه
3 نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
توضیحات

تحولی در ارائه‌ها با فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی!

اگر به دنبال یک روش ساده اما حرفه‌ای برای ارائه‌ی مطالب خود هستید، فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی بهترین انتخاب شما خواهد بود. فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی از پایه بر اساس اصول طراحی مدرن ساخته شده و تضمین می‌کند که اسلایدهای شما جذاب، منظم و آماده‌ی استفاده باشند.

فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی شامل ۱۱۴ اسلاید است که با ترکیب بصری زیبا و چیدمانی حرفه‌ای، ارائه‌ی شما را به سطحی بالاتر می‌برد.

چرا باید از فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی استفاده کنید؟

طراحی حرفه‌ای: هر اسلاید فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی با دقت بالا تنظیم شده تا بیشترین تأثیر را روی مخاطبان بگذارد.

صرفه‌جویی در زمان: نیازی نیست ساعت‌ها وقت خود را برای طراحی پاورپوینت بگذارید، همه چیز آماده است.

استفاده‌ی آسان: بدون نیاز به ویرایش‌های پیچیده، کافی است فایل را باز کنید و ارائه دهید.

فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی قابل استفاده در هر محیطی: چه در دانشگاه، چه در جلسات کاری، فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی حرفه‌ای نیاز شما را کاملاً برآورده خواهد کرد.

متمایز باشید!

دیگر نگران بهم‌ریختگی یا طراحی‌های غیرحرفه‌ای نباشید. فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی به شما این امکان را می‌دهد که بدون دغدغه روی محتوای خود تمرکز کنید و ارائه‌ای تأثیرگذار داشته باشید.

همین حالا دریافت کنید و تجربه‌ای متفاوت از ارائه‌های حرفه‌ای را داشته باشید!


بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل درخششی در تاریکی؛ مروری بر زندگینامه آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی :

آیت الله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت ماه ۱۳۰۸ هجری شمسی در منطقه «نوغان» مشهد، در خاندان علم و فقاهت و سیادت دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را نزد پدر وارسته اش (سید احمد) آموخت و در دوران نوجوانی به لباس روحانیت درآمد. آیت الله سعیدی برای ادامه تحصیلات دینی به مشهد مقدس رفت و منطق و اصول را نزد عالمان برجسته ای چون ادیب نیشابوری، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفت. ایشان از ابتدا به مدرسه و حجره نشینی و خواندن و بازخوانی جزوه و کتاب بسنده نکرد و در حالی که اندوه از دست دادن مادر و خواهر را در کودکی تحمل کرد، با مشاهده نابسامانی های ناشی از استبداد و اختناق رضاخانی و زندگی پر درد و رنج جامعه، فشار شدید حکومت بر حوزه های علمیه، از آنچه به نفع محرومان و دردمندان بود دریغ نداشت.

فرزند آیت الله سعیدی درباره خصلت مردم خواهی او می گوید: «… یکی از روزها که از مسجدشان، مسجد موسی بن جعفر(ع) در خیابان غیاثی تهران به منزل آمدند، دیدیم عبا روی دوششان نیست. از ایشان پرسیدیم: «عبایتان چه شد؟» گفتند: «سر راه مرد فقیری را دیدم که از سرما می لرزید، عبایم را روی دوشش انداختم. من دیدم که حالا قبا دارم و فعلا به عبا احتیاج زیادی ندارم؛ پس نباید فرد مسلمانی از سرما بلزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. یکی از آنها برایم کافی بود.» در همسایگی ما، یک راننده تاکسی زندگی می کرد که وضع خوبی نداشت. او تعریف می کرد که یک روز صدای نفس نفس زدن یکی را شنیدم که از پله ها بالا می آید. محل سکونت ما در طبقه سوم بود. وقتی نگاه کردم، آیت الله سعیدی را دیدم که یک گونی زغال به دوش گرفته بود و برای ما می آورد.»

آیت الله سید محمدرضا سعیدی در زمانی اندک به مقام و جایگاه علمی ویژه ای در حوزه علمیه مشهد رسید و به زهد و پرهیزگاری شهرت یافت. ایشان پس از پایان دروس سطح و بهره گیری از استادان فرهیخته حوزه مشهد مقدس، برای طی مدارج عالیه علم دین و استفاده از محضر فقهای بزرگ و مراجع عالیقدر، به شهر قم هجرت کرد. در روزهای نخست ورود به قم در درس مرجع بزرگ شیعه، آیت الله العظمی بروجردی شرکت کرده و از محضر عالمان دیگری از جمله آیت الله میرزا هاشم آملی کسب فیض نمود. در این هنگام آواز مجتهدی والامقام به نام «حاج آقا روح الله» موجب شد تا آیت الله سعیدی را به محضر درسش بکشاند و بدین ترتیب گمشده خود را بیابد. رفته رفته در میان صدها شاگردی که از محضر درس حضرت امام خمینی کسب فیض می کردند، سعیدی جزو نامدارترین ها شد. وی لب لباب اسلام ناب محمدی را از محضر امام دریافت و از همین زمان تلاش های سیاسی او شروع شد. او می کوشد روحانیون و علمایی را که در خارج از کشور به سر می بردند، با امام مرتبط سازد و از این طریق اندیشه امام را به آن سوی مرزها بکشاند. او همچنین در سفرهایش به شهرستان ها، مبارزه بی وقفه ای را علیه رژیم شاه آغاز کرد. فرزند ایشان می گوید:

«در زمان آیت الله العظمی بروجردی بود که پدرم به دعوت مردم آبادان به آن شهر می رود. در آن زمان، عکس ثریا همسر شاه را در روزنامه ها چاپ کرده بودند. حالا چه کاری کرده بود که این عکس را انداخته بودند، نمی دانم؛ اما هر چه بود همین موضوع، مورد اعتراض آقای سعیدی قرار می گیرد و در منبر مطالبی بر ضد شاه و خانواده اش می گوید که همین مسئله باعث دستگیری و زندانی شدنش می شود. یکی از روحانیون معروف آبادن (آقای قائمی) وساطت می کند و فرماندار نظامی آبادان به این شرط قبول می کند که آقای سعیدی بگوید آن سعیدی که بر ضد همسر شاه حرف زده است، من نیستم و فرد دیگری است و دستگیری من به خاطر تشابه اسمی بوده است. روز دیگر که آقای سعیدی با فرماندار نظامی رو به رو می شود، و از او می پرسند که: «آیا شما همان سعیدی هستید که در منبر به زن شاه بد و بیراه گفتید؟» سعیدی بلافاصله جواب می دهد: «بله، من همان سعیدی هستم و آن حرف ها را همین چند روز پیش گفتم». آقای سعیدی در زندان می ماند تا با وساطت های فراوان بعدی آزاد می شود.

آیت الله سعیدی در کویت

در حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که حضرت امام خمینی دستگیر و زندانی شدند، آیت الله سعیدی برای تبلیغ در کویت به سر می برد. وی از طریق رادیو از اوضاع داخلی ایران آگاه شد و همراه دیگر روحانیون مبارزی که در کویت بودند، از جمله آقایان حجت الاسلام دوانی، آیت الله خزعلی، حجت الاسلام وحیدی و آیت الله سید عباس مهری با نوشتن نامه هایی به مراجع مقیم نجف، آنان را از خطری که جان امام را در ایران تهدید می کند، مطلع کردند. سعیدی به این کار بسنده نکرد و به رغم آگاهی از حضور مأموران امینیت شاه در کویت، در حسینیه «فحیحیل» کویت به منبر رفت و دستگاه شاه را به باد انتقاد گرفت، بدان حد که ایرانیان مقیم کویت و حتی نیروهای اطلاعاتی شاه را به شگفتی واداشت.آیت الله سعیدی پس از ایراد این سخنان، چند ماه در کویت ماند، اما سرانجام پس از پایان ماه محرم و صفر با لباس مبدل به ایران آمد و خود را با شتاب به قم رساند تا به دیدار امام (ره) برسد. قبل از دیدار نامه ای به امام نوشت که چنینی مضمونی داشت: «سیدی و مولایی! با قیافه منحوسی وارد قم شده ام و اجازه ملاقت می خواهم.» امام با رویی گشاده سعیدی را پذیرفتند و مرید و مراد پس از ماه ها دوری یکدیگر را در آغوش گرفتند.

استفاده از مراجع

سخنان تاریخی حضرت امام خمینی در مخالفت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون و حمله مستقیم ایشان به آمریکا، اسرائیل و شاه، به دستیگری و تبعید ایشان به ترکیه انجامید. پس از تبعید امام، سعیدی به همراه شاگردان ایشان به تلاش های زیادی دست زدند. آنان در نامه ای به دو تن از مراجع، با ذکر این مطلب که: «چنانچه از طرف دولت تضییقاتی نسبت به مسائل روز هدف عالی روحانیت و تجلیل از مقام حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی مدظله واقع شود، وظیفه چیست؟» از آنان استفتا کردند. پاسخ استفتای این دو مرجع در نهضت روحانیون و در غیاب امام نقش به سزایی داشت، به گونه ای که ساواک مجبور شد پس از ماه مبارک رمضان، بسیاری از روحانیون و طلاب را در سراسر ایران دستگیر کند و روانه زندان سازد.

با تغییر محل تبعید حضرت امام خمینی از ترکیه به نجف، مبارزات روحانیون وارد مرحله تازه ای شد. آنان با نوشتن اعلامیه هایی رژیم را به وحشت و انفعال کشاندند. در این میان «سید محمدرضا سعیدی» نامی بود که در پای این نامه اعتراض به چشم می خورد. او در نامه ای که همراه دیگر یاران امام به امیرعباس هویدا نوشت، تاکید کرد: «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی از ترکیه به عراق، احساسات افروخته این ملت را خاموش می کنید.»

آیت الله سعیدی در نجف

آیت الله سعیدی با وجود سختگیری های شدید مأموران امنیتی با عبور از راه ها و گذرگاه های مخفی از مرز ایران گذشت و خود را به نجف رساند. او در زمان حضورش در نجف برای بهتر شناساندن امام به علما و مدرسین حوزه علمیه تلاش فراوانی کرد. سعیدی پس از بازگشت از نجف به دعوت مردم تفرش به آن شهر رفت و در سخنرانی هایش آشکارا به رژیم شاه تاخت و از اقدامات ضد اسلامی و انسانی آن به شدت انتقاد کرد. این سخنان آن چنان انقلابی بود که عده ای را به هراس انداخت و همین مسئله موجب شد تا او تفرش را ترک کند و به قم بازگردد. او در انتظار منبر دیگری بود که این بار از سوی مردم جنوب تهران برای اقامه نماز جماعت و سخنرانی در مسجد امام موسی بن جعفر (ع) دعوت شد. آیت الله سعیدی این دعوت را پذیرفت و به همراه خانواده اش در محله دولاب (غیاثی) که در خانه ای استیجاری سکونت گزید و همین مسجد بعد از اندک مدتی به یکی از کانون های مبارزه علیه رژیم تبدیل شد. با ورود آیت الله سعیدی در سال ۱۳۴۵ به مسجد موسی بن جعفر (ع)، شرق تهران دچار تحولی شگرف شد و نوجوانان و جوانان جذب مسجد شدند. امام خمینی در نامه ای که در ۱۵ بهمن ۱۳۴۴ از نجف برای آیت الله سعیدی فرستادند، از هجرت او به تهران ستایش کردند: «از اینکه به تهران تشریف برده اید از جهتی خوشوقت شدم، چون از هر جا بیشتر محتاج به علمای عاملین دارد.مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشکر است.»

مسجد موسی بن جعفر(ع): کانون مبارزه

آیت الله سعیدی علاوه بر اینکه در شب های جمعه در مسجد موسی بن جعفر (ع) به ایراد سخنرانی می پرداخت و بدون هراس، از برنامه های ضداسلامی رژیم انتقاد می کرد، در نشر افکار و اندیشه های امام خمینی تلاش بی وقفه ای داشت، وی مسجد را پایگاه مبارزاتی افرادی چون آیت الله امامی کاشانی، حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی قرار داد. ساواک به این نکته پی برد و ادامه وضع موجود در مسجد موسی بن جعفر (ع) را از هر جهت به زیان رژیم دید و بدین جهت تضییقات زیادی برای آیت الله سعیدی و افرادی که برای اقامه نماز به مسجد می رفتند فراهم کرد؛ اما آیت الله سعیدی به تهدیدهای ساواک بی اعتنا بود.

«…. ما باید برای مبارزه کردن تشکیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم و با دولتی که علمای ما را زندانی و تبعید می کند، مبارزه نماییم. من راهی را می روم که امام حسین (ع) و رهبر عالیقدر دین ما، آیت الله خمینی رفت و تا پای جان ایستادگی کرد. من حرف خود را می گویم مبارزه را ناتمام نمی گذارم.»

نگرش آیت الله سعیدی به مسائل سیاسی و جهان از همان زاویه ای بود که حضرت امام به آن توجه داشت. او آمریکا و اسرائیل را دشمنان اصلی اسلام و ایران می دانست و چاره اصلی کار را در ریشه کن کردن و بریدن پای این دو از منطقه و ایران می دانست.

وی در تاریخ ۳۱/ ۴/ ۴۵ در حالی که صحن مسجد امام موسی بن جعفر(ع) از جمعیت موج می زد، به منبر رفت و با سخنانی پرشور آمریکا و اسرائیل را مورد حمله قرار داد:

«آمریکای استعمارگر در دست یهودی ها اداره می شود و خود جانسون هم یهودی است. ببینید در ویتنام چطور آزادیخواهان را به نام آنکه می خواهند صلحی برقرار نمایند، قتل عام می کنند؟ به چه طرز فجیعی مردم را نابود می کنند، باید این دشمنان بشر را شناخت… ما باید برای مبارزه کردن تشکیلات داشته باشیم و درس مبارزه و دفاع از کشور و دین و علمای دین و مراجع تقلید را یاد بگیریم.»

آیت الله سعیدی ضمن وعظ و خطابه در مسجد امام موسی بن جعفر (ع)، به تدریس دروس حوزه پرداخت و علاقمندانی را که قصد پیوستن به جرگه روحانیت را داشتند، تربیت کرد. از جمله منابع تدریس ایشان تحریرالوسیله و کتاب ولایت فقیه حضرت امام بود. حاصل این درس ها، ترجمه بخش «امر به معروف و نهی از منکر» این کتاب بود که بعدا به رساله علمیه امام ملحق شد.

تشکیل کلاس برای بانوان

آیت الله سعیدی از نخستین کسانی بود که در آن برهه از زمان به تعلیم و تربیت بانوان و آشنا کردن آنان با احکام اسلامی مبادرت ورزید. این اقدامات در شرایطی صورت می گرفت که تمام تلاش رژیم شاه در جهت تبلیغ ابتذال فرهنگی غرب و کشاندن زنان به فساد و تباهی بود.

«… شهید سعیدی به انگیره پیشبرد اهداف حضرت امام آمدند و در خیابان غیاثی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) شدند… ما ۱۶ زن بودیم که خدمت ایشان تحصیل می کردیم. از این تعداد هر کدام در حد وسع وجودی شان و در حد اختیاراتشان و برداشت هایشان از دروس و وجود این شخصیت بارز بهره می گرفتند.»

تبلیغ در اطراف تهران

آیت الله سعیدی، تبلیغ مسائل اسلامی و مبارزه با رزیم را تنها در مسجد متمرکز نکرد و دامنه فعالیت های خود را به نواحی خارج از تهران نیز گسترش داد. او برای این کار خود، منطقه «پارچین» را که به قول شهید «پای هیچ آخوندی بدانجا نرسیده بود»، برگزید و در چند سفری که به روستاهای آن نواحی کرد، مردم را پای سخنان افشاگرانه خود نشاند. او در این راه، متحمل زحمات فراوانی شد و به رغم تهدیدها و ایجاد تنگناهای ساواک، به کار خود ادامه می داد. خاطرات سید محمد سعیدی فرزند بزرگ ایشان، نشان از زحمت هایی دارد که آیت الله سعیدی برای رفتن به آنجا پیدا نکرد. او علاقه داشت حتماً به پارچین برود. من یک موتور گازی داشتم. پدرم از من خواست او را با موتور تا میدان خراسان برسانم تا از آنجا اتومبیلی پیدا کند و به پارچین برود. بعداً گفت: «تو با موتور به میدان خراسان برو، از آنجا به بعد من پشت سر تو سوار می شوم و از طریق جاده گرمسار به روستایی می رویم که قرار است در آنجا سخنرانی کنم.» من قبول کردم و با موتور به اول جاده مسگرآباد، نزدیک گورستانی که مرحوم شهید نواب صفوی در آنجا مدفون است، رفتم و منتظر ایستادم. بعد از مدتی پدرم رسید و بر ترک موتور گازی سوار شد و حرکت کردیم. کمی که رفتیم، به یک جاده فرعی رسیدیم. در این موقع، شمع موتور جمع شد و موتور به پت پت کردن افتاد و یک مرتبه خاموش شد. شمع اضافی هم برای عوض کردن نداشتیم. تا روستا راه زیادی مانده بود. اتفاقاً در آن شب، مهتابی در آسمان دیده نمی شد و هوا کاملاً تاریک بود. پدرم عبایش را جمع کرد و روی دوشش انداخت. و من هم موتور گازی خاموش را روی دست هایم گرفته بودم و همین طور می رفتیم. مقداری که راه رفتیم، پدرم گفت: «محمد! من یک صلوات می فرستم، تو هم موتور را بگذار و یکی دو تا پا بزن، ان شاءالله روشن می شود.» من موتور را روی زمین گذاشتم. پدرم صلواتی فرستاد، من پا زدم و موتور ناگهان روشن شد. بار دیگر پدر بر ترک موتور سوار شد و خود را به روستا رساندیم. ایشان آن شب به منبر رفت و سخنرانی کرد و فرادایش هم با همان موتور به تهران بازگشتیم.

آشوب طلب نیستم

شجاعت آیت الله سعیدی، به ویژه سخنان صریع و بی پرده او در سال های ۴۵و ۴۶ علیه اختناق رژیم شاه موجب شد جاسوسان ساواک با حضور دائمی در مسجد و حتی نفوذ در منزل ایشان، گزارش تمام رخدادها را تسلیم مقامات کنند. در تاریخ ۲۹/ ۲/ ۴۵ یکی از مأموران ساواک با مراجعه به منزل آیت الله سعیدی به او هشدار داد مراقب گفتار و رفتار خود باشد؛ اما ایشان در پاسخ اظهار داشت: «من شخصی هستم مستقل و از کسی تبعیت نمی کنم و تحت تأثیر هم قرار نمی گیرم. البته آدمی ماجراجو و آشوب طلب نیستم، ولی معتقدم که آیت الله خمینی یک روحانی واقعی، شریف، پاک در هر محفل و مجلسی تقدیر و تمجید کرد. من از دستگاه و دولت صحبت نمی کنم، اما ناچارم از طبقه روحانیت تجلیل کنم.»

پس از اینکه ساواک متوجه شد آیت الله سعیدی کسی نیست که به تهدید و ارعاب مزدوران رژیم وقعی بگذرد، او را در تاریخ ۸/ ۵/ ۴۵ به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» از طریق شهربانی دستگیر کرد و به زندان قزل قلعه انداخت و پس از اینکه مدتی در زندان به سر برد، دادگاه نظامی در یک محاکمه فرمایشی، وی را به دو ماه زندان محکوم کرد. ایشان پس از گذراندن دوره محکومیت، در تاریخ ۱۱/ ۷ / ۴۵ از زندان آزاد شد. پس از آزادی اخطارهای مکرر مأموران ساواک و شهربانی فایده ای نبخشید، بلکه برعکس، هر زمان که به او اخطار می شد بر شدت تبلیغات خود و حملاتش علیه رژیم می افزود. این وضع تا آنجا ادامه یافت که شخص سپهبد نصیری رئیس ساواک در نامه ای به شهربانی کل کشور تاکید کرد:

«… نامبرده بالا سعیدی، کماکان به همان رویه ناصواب گذشته و بلکه حادتر ادامه داده و مرتباً در منابر خود سخنان تحریک آمیز و اغوا کننده بیان می دارد، علیهذا با توجه به فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و اینکه ادامه چنین وضعی به مصلحت نمی باشد، خواهشمند است دستور فرمائید به نحو مقتضی از تحریکات مضره این شخص جلوگیری و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.»

سعیدی ممنوع المنبر می شود

اداره شهربانی به استناد همین نامه آیت الله سعیدی را ممنوع المنبر و به او اخطار کرد اگر قدم روی منبر بگذارد روان زندان خواهد شد. ایشان چاره را در این دید که به منبر نرود، اما در حال ایستاده و نشسته به سخنرانی بپردازد. ساواک در گزارشی می نویسد: «عده ای از بازاری ها با سعیدی ملاقت کردند و یکی از حاضرین که مشخصاتش معلوم نشد، خطاب به سعیدی اظهار داشت: «آقای سعیدی! اگر تمام معممین مثل شما بودند کار ما با دولت یکطرفه می شد و دولت هر روز یک بدبختی سر ملت نمی آورد.»

آمریکایی ها در ایران

روز هفتم اردیبهشت سال ۱۳۴۹ در روزنامه های ایران اعلام شد که راکفلر ولیلیانتال به منظور بررسی امکانات سرمایه گذاری در ایران به اتفاق بزرگ ترین سرمایه گذاران آمریکا به تهران می آیند. سرمایه گذرای در رشته های توریسم، منابع جنگلی، کشت و صنعت، ایجاد شبکه توزیع و صنایعی مانند پتروشیمی، موضوع کنفرانس بود که ۳۵ سرمایه گذار آمریکایی در آن شرکت می کردند.

این نخستین هجوم سرمایه داران خارجی به ایران نبود، بله بین سال های ۴۱- ۱۳۴۶ طبق آماری که روزنامه های ایران انتشار دادند، سرمایه گذاری در ایران نزدیک به ۲/۸ میلیارد ریال و سرمایه گذاری آمریکا در سال ۴۸- ۴۹ به تنهایی بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار می شد؛ اما هجوم سرمایه داران آمریکایی در اردیبهشت ۴۹ به ایران به حدی گسترده و سنگین بود که استقلال اقتصادی و سیاسی ایران را به کلی در معرض سقوط و نابودی قرار می داد.روحانیت، به ویژه حوزه علمیه قم با آگاهی از موضوع بی درنگ نشست فوق العاده ای تشکیل داد و به ارزیابی ماجرا پرداخت و پس از آن، اعلامیه تاریخی حوزه علمیه قم انتشار یافت و افکار ملت ایران را به خطری که به اسم سرمایه گذاری خارجی، همراه با تبلیغات فریبنده هجوم آورده بود، جلب نمود.

آیت الله سعیدی علاوه بر اینکه یکی از امضاء کنندگان اعلامیه بود، در بخش آن در میان قشرهای مختلف مردم، نقش مؤثری داشت. او در عین حال، سخنان تندی به مناسبت ورود سرمایه گذاری خارجی در مسجد امام موسی کاظم(ع) ایراد کرد؛ «….یکی از گفتنی

  راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.