خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ
179,700 تومان قیمت اصلی 179,700 تومان بود.119,200 تومانقیمت فعلی 119,200 تومان است.
تعداد فروش: 41
فرمت فایل پاورپوینت
دانلود و استفاده از فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ – تجربهای بینظیر در ارائه!
پاورپوینتی شیک و استاندارد:
فایل فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ شامل ۱۲۰ اسلاید طراحیشده با دقت بالا است که کاملاً آماده برای ارائه یا چاپ در PowerPoint میباشد.
چرا فایل فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ گزینهای عالی است؟
- گرافیک حرفهای و جذاب: اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ با طراحی مدرن و چشمنواز، پیام شما را به بهترین شکل منتقل میکنند.
- کاربری آسان: ساختار این پاورپوینت بهگونهای است که استفاده از آن بدون نیاز به تغییرات پیچیده ممکن باشد.
- آماده استفاده: تمامی اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ از قبل تنظیمشده و بدون نیاز به ویرایش، قابل استفاده هستند.
تضمین کیفیت و دقت بالا:
این مجموعه بر اساس بالاترین استانداردهای طراحی ساخته شده است و کاملاً منسجم و بدون اشکال، مناسب برای ارائههای حرفهای میباشد.
نکته قابل توجه:
برخی نسخههای غیررسمی ممکن است تغییراتی داشته باشند. این نسخه اصلی فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ با دقت و کیفیت بالا طراحی شده است.
همین حالا فایل فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ را دریافت کنید و یک ارائه بینظیر داشته باشید!
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل تاثیر حج بر عرفان با تکیه بر اندیشه عرفای بزرگ :
پیشگفتار
حج از جمله اعمال مهمّ عبادی است که در منابع مذهبی و تاریخی، قدمت آن به هزاران سال قبل از آفرینش انسان می رسد. در فروع کافی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «چون آدم در انجام حج خود به منا رسید، فرشتگان به دیدار او آمدند گفتند: ای آدم! حجّت قبول، بدان که دو هزار سال قبل از تو این خانه طواف شده و بر آن حج گزارده شده است». (کلینی، ۱۳۸۶، ج۴: ۱۹۴) شبیه این مضمون، در کشف الاسرار نیز آمده: «پس چون آدم به مکه رسید فرشتگان به استقبال وی آمدند و گفتند ای آدم، نیک باد آخر، پذیرفته باد حج تو! آری، آدم! طواف کن که ما پیش از تو طواف کردیم به دو هزار» (المیبدی، ۱۳۸۲، ج۱: ۳۵۸) و مطابق شواهد و روایات، نه تنها انسان ها بلکه جن و انس و پرندگان و فرشتگان نیز حج گزارده اند. از فرمایشات امام باقر(ع) است که: «مردم پیش تر هم حج می گذاردند و ما به شما خبر می دهیم آدم، نوح و سلیمان همراه با جن و انس و پرندگان حج خانه خدا انجام دادند، موسی سوار بر شتری سرخ حج گزارد، در حالی که «لبیک لبیک» می گفت» (السمرقندی، ۱۳۸۰، ج۱: ۱۸۶، ح ۹۶)؛ پس از اسلام، حج به عنوان اهم فروعات اسلامی همواره از عبادات مورد توجه و خاصّ مسلمانان بوده است؛ عرفان نیز یکی از جریان های مهم فکری و اعتقادی، با ریشه های تاریخی به قدمت فطرت بشر است که از همان آغاز اسلام و در کنار آن، تحت عنوان «عرفان اسلامی» بالید و رشد یافت و تحت تأثیرش واقع شد. «تصوّف جزء ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا، برهمایی ها و بودایی ها نیز وجود داشته و دارد. و این ریشه داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می شود». (طباطبایی، ۱۳۷۱، ج۶: ۱۹۳)
لذا حج و عرفان، همواره از موضوعات قابل توجه و بحث بین مسلمانان و محققان بوده و درباره این دو مقوله فراوان گفته و نوشته شده، اما به سبب عمق و پیچیدگی مفاهیم، فرصت انداختن طرحی نو هچنان باقی است؛ و گویا سخن از حقایق لایتناهی حج؛ و عظمت بی انتهای دنیای عرفان؛ و پرده برداشتن از رمز و رموز تعمّدی عرفا در امور ذوقی و کشفی، به وسعت آغاز و انجام شان، بی انتها به نظر می رسد. مقاله حاضر، با سیری گذرا بر عرفان و حج، به بررسی تأثیر حج بر عرفان پرداخته است. اما قبل از ورود به بحث، از میان تعاریف گوناگونی که از حج، کعبه، عرفان و عارف شده، ذکر حداقل یک مورد را برای هر کدام ضروری می داند. حج، در لغت، قصد کردن چیزی را گویند (ابن درید، ۱۴۰۴ق، ج۱: ۸۶؛ ذکریا، ۱۴۰۴ق، ج۲: ۲۹؛ و سایر فرهنگ ها) و در اصطلاح شرع، «عبادت مخصوصی است که در زمان و مکان معین، و به شکل خاصی، در جوار بیت الله الحرام به منظور اطاعت و تقرب به خدا انجام می شود» (سعدی، ۱۴۰۸ق: ۷۶؛ طریقی، ۱۳۷۵، ج۲: ۲۵۸ و فرهنگ های دیگر)؛ کعبه نیز به عنوان اولین پرستش گاه و مقدس ترین مکان در زمین، به اعتبار چهارگوش بودن سازه اش به این نام معروف شده است. امام صادق(ع) فرمود: «کعبه چون یک خانه مکعب شکل است، کعبه نامیده شده است. یعنی چهار دیوار دارد، یک سطح و یک کف، لذا مکعب می شود. آن گاه فرمود: سرّ این که چهار دیوار دارد آن است که بیت المعمور دارای چهار دیوار و چهار ضلع است. بیت المعمور دارای چهار ضلع است، چون عرش خدا چهار ضلع دارد و عرش خدا دارای چهار ضلع است، چون کلماتی که معارف الهی بر آن کلمات استوار است، چهار کلمه می باشد «سبحان اللَّه»، «الحمدللَّه»، «لا اله الّا اللَّه» و «اللَّه اکبر» تسبیح است و تهلیل و تحمید است و تکبیر» (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۵)؛ و «عرفان در لغت به شناختن و دانستن بعد از نادانی، شناختن و بازشناختن و معرفت و آگاهی» (نفیسی، ۱۳۴۳؛ و معین، ۱۳۵۰، زیر واژه عرفان)، معنی شده است. و در اصطلاح، با توجه به تعریف عارف، می توان آن را معرفت و آگاهی شهودی از ذات، اسما، صفات و افعال خداوند در حد توان بشر تعریف کرد. کاشانی بعد از تعریف عارف به: «کسی که خداوند، ذات، صفات، اسما و افعال خود را به وی نشان داده است» (کاشانی، ۱۳۷۰: ۱۰۵)، آورده: «بنابراین معرفت (عرفان) حالی است که از پی شهود به دست آمده باشد». (همانجا) به دیگر سخن «در واقع عرفان معرفتی است مبتنی بر حالتی روحانی و توصیف ناپذیر که در آن حالت برای انسان این احساس پیش می آید که ارتباطی مستقیم و بی واسطه با وجود مطلق یافته است. این حالت البته حالتی است روحانی، ورای وصف واحد، که در طی آن ذات مطلق را نه به برهان بلکه به ذوق و وجدان درک می کند». (زرین کوب، ۱۳۴۴: ۲۴) در منابع تاریخی و مذهبی عرفا اولیای خدا نامیده شده اند که زمین هیچگاه از وجودشان خالی نمی شود. «و بدان که حضرت رسول(ص) می فرماید که هرگز عالم از اولیای خدا خالی نباشد و پیوسته در عالم، برگزیدگان بحق باشند». (نسفی، ۱۳۵۹: ۸۰)
با عنایت به گستردگی و جامعیت حج؛ و تقدم زمانی و آموزه های آن بر عرفان، در اثرپذیری عرفان از حج تردیدی نیست. لذا سوال اینجاست که کیفیت و کمیّت این تأثیرگذاری چگونه است؟ که مقاله حاضر در پی پاسخ آن است. در پایان ذکر چند نکته نیز ضروری می نماید: اول اینکه به دلیل وسعت مفاهیم حج و عرفان و برداشت های بی حدّ و حصر حاصل از ترکیب این دو بی نهایت، از یک سو، و انبوهی جمعیت عرفا از سوی دیگر، مقاله حاضر، با محور قرار دادن نگاه عرفای بزرگ به این مقوله، این تأثیر و تأثر را بررسی نموده؛ و دیگر اینکه به سبب اعم بودن عرفان از تصوّف و ریشه معنایی مشترک آنها و به لحاظ اشتراکات مبانی فکری و اعتقادی عرفا و صوفیان حقیقی، نگارنده بین «عارف» و «صوفی» تفاوتی قائل نشده و در طول مقاله این دو واژه را با ذکر خاص و اراده عام، به یک معنا آورده است.
پیشینه بحث
حج و عرفان، هر یک به طور مستقلّ، در آثار و مطالعات متنوعی، به تفصیل بررسی شده اند. ولی تا کنون، مطالعه ای که این دو مقوله را یکجا و در کنار هم بررسی و از رابطه آنها با هم و تأثیر و تأثّرشان بر یکدیگر بحث کرده باشد، انجام نشده است. بلکه مباحث و نقاط اشتراک آنها، به طور پراکنده از لابلای آثار مختلف، قابل استخراج است. حج به نسبت عرفان در منابع بیشتری وارده شده است. مثل آیات و روایات و منابع عرفانی و… از قدیمی ترین منابعی که از حج در آن وارد شده، قرآن است. و از قدیمی ترین منابع عرفانی که در خصوص حج بیشترین بحث را داشته به ترتیب می توان به کشف المحجوب هجویری ۴۶۹-۴۶۵ که علاوه بر مطالب پراکنده در سراسر اثر، کشف هشتم خود را نیز به حج اختصاص داده است؛ کشف الاسرار و عده الابرار که قدیم ترین کتاب در تفسیر قرآن و عظیم ترین و قدیمی ترین تفسیر عرفانی فارسی در ده جلد از رشیدالدین میبدی ۵۲۰ ق است؛ و تذکره الاولیاء عطار نیشابوری در ۷۱۶ ه ق، که شرح احوال ۹۷ تن از مشایخ صوفیه در آن آمده و اطلاعات بسیاری از حج عارفانه در اختیار شخص قرار می دهد. و دو سفرنامه حجّ، که اولین آن توسط ناصرخسرو نوشته شد که گفته می شود اولین و قدیمی ترین سفرنامه در مورد حج است. و یعد از آن سفرنامه ای توسط برهان الدین مشهور به ابن معازه نوشته شد.
و از مهم ترین آثار معاصر که تا حدودی توانسته حج و عرفان را در کنار یکدیگر مطرح کند، می توان به آثار زیر اشاره کرد: ۱. «خسی در میقات» سفرنامه حج از جلال آل احمد؛ ۲. «درسنامه اسرار حج» محمد تقی فعّالی، که اسرار تک تک آداب و مراحل حج را به زیانی ساده از زبان عرفا؛ ۳. «عرفان حج» از عبدالله جوادآملی که در آن حج از دیدگاه عرفانی مطالعه؛ و گوشه هایی از اسرار آن از زبان عرفا مطرح شده است. ۴. «در راه برپایی حجّ ابراهیمی» عباسعلی عمید زنجانی که فلسفه بسیاری از آداب حج در این کتاب روشن می شود؛ ۵.. «سفر به کعبه جانان» علی اللهوردیخانی در چهار جلد که بخش هایی از آن به طور پراکنده به حج و از دیدگاه عرفانی می پردازد؛ ۶. «فلسفه و اسرار حج» محمد امام خوانساری، که همانطور که از عنوانش پیداست اسرار معنوی حج را بیان می کند که ناخواسته، سر از عرفان حج درمی آورد. و ۷. «مقالاتی در خصوص حج در ادب فارسی» که در فصلنامه «میقات حج» آمده است. و به این دلیل آن مقالات، حج را از دیدگاه عرفانی بررسی کرده اند که ادب فارسی با عرفان در هم آمیختگی بسیاری دارد و حج نیز در آثار ادبی فراوان ورود کرده است، ادبای ایران نیز چه آنان که عارف بودند و چه آنها که نبودند، حج را با عرفان درآمیخته و از دیدگاه عرفانی به آن نگریسته اند.
مقام کعبه و حج در منابع مذهبی و عرفانی
در مقام کعبه در قرآن آمده: «إنَّ أوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ للَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکاً وَ هُدیً لِلعَالَمِینَ: همانا نخستین خانه ای که برای عبادت خلق بنا شد همان خانه (کعبه) است که در بکه است که در آن برکت و هدایت است برای جهانیان» (آل عمران / ۹۶). و تنها خانه ای است که خدا آن را به نام خود خوانده و بدین سان اشاره به کرامت و عظمتش نموده است. امام باقر(ع) می فرماید: «خداوند به فرشتگان فرمان داد که در زمین برای او خانه ای بسازند تا هر که از فرزندان آدم گناه کند، بر گرد آن طواف نماید آن گونه که فرشتگان، عرش خدا را طواف می کنند تا از آنان خشنود شود هم چنانکه از فرشتگان راضی شد. پس در محل کعبه خانه ای ساختند». (فعالی، ۱۳۸۹: ۵۲) به این ترتیب کعبه از گذشته های دور همواره مورد علاقه انسان ها و پیامبران الهی و پناهگاه امن آنها در شدائد و سختی ها بوده است. این مکان «در زمین، محاذی بیت معمور آسمان می باشد که آن بیت، برابر عرش خداست و فرشته خاصی مأمور بنای بیت معمور شد تا فرشتگانی که مقام انسانیت را به خلافت نشناخته اند و تسبیح و تقدیس خویش را سند شایستگی خود برای خلیفه اللّهی یاد نموده اند و با تنبیه خداوند به اوج مقام انسان کامل آگاه شده و بر پیشنهاد خویش رقم ندامت کشیده و بر استفهام خود قلم پشیمانی زده اند، برگرد آن طواف کنند و با این عبادت، نقص کار خود را ترمیم نمایند. ساختار ساختمان کعبه نیز به منظور طواف گرد آن، جهت ترمیم تمام قصورها و جبران همه تقصیرها، مخصوصاً غفلت از مقام انسانیت و سهو و نسیان یا عصیان در پیشگاه خلیفه اللهی انسان می باشد؛ لذا بهترین تنبّه برای طائفان غافل و حاجیان ذاهل، همانا تدارک جهل و جبران غفلت درباره خودشناسی و معرفت مقام شامخ انسان کامل و خلیفه عصر، حضرت بقیه اللّه ارواح من سواه فداه می باشد تا چون فرشتگان، طواف مقبول و سعی مشکور داشته باشند». (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۴۵)
در منابع عرفانی به تأسّی از آیات و روایات کعبه «بازگشتن گاه جهانیان و جای امن ایشان، و نزول گاه انبیا و مستقرّ دوستان، منبع نبوّت و رسالت و مَهبط وحی و قرآن» (المیبدی، ۱۳۸۲، ج۱: ۳۵۷)، معرفی شده است. و دو قسم است: کعبه صوری یا «گِل»؛ و کعبه معنوی یا «دل». «بدان که حرم دواند: حرم ظاهر و حرم باطن، گرد بر گرد بکّه حرم ظاهر است و گرد دل مؤمنان حرم باطن…». (همان، ج۸: ۵۲۸) از آن جهت که مأمن خداست. از این رو از منظر عرفا: «هرکه نزد کعبه دل رود، خود را بیند و هر که به کعبه دل رود خدا را بیند». (عین القضات همدانی، ۱۳۷۰: ۲۶۵) و «آنکه به دنبال صورت کعبه است، حج ظاهری به جای آورده و از رسیدن به باطن حج محروم است. به این گونه حج، «حج آفاقی» می توان گفت. اما اگر مقصد حج، کعبه معنوی و بیت واقعی و حقیقی بود «حج انفسی»، حاصل شده است. در حج انفسی احرام، تلبیه، طواف، نماز طواف، سعی، عرفات، منا، رمی و ذبح معنای دیگری دارد و صورتی واقعی پیدا می کند وگرنه در حدّ ظاهر و سیر آفاق و انجام اعمال بی محتوا باقی خواهد ماند». (فعالی، ۱۳۸۹: ۲۱) و لذا عرفا اصرار دارند که همه دنبال «کعبه دل» باشند: «طواف کعبه دل کن اگر دلی داری
دلست کعبه معنی، تو گل چه پنداری».
(تبریزی، ۱۳۸۳: ۸۷۶)
از منظر عرفانی، حج نیز چون کعبه، دو گونه است: «یکی «حج غیبت» و دیگری «حج حضور»؛ کسی که در مکه است، اما از صاحبخانه غائب، همانند کسی است که در خانه خود است؛ زیرا هر دو در غیبت است و کسی که در خانه خود حاضر باشد همانند کسی است که در مکه حاضر است». (هجویری، ۱۳۵۸، ج۷: ۴۲۶) و به قول ابوسعید ابوالخیر:
«در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکده ای
می، نوش که عاقبت بخیرست ترا».
(ابوالخیر، ۱۳۶۹: ۱۰)
به عبارت دیگر، صِرف حضور فیزیکی و جسمانی در مکه، انسان را به مقصود نمی رساند. «اما حضور در مکه از حضور در خانه اولی است؛ لذا حج جهادی است برای کشف و مشاهده و از این رو، مقصود حج، دیدن خانه نیست بلکه رؤیت و شهود باطنی صاحبخانه است». (هجویری، ۱۳۵۸، ج۷: ۴۲۲) سخن از حج و تعاریف آن بی شمار است. و به قول دکتر شریعتی: «به شماره هر حج کننده ای که بیندیشد تعریف حج متعدد می باشد» (شریعتی، ۱۳۵۰: ۲۰)، و این ها همه نشان از عظمت و وسعت آن است که نمی توان تمامش را در اینجا ذکر کرد. لذا جهت حسن ختام، فقط به این نکته اشاره می شود که عمل حج را نمی توان با سایر مقررات دین مقایسه نمود، چه، برای بسیاری از عبادات مانند نماز و روزه و ذکر خداوند و مانند این ها از اعمال عبادتی اگرچه تأثیر و نتیجه نیکو در روحیه شخص دارد و لیکن آن اثر به هر اندازه که باشد محدود به حد معینی است، ولی عمل حج اگر از روی التفات و دارای ارکان و شرایط مقرره باشد و به علت عدم توجه به حقیقت آن تباه نشود، در روان انسان نیرویی پدید می آورد که تا زنده است در پنهان و آشکار نگهبان او خواهد بود و رازهای خواسته شده او را با دقت رسیدگی می کند». (امامی خوانساری، ۱۳۸۵: ۲۷) از این رو حج با وجودی که خود یک عبادت است، اما جامع چندین عبادت بزرگ است (عمید زنجانی، ۱۳۷۵: ۲۴) و به فرموده امام صادق(ع): «ما یعدله شیء: هیچ عمل و عبادتی هم پایه او نیست». (حر عاملی، ۱۳۱۳، ج۸، ص ۷۸، حدیث ۷؛ و ص ۷۷، حدیث ۳)
بحث
حج و عرفان مسائلی چندوجهی، پیچیده و با ابعاد متعدد هستند که اگرچه به ظاهر دو مقوله مجزّا از هم به نظر می رسند اما در واقع اشتراکاتی غیر قابل انکار و پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند. تا جایی که در پناه این ارتباط و مشترکات، می توان رگه هایی از تأثیر و تأثر این دو مقوله را بر هم یافت. بررسی آثار عرفانی نشان می دهد که بخش اعظمی از عرفان، محل ظهور و بروز حج و بیان کرامات کعبه از زبان عرفا می باشد. و این بدان معنی است که از همان آغاز شکل گیری عرفان، حج همواره یکی از مسائل مهم و مورد توجه عرفا بوده است. گواه این سخن نیز سفرهای متعدد ایشان به حج و انعکاس تجربیات مفیدشان از این سفر روحانی در آثار و گفتار خود است که مخاطب را با وجهی متفاوت از حج آشنا می کند. لذا سخن از اهمیت و جایگاه حج و کعبه نزد عرفا، توضیح واضحات و از بدیهیات اولیه است. و به تبع این توجه و اهمیت هم، نمی توان بر اثرپذیری عرفان از حج، خط بطلان کشید. از طرفی به دو دلیل واضح نمی توان منکر تأثیر حج بر عرفان شد: ۱. قدمت زمانی حج؛ و ۲. جامعیت و گستردگی آن نسبت به عرفان. به طوری که در منابع مذهبی و تاریخی آورده شده: «حج از فرائض نخستینِ شرایع الهی بوده است و فرشتگان و آدم و حوا و پیامبران خدا آن را با عظمت و شکوه تمام برگزار نموده»اند. (ابن بابویه، ۱۳۹۰ ق، ج۱: ۱۵۹ از کتاب حج؛ ابن بابویه، ۱۳۱۱ ق: ۳۹۹) و در منابع عرفانی حتی این تاریخچه به قبل از آفرینش می رسد: «هنوز قالب ها نبود، و کعبه نبود که روح ها به کعبه زیارت می کردند». (عین القضات همدانی، ۱۳۷۰: ۸۴) در حالی که تاریخچه عرفان به شکل رسمی به مدت ها پس از آن برمی گردد. و در جامعیت حج همین بس که بدانیم حج از احکام مهمّ عبادی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و اخلاقی- اسلامی، با ابعاد مادی و معنوی بی شماری است، که بعدها بر اثر نگرش خاصّ عرفا، وجهه عرفانی نیز گرفت. و همین خصوصیّات منحصر به فرد حج است، که آن را جامعیّت و بر دیگر احکام اسلامی، برتری بخشیده، به این معنی که علی رغم اینکه حج خود از فروعات دین است اما اصول دین (توحید، نبوّت، امامت، و عدل و معاد)؛ و فروع آن (نماز، روزه، خمس، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولّی و تبرّی) را یک جا در خود دارد. عرفان نیز به عنوان یک جریان فکری و اعتقادی مهم، از تأثیرات آن بی نصیب نمانده است. به طوری که همانطور که خواهد آمد مواقف و منازل حج و برخی آداب آن، در شکل گیری مراحل و منازل سلوک در نقش الگو واقع شد.
اما پیش از کنکاش موضوع و رمزگشایی ابعاد این تأثیر و تأثر، ذکر یک نکته مختصر و شمه ای کوتاه از نگرش عارفانه به حج ضروری می نماید. چه که حلقه گم شده این زنجیر، در دستان و دیدگان خود عرفاست. و بهترین و موثق ترین بستر این آشنایی نیز، آثار و اندیشه های خود ایشان است «چرا که عارفان را بایستی از روی آثار و اندیشه های ایشان شناخت و در نقد و شرح و بیان نظرات و آراءشان، همه جا به خود ایشان رجوع کرد و از خود ایشان مدد گرفت و به یاری ایشان به فهم کلامشان نایل آمد وگرنه از ظنّ خود نمی توان یار ایشان شد و اسرار ناشناخته و مقصود ایشان را درنیافته به شرح و تفسیر دیدگاه های شان پرداخت. این کاری خطرناک و زیانبار و بسیار صعب است و باید جداً از آن حذر نمود». (همتی، ۱۳۷۱: ۷) لذا ذکر این نکته شایسته است که برای شناخت صحیح تأثیر حج در عرفان ابتدا باید از دریچه دید خود عرفا به نظاره حج نشست و به اصطلاح «لیلی را از چشم مجنون دید»؛ و سپس با دقت توأمان در ویژگی های منحصر به فرد حج و عرفان، و تطبیق استنباط عارفان از حج بر بند بندِ ابعاد آن، بتوان به پاسخی در خور عقل و دل؛ و نزدیک تر به اخلاق و انصاف رسید؛ و مقاله پیش رو بر این شیوه رفت. البته این سخن بدان معنی نیست که این قلم ادعای کامل بودن دارد. چرا که ابعاد حج و عرفان چنان وسیع است که تبیین کامل آنها مسلماً از عهده این مقال کوتاه خارج خواهد بود. بلکه مقصود این است که مقاله حاضر به اقتضای مجال، به بررسی موضوع پرداخته و از ورود به مفاهیم عمیق عرفانی و جزئیات حج، و نظرات گوناگون در این دو مقوله اجتناب کرده است. اما در موضوع بحث در حد وسع، سعی نموده نکته ای فروگذار نشود.
به هر حال سیری گذرا در زندگی، آثار و اندیشه های عرفا، حکایت از بذل توجه ایشان به حج، کعبه و مسائل مربوط به آن دارد. بسامد واژگانی مضامین مربوطه و توصیفات عمیق آنها از این سفر روحانی، چنان وسیع است که به جرأت می توان اذعان کرد حج از اهم مسائل مورد علاقه عارفان بوده است. از این رو عارفی را نمی توان یافت که حداقل یک بار حج نگزارده و از آثار و برکات فراوان آن حظّ نبرده باشد. حتی عارفی مثل بایزید بسطامی که چندان اهل سیاحت نبود «با این حال چندین بار به مسافرت حج رفته» (زرین کوب، ۱۳۷۹: ۴۰) بود. اغلب عرفا بارها حج گزارده و تجربیات و یافته های پربهای خود از این سفر معنوی را با بیانی لطیف و تأمل برانگیز در آثار خود منعکس کرده اند؛ و از خلال این آثار ارزنده است که می توان متوجه نوع نگرش و نگاه متفاوت عارف به حج شد که به تفصیل در مطالعات متعدد به این تفاوت ها اشاره و با شواهد متنوع، تشریح شده است. بنابراین احدی از علاقمندان به حج و مباحث عرفانی را نمی توان سراغ گرفت که با تفاوت دیدگاه عرفا به مسئله حج آشنا نباشد. اما این دیدگاه و تفاوت هایش هیچ گاه در بوته نقد و تشریح قرار نگرفته است که از قضا نقد و واکاوی اش می تواند بهترین بستر شناخت تأثیرپذیری عرفان از حج باشد بلکه همواره در بررسی ها و تحقیقات مرتبط، با این نگرش عارفانه طوری برخورد شده که بوی تأیید و تحسین از آن ها به مشام می رسد؛ و متأسفانه این یکسونگری عرفا و تصدیق مطالعات بعدی، سبب تحدید حج عارفانه به همین تفاوت نگرش ها و در نهایت به نوعی هویت بخشی مستقل به آن منجر شده که در طول تاریخ زیان هنگفت و عظیمی به کلیّت فرهنگ حج و به نوعی حتی خود عرفان، وارد نموده و متأسفانه آثار آن تا کنون نیز ادامه دارد و بیشتر مطالعات در خصوص حج، خودآگاه و ناخودآگاه صبغه عرفانی به خود گرفته اند که نقدهای بسیاری بر آنها وارد است که خارج از موضوع این بحث است. اما اگر بی طرفانه و بدون تعصب به حج عارفانه بنگریم، و حقیقت آن را با واقعیت حج ابراهیمی مقایسه کنیم، خواهیم دیده که حج عرفا، نه پدیده ای مستقل از حج- در مفهوم مصطلح آن – است و نه بی نقص ترین و نه آن طور که خودشان ادعا می کنند یگانه حج مقبول است. بلکه تنها، برداشتی یک جانبه و متفاوت از حج است که اتفاقاً این مرزبندی عارفانه، به ضررش تمام شده و بسیاری اوقات از روح حج واقعی دورش ساخته است. به این معنی که غرق شدن عارف در اوصاف حج آرمانی و ایده آلش، چشم او را بر روی سایر ابعاد و اهداف حج بسته و وی را گرفتار تک بعدی نگری ساخته است. از همین روست که در پایان حج عارفانه چنین به نظر می رسد که گویا عارف، ناخودآگاه در پی تزریق و افزودن دیدگاه عارفانه خود به کارکردهای عظیم و مختلف حج می باشد، تا اینکه بخواهد از آن متأثر باشد!
ویژگی های حج عارفانه
غور و و تعمق در شاخصه های حج عارفانه نشان می دهد، که عارف از همان آغاز اقدامش به حج گزاری، با یک مرزبندی روشن، آشکارا راهش را از به اصطلاح خود، عوام جدا کرده؛ چرا که از نظر وی: «حج دو نوع است یکی قصد کوی دوست و آن حج عوام است و یکی میل روی دوست و آن حج، خاصّ انام است». (کاشفی مولانا، ۱۳۷۵: ۳۱۷) در حالی که حج دعوتی است همگانی از سوی خداوند برای تمام بشر: «وَأَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِر یَأْتِیْنَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق ثمَّ الْیقْضُوا تَفَثَهُمْ: و در میان مردم انجام مناسک حج را صدا زن تا از هر سو مردم پیاده و سواره، از راه دور و نزدیک به سوی تو آیند. سپس مناسک حج را به انجام رسانند» (الحجّ / ۲۸ ۲۷)؛ و چنانکه از ظاهر و باطن این آیات به وضوح برمی آید هیچ تفاوتی بین ابناء بشر وجود ندارد و هیچ مرزی آنها را از هم جدا نمی کند. اما عارف، درست از همین جاست که به خطا رفته و ناخودآگاه خود را از آثار و برکات کامل حج محروم ساخته و تا انتها نیز هم بر عقیده خود پابرجاست. در نگاه او حج همانند تمام حقایق جهان، ظاهری دارد و باطنی؛ صورتی دارد و سیرتی. صورتی که انجامش از همه کس برآید: «ای عزیز! حجّ صورت، کار همه کس باشد». (عین القضات همدانی، ۱۳۷۰: ۵۷) و حقیقتی که انجامش در توان هر کسی نیست، «اما حجّ حقیقت نه کار هر کسی باشد» (همانجاا). ظاهر آن همان است که در کتب فقهی آمده و منظور از آن مناسکی است که با آداب خاصی در ایام معینی انجام می گیرد؛ وی باطن آن، سراسر راز است و رموز «که جز برای زائران خاص که صاحب خانه را در مجالی گوناگون مشاهده می نمایند، مکشوف نخواهد بود». (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۱) لذا به اعتقاد وی «در راه حج، زر و سیم باید فشاندن؛ در راه حق، جان و دل باید فشاندن. این که را مسلّم باشد، آن را که از بند جان، برخیزد». (عین القضات همدانی، ۱۳۷۰: ۵۷) و از این روست که گفته:
«حج چیست؟ از پا و سر بیرون شدن
کعبه دل جستن و در خون شدن».
(عطار نیشابوری، ۱۳۷۸: ۴۳) در تعریف دیگری آمده: «منظور از حج صورت، حج ظاهری است و غرض از حجّ حقیقت، دو معناست: یکی بجا آوردن اعمال ظاهری حج توأم با رعایت آداب باطنی آن، که عارف واقعی، با درک آن معانی قلباً به آن عامل می گردد. دیگری، طواف همیشگی دل است به دور جمال کعبه ازلی، که حج عارفان واقعی است، بنابراین حقیقت خانه خدا، قلب پاک عارف الهی است که عرش معلای اوست». (الله وردیخانی، ۱۳۸۱، ج۱: ۹۳) و طبق آنچه از گفتار و رفتار عرفا به دست می آید، به نظر می رسد منظور ایشان از حج، همان «طواف همیشگی دل» باشد. چرا که رعایت آداب ظاهری حج چندان برایشان اهمیتی ندارد و آن را بر هم زده اند.
البته اگرچه به ظاهر، مقصود عرفا از این خط کشی، نشان دادن ارزش معنوی حج است و نه انکار و دگرگونی ظاهر و حقیقت آن، اما اغراق در جدایی راه خود از دیگر حجاج؛ و اعمال حج شان از آداب حج معمول؛ و بالاخره تأکیدات بعدی آنها بر درستی پندار و کردارشان در این خحصوص، مسیر و مقصودشان را به انحراف کشانده. چرا که این تقسیم بندی به همین جا ختم نمی شود، که اگر چنین بود، می شد آن را به تلاش عارف برای تفهیم مقصود به غیر، در عین حفظ اسرار خویش، تعبیر کرد و از کنارش به تسامح گذشت. چرا که همیشه اصول فکری و مبانی اعتقادی صوفیه و عرفا به دلیل دقت و ظرافت، دارای صعوبت فهم بوده است و از طرف دیگر خود ایشان غالباَ با زبان رمز و کنایه سخن می گفتند و طریقه سیر و سلوک بسیاری از آنها نیز مبتنی بر عدم اظهار اسرار است. و حج عارفانه نیز بخصوص به دلیل شرایط و ویژگی های خاصش، از این حکم مستثنی نیست. اما مسئله اینجاست که در این گذر، وی چنان در حقیقت خودیافته غرق می شود که حتی قبله و کعبه حجّش را نیز از «قبله خلق» و «مقصد زوّار» جدا می کند تا تکلیفش را با آن، یکسره سازد. خانه خدا در زمین را که فرموده: «طهِّر بَیْتِیَ لِلطائِفِین…: و پاکیزه گردان خانه مرا برای طواف کنندگان. ..» (حج / ۲۶)، ظاهری خوانده و در مقابل، «دل» را کعبه حقیقی دیده و می گوید: «چنانکه در ظاهر کعبه ای است قبله خلق و آن از آب و گِل است، در باطن نیز کعبه ای است منظور نظر حق و آن دل صاحب دل است. اگر «کعبه گل» محل طواف خلایق است، «کعبه دل» مطاف الطاف خالق است. آن «مقصد زوّار» است و این «مهبط انوار». آنجا خانه است و اینجا خداوند خانه». (کاشفی مولانا، ۱۳۷۵: ۵۱) و آن را شایسته توجه و ستایش می داند زیرا معتقد است همچنان که خدا خود فرموده: «وَ اعلَمُوا اِن الله یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَ قلْبِه: و بدانید که خدا بین انسان و قلبش حائل است» (انفال / ۲۴)، پس خانه حقیقی خدا و کعبه واقعی، نیز دل مؤمن است. از این رو نباید لحظه ای از طهارت و توجه قلب غافل بود که «اگر مردم به طواف خانه ظاهری طواف می کنند، خواطر الهی نیز به اطراف قلب عارف طواف می کنند». (ابن عربی، بی تا: ۵۲) و به این نیز، اکتفا نکرده و پیوسته در حال به رخ کشیدن کعبه و حج خود و دعوت دیگران به آن است:
«کعبه مردان نه از آب و گِل است
طالب دل شو که بیت اللَّه، دل است»
(مولانا، ۱۳۶۰، ج۱: ۴۳).
و هر کس را که به قبله او نیست، سرزنش و عتاب و خطاب کرده و جاهل می خواندش:
جاهلان تعظیم مسجد می کنند
در جفای اهل دل جد می کنند
آن مجاز است این حقیقت، ای خران
نیست مسجد جز درون سروران».
(همان: ۸۶)
حتی برخی چون بهاءالدین احمد سلطان ولد، پسر مولانا «معتقد است که وجود عارف خود کعبه است و توصیه می کند که در جوار شیخ ماندن بهتر است از به کعبه رفتن…
بگو به حاجی ما، حجّت ار صواب و رواست
ولیکن از بر شیخت سفر به کعبه خطاست.
در حالی عارف، تهیه و تدارک مقدمات ضروری را خلاف توکّل و بی چیزی را روش سلوک می شمارد، که مطابق آیات و روایات و ادله منطقی و علمی یکی از ضروریات اصلی سفر و بخصوص حج که مستقیماً در آداب آن وارد شده، داشتن توانایی مالی، اسباب و لوازم و یار و همراه و… می باشد. که مسلماً وجودشان، ضمانت آسایش و سلامت جسمانی و روحی مسافر خواهد بود، چنانکه امام صادق (ع) فرموده: «حج خانه خدا بر کسی که راهی به سوی او بیابد واجب است و راه، همان داشتن هزینه سفر، مرکب، همراه با سلامتی بدن است و نیز بخشی که برای خانواده خود به جای می گذارد و بخشی نیز برای تأمین زندگی پس از بازگشت از حج». (قاضی عسگر، ۱۳۸۹: ۳۸) اما وی چنان با نفس خود درگیر است که امن و سلامت و مال و توان، برایش معنایی ندارد. اتفاقاً گویا آمده تا رنج و آزار و ملامت خود را تضمین قبول حجّش نماید. «اعتقادش در حق خویش به قهر بود. با خود جنگی بر آورده بود که هیچ صلح نمی کرد». (المیبدی، ۱۳۸۲، ج۲: ۴۰۶) خار از پا بیرون نمی آورد مبادا توکلش باطل و حجّش تباه شود. چنانکه درباره احمد خضرویه نقل است که گفت: «یک بار به بادیه بر توکّل به راه حج درآمدم، پاره ای برفتم، خار مغیلان در پایم شکست، بیرون نکردم، گفتم: توکّل باطل شود؛ همچنان می رفتم، پایم آماس گرفت، هم بیرون نکردم؛ همچنان لنگان لنگان به مکه رسیدم و حجّ بگزاردم و همچنان بازگشتم و جمله راه از وی چیزی بیرون می آمد و من به رنجی تمام می رفتم. مردمان بدیدند و آن خار از پایم بیرون کردند. پایم مجروح شد…» (عطار نیشابوری، ۱۳۷۸، ج۱، باب ۱۶: ۲۰۳). از تشنگی به هلاک می افتد باز کوتاه نمی آید. بیمار و خسته و رنجور می شود اما همچنان بر سر قرار خود می ماند. و این در حالی است که همه احکام و برنامه های عبادی اسلام، حکمت و فلسفه دارد و یکی از فلسفه های اصلی وجوب تمام عبادات در کنار آثار مادیّ و معنوی آنها، یادآوری نعمات خداست که یکی از بزرگترین آنها جان و سلامت انسان و لزوم حفظ آن هاست و دستور خداوند نیز در نگاه داشت جان انسان صریح است «…و لا تَقتَلوا أنفسَکُم:…و خودتان را نکشید» (نساء / ۲۹). و در آیات متعددی به اهمیت حیات و کرامت انسان تأکید شده است. و از این رو نباید جان انسان تهدید شود زیرا خداوند آن را حرام کرده است. «و لا تَقتَلوا النَّفسَ الّتی حرَّمَ اللهُ إلّا بِالحَقِّ…: نفسی را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید…» (اسرا / ۳۳). پرواضح است که با این توصیه ها و هشدارهای واضح، حجت بر انسان تمام است که هرگز مجاز نیست جان خود را چه در حضر و چه در سفر به خطر بیندازد. مخصوصاً که همه احکام و آداب مقرر حج، نیز تأکید مؤکدی است بر لزوم حفظ حیات و ارزش جان آدمی. «فلیعبدوا ربِّ هذا البیت، الّذی أطعمهم من جوعٍ و ءامنهم من خوفٍ: مردم پرودگار این کعبه را بپرستید، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس، ایمن شان» (قریش / ۴-۳). ولی عارف خلاف احکام خدا عمل می کند و اقداماتش در تحریم امکانات و اسباب سفر؛ و به مهلمه انداختن جان و سلامت خود به عمد، و به بهانه توکّل به خدا، یا عدم توجه به غیر و یا هر اندیشه دیگری، قابل توجیه نیست. چرا که مصداق بارز مخالفت با فرمایشات خداست. همچنین زیاده روی و وسواس ایشان در ادای بی نقص مناسک حج، نیز نوعی وسوسه محسوب می شود که بسیار ذم و مذمّت شده است. این وسواس ها سبب می شد ایشان گاه سال ها در بیابان ها و بوادی، باشند تا به کعبه برسند. و تمام این مدت به استغفار و تزکیه و نماز و نیاز در بیابان ها می گذشت و عارف تا به تزکیه دلخواه نمی رسید، بر این کار مداومت داشت. چنانکه مشهور است بایزید: «دوازده سال روزگار شد تا به کعبه رسید که در هر مصلّی گاهی سجّاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد، می رفت و می گفت: این دهلیز پادشاه دنیا نیست که به یک بار بدین جا بر توان دوید…، و ابراهیم ادهم نیز چهارده سال در قطع بادیه کرد که همه راه در نماز و تضرّع بود تا به نزدیک مکه رسید… و درباره رابعه عدویه گفته اند: هفت سال به پهلو می گردید تا به عرفات رسید…» (عطار نیشابوری، ۱۳۷۸، ج۱، باب ۱۴: ۱۳۶).
بیراه نیست اگر بگوییم حج عارفانه یکسره معنویت و اخرویت است و چندان از حج متأثر نشده. چرا که بیشتر نماز و نیاز و دعا و تزکیه و مبارزه با نفس است و تحریم و تکریم و تکبیر و استغفار و کسب توشه آخرت و تقویت ایمان و طلب رضا و خشنودی خدا و گذشتن از خود تا رسیدن به فنا. و گویا عارف فراموش کرده که حج ابراهیمی فقط این ها نیست بلکه به قول امام خمینی(ره) «حج نمایشی پرشکوه، از اوج رهایی انسان موحّد از همه چیز جز او، و عرصه پیکاری فرا راه توسن نفس، و جلوه بی مانندی از عشق و ایثار، و آگاهی و مسؤولیت، در گستره حیات فردی و اجتماعی است. پس حجّ تبلور تمام عیار حقایق و ارزش های مکتب اسلام است» (کارگر محمدیاری، ۱۳۸۰: ۱۶)؛ که به عنوان بزرگترین سرمایه بشری می توان از آن بهره ها گرفت. اما عارف به سبب دخالت افکار و اندیشه های عرفانی، نتوانسته تمام این ارکان و اهداف را، همانگونه که در وجود حج نهاده شده، یکجا تبیین کند. و بسیاری از وجوه آن را مغفول و مجهول رها کرده. و علاوه بر آن، با اقداماتش آداب و صورت ظاهری حج را نیز بر هم زده تا اسرار باطنی دلخواه خود را از آن استخراج کند و به این ترتیب خیلی از اسرار حقیقی آن برایش مغفول مانده است.
از جمله اینکه «یکی از آثار حج صحت و سلامت بدن است. خدا به انسان وعده داده که اگر به تمتع یا عمره برود، بدنی سالم خواهد داشت» (فعالی، ۱۳۸۹: ۴۰). پس حج، در کنار سلامت معنوی و صحّت روح و روان، «سلامت جسمانی هم به انسان می دهد» (همانجا). امام سجاد(ع) نیز این مژده را داده که: «حجُّوا وَ اعتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُم: حج و عمره به جای آورید تا بدن هایتان سلامت باشد» (بیستونی، ۲۰۰۰، ج۲: ۵۴۰). و پیامبر(ص) فرموده: «حج و عمره به جای آرید تا تندرست باشید، روزی هایتان وسعت یابد و مخارج خانواده شما تأمین گردد» (کلینی، ۱۳۸۶، ج۴، ۲۵۲، روایت ۱؛ طبرسی، ۱۳۷۷، ج۱: ۵۱۸، روایت ۱۸۰۵). اما همانطور که گفته شد عارف با بی توجهی به سلامت جسمانی خود و به خطر انداختن جانش، خود را از این برکت و تأثیر حج بی بهره می سازد و نهایتاً فقط از سلامت معنوی این عمل مقدس، بهره مند می شود که با حقیقت حجّ ابراهیمی سازگار نیست، و این برکت حج، در حج عرفا ناقص و مکسّر شده است.
عرفا و آثار اقتصادی حج
آیات، احادیث و روایات متعددی بر فلسفه اقتصادی حج صحّه گذاشته و مژده رفع فقر و تهی دستی از تمام بشر را از برکت حج داده اند. «بخش مهمی از روایاتی که درباره آثار و حکمت های حج وارد شده، مربوط به نفی فقر و افزایش مال است. در این احادیث تعابیر متعددی وارد شده است نظیر: وسعت رزق، کفایت مؤنه اهل و عیال، کثرت مال، نفی فقر، غنا، نفی اعسار و نفی املاق. این همه، نشان از اهمیت فراوان تأثیر حج در تأمین نیازهای مادی و دنیوی انسان ها دارد» (فعالی، ۱۳۸۹: ۴۰). رسول خدا (ص) فرمود: «هر که دنیا و آخرت را می خواهد قصد خانه کعبه کند؛ بنده ای نیامده که دنیا بخواهد و خدا به او عطا نفرماید و یا آخرت بخواهد و خداوند برایش ذخیره نکند» (طباطبایی، ۱۳۸۵: مقدمه). نیز منقول از علی بن موسی الرضا(ع) است که فرمود: «از علل وجوب حج، منافعی است که از آن به همه مردم می رسد… و منافعی است برای کسانی که در شرق و غرب یا خشکی و دریا هستند؛ چه آنهایی که حج می گزارند یا آنان که حج به جا نمی آورند…» (شیخ صدوق، ۱۳۷۸، ج۲: ۹۰؛ ابن بابویه، ۱۳۱۱ ق: ۴۰۵).
اما علیرغم تمام این توصیه ها و اشارات دینی و مذهبی و با وجود اعتقادات قوی عرفا، برای ایشان فکر و برداشت اقتصادی از حج، ننگ بزرگی محسوب می شود که انسان را از روح و حقیقت حج دور می سازد. و بنابراین عارفی را نمی توان یافت که به قصد برخورداری از منافع اقتصادی حج، به این سفر رفته یا چنین توصیه ای داشته باشد و یا به هر نحو دیگری حتی به آن توجه، یا درباره اش صحبتی کرده باشد. و نیز فرمایش الهی را که فرموده: «و للّه علی الناسِ حِجُّ البیتِ من استطاع إلیه سبیلاً: مردم را حجّ و زیارت آن خانه به امر خدا واجب است بر هر کسی که توانایی رسیدن به آنجا را دارد» (آل عمران/ ۹۷). که به این وسیله اعلام نموده استطاعت و تمکّن مالی نیز چون توانایی معنوی و جسمی از شروط اصلی وجوب حج است، از جهتی تمکین نمی کند. بلکه دقیقاً برعکس استطاعت را در فقر و بی نیازی معنا می بخشد. بنابراین نه تنها پیش از سفر هیچ اقدامی برای تدارک مقدمات مادی انجام نمی دهد بلکه به کل خود را از شرّ تمام مادیّات رها می کند، و بعد راهی می شود زیرا اعتقادش بر این است که اگر خداوند توانگران را به جهت استطاعت مالی، به سوی «خانه خود» خوانده، فقرا را به سبب همان فقر به سوی «خود» دعوت کرده است. درباره عبداللَّه مبارک نقل است که: «یک بار در بادیه می رفت و بر اشتری نشسته بود و به درویشی رسید و گفت: ای درویش، ما توانگرانیم، ما را خوانده اند! شما کجا می روید؟ که طفَیلید. درویش گفت: میزبان چون کریم بود، طفیلی را بهتر دارد. اگر شما را به خانه خویش خواند ما را به خود خواند…».
عرفا و آثار سیاسی حج
به لحاظ سیاسی نیز آثار و برکاتی فراوانی برای حج شمرده شده که ابتدایی ترین نتیجه آن، تقویت نیروی دین و رفع استیلای کافران بر مسلمانان است و «از جنبه های سیاسی دیگرِ حج آن است که وقتی برگِرد خانه می گردیم و بندگی او را تنها و به طور انحصار در حج، تمرین و تجربه و تکرار می کنیم و کلمه «وحده» و «لبیک» در آنجا بیشترین و تنهاترین ادبیات را شکل می دهد، طبیعی است که باید با دشمنان و کسانی که آن راه را نمی پسندند و موانعی بر سر این راه هستند با آن ها هم از سر ستیز احیاناً و مقاومت در برابرشان برخاست» (صالحی، ۱۳۸۹، مجله میقات حج دوره ۱۹: ۹۹- ۸۷). از دیگر آثار و فلسفه سیاسی حج زنده نگهداشتن سرزمین ها و ملّت ها و ده ها فایده دیگر عنوان شده. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده: «هرگاه مردم فقط به فکر سرزمین خود باشند و از آن گفتگو کنند، خود به هلاکت می رسند و سرزمین هایشان رو به خرابی می نهد» (عمید زنجانی، ۱۳۷۵: ۵۴). این سخن بدان مفهوم است که طبیعت انسان اجتماعی است و ملّت ها و مملکت ها دور از اجتماع و به تنهایی قادر به ادامه حیات نخواهند بود، بنابراین نیاز به مراوده و ارتباط دارند. و حج بزرگترین به عنوان «کانون برای نشر حقایق اسلام و پیشرفت مسلمانان وضع گردیده است و خداوند جلیل به نام انجام یکی از شعائر دینی گروهی را به سوی خود خوانده و آن را وسیله ای برای تشکیل انجمن همگانی قرار داده است. در این انجمن گروه ها و دستجات مختلف مسلمانان در یک نقطه از زمین با یکدیگر روبرو می شوند، تا با دیدار و دوستی متقابل به هم نزدیک گشته و از پراکندگی دوری گزینند. در اموری که اجتماع مسلمانان در سال های گذشته انجام داده و کارهایی را که باید در آینده انجام دهند مشورت نمایند. هم چنین به اوضاع فعلی اجتماعی و چگونگی زندگی شان رسیدگی کنند و در اصلاح معضلات آن سعی نمایند و در ایجاد حسن تفاهم و رفع ظلم و تعدی متجاوزین و متعدیان، و ارشاد در راه حق و حقیقت با یکدیگر همگام شوند، و برای اعتلای جامعه مسلمانان بکوشند. از فکر بلند متفکرین خود برای انتخاب خط مشی زندگی استفاده نموده و ارائه طریق آنان را مورد تأمل و مداقه قرار دهند. در این مجمع عمومی است که با بحث و گفتگو درباره آمال و احوال خود رفع پراکندگی کرده و در ایجاد یگانگی و اصلاح دین و دنیای خود از یکدیگر استمداد نموده و با هوشیاری کامل امور مربوطه را بررسی می نمایند» (امامی خوانساری، ۱۳۸۵: ۱۴۰-۱۳۹). و این امر، صِرف شرکت و حضور فیزیکی، و به قول سعدی علیه الرحمه، با وجود «حاضرِ غایب» در مراسم حج، اتفاق نمی افتد، بلکه حضور تمام و کمال می طلبد. و عرفا از چنینی حضوری بی بهره بودند. اگرچه در کنار دیگران حضور فیزیکی داشتند اما در حقیقت روح و توجه شان از آنها جدا بود. و اصولاً هرگز اجازه نمی دادند ما سوی الله آنها را به خود مشغول دارد. و مصداق این سخن سعدی بودند که:
«هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟
من در اینجا و دلم در جای دگر است».
بنابراین بهره برداری سیاسی و اجتماعی از حج، از کسی انتظار می رود که دغدغه مند اجتماع و اصلاح و تحکیم روابط آن نیز، باشد، نه فقط دل آشوب و دردمند رابطه اش با معبود. و تمام وظیفه انسانیش را تنها در انجام وسواس گونه وظایف دینی و صدق درون، خلاصه کرده باشد. چگونه می توان از کسی که «یک سال به مکه مقام کرد که نخفت و سخن نگفت و پشت باز ننهاد و پای دراز نکرد» (عطار نیشابوری، ۱۳۷۸، باب ۷۱: ۱۳۲) و تمام نیروی ظاهر و باطنش را مصروف این چله نشینی کرده و یا آنکه «سی سال در حرم به زیر ناودان نشسته بود که در این سی سال، در شبانه روزی یک بار طهارت تازه کردی و در این مدت خواب نکرد» (همان باب ۶۹: ۱۱۹). انتظار فعالیت سیاسی و ظلم ستیزی و امر به معروف و نهی از منکر و… داشت؟! هیچ گاه در مرام عارف، منبر رفتن و اعلام برائت از دشمن و مشرک، به شکل معمول، مرسوم نبوده و نیست. چرا که او شرک را در درجه اول در وجود خود دیده و بنابراین در پی مبارزه با شرک و عناد درونی است تا پرداختن به منافقین، مشرکین و دشمنان خارج از وجود خویش. در حالی که حج سفری است که یکی از اهداف عمده آن گردهمایی افراد مسلمان برای تحکیم روابط اجتماعی جهانی در یک اجتماع عمومی و عظیم است. چیزی که گویا با روحیه فردگرا و منزوی عارف، چندان سازگار نباشد. و از این سخن، چنین می توان نتیجه گرفت که حج از بُعد سیاسی نتوانسته تأثیری بر عرفان داشته باشد.
البته بودند عرفایی مثل حلاج و حکمایی مانند ناصرخسرو که پس از بازگشت از حج، به تبلیغ دین، آیین، مذهب و یا عقاید جدید خود پرداختند که اولی به اتهام ادعای خدایی و ایراد برخی آراء و عقاید که از سوی حکومت وقت و حتی مریدان و مرادان خود، مخالف حقیقت دین و آیین خدا تشخیص داده شد، محکوم به اعدام، و آراءاش نیز باطل گردید. یکی از باورهای او چنین بود که «انسان وقتی بخواهد به زیارت شرعی حج برود، حق دارد. در طاقی در خانه خود بنشیند و محرابی در آنجا برپا کند و با شرایط و احتمالی خاص طهارت کند و احرام بندد و چنین بگوید و چنان کند و نماز و دعا بخواند و فلان مناسک دینی را انجام دهد که اگر چنین کند از انجام فریضه سفر به بیت الله الحرام معاف باشد» (فرید، ۱۳۵۹: ۸۳) و سخنانی از این دست، که به مذاق بسیاری خوش نیامد و جانش، بر سر آن رفت. و دومی به جرم تبلیغ مذهب فاطمی و با تهمت قرمطی بودن، از سوی حکومت وقت پیوسته تحت فشار و آزار بود و در نهایت طرد شد. و البته عرفایی از این دست در اقلیت بودند و اصولاً نمی توان استثنا و اقلیت را ملاک داوری اکثریت قرار داد.
عرفا و آثار فرهنگی حج
از دیگر برکات و آثار حج همان طور که اشاره شد تأثیرات آموزشی و فرهنگی این عمل مقدس است. «در جریان مناسک حج، فرهنگ های جوشیده از عادت ها و سنت های قومی و اقلیمی، از تنگنای قالب های هویت های ملی و ناسیونالیستی بیرون می آید و در رسیدن به هویت جمعی اسلامی و فرهنگ فطری انسانی به کار گرفته می شود. و این به دلیل خاستگاه ثابتی است که فرهنگ فطری در وجود انسان دارد. در مراسم حج، انسان ها از هر نژاد و اقلیم و ملتی که باشند، بدون آن که چیزی از ارزش فرهنگ ها و عادت ها و رسوم اختصاصی خود را که در زمینه مسائل مربوط به شکل زندگی دارند نه محتوی و برنامه از دست بدهند، اصالت بخش زیربنایی فرهنگ انسانی را، که همان فرهنگ توحید خالص ابراهیمی است، درک می کنند و در طی مناسک، آن را جذب فکر و عقیده خویش می نمایند» (عمید زنجانی، ۱۳۷۵: ۴۹-۴۷). اما برای عارفی که اولویّت اصلی و ویژگی برجسته اش، اشتغال دائم به روزه و عبادت و چله های طولانی مدت است یا مراقبت و ملامت نفس و خودسازی جهت قرب الی الله. و در حج نیز چنان است که سال ها صمٌ بکم و با اعتکاف کامل مجاور کعبه می شود، و هر ضرورتی حتی خورد و خواب را بر خود حرام می کند تا مبادا خللی بر تعبّد و استغفارش پیش آید! و جز برای قضای حاجت از این حال و آن مکان بیرون نمی آید، چنانکه درباره حلاج گفته شده: «یک سال مجاور بیت الحرام ماند غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود و جز برای قضای حاجت از آن خارج نمی شد» (حلبی، ۱۳۷۰: ۳۰۲). آیا برای کاوش در پیرامون و بهره گیری از رهاوردهای فرهنگی، آموزشی، علمی و… آشنایی با فرهنگ ها و آداب جهانی و تأثیر و تأثر از آنها، آنطور که در بطن حج نهفته، فرصتی دست خواهد داد؟ و آیا برایش اهمیتی خواهد داشت که در بازگشت از حج ناقل فرهنگ ها و رسوم دیگران باشد؟ و آیا اصولاً مصالح مشترکی بین خود با سایر حاضرین در حج، احساس می کند که نگران پیشرفت یا عدم پیشرفت آن باشد و برای وحدت و همبستگی با آنها زمینه چینی کند؟ و این گونه است که از حج، نه مفهوم قیام همگانی، در مخیله عارف هست و نه امتیازهای گروهی و طایفه ای برایش معنا دارد تا در لغو آن تلاش کند. و البته این برمی گردد به زمینه فکری عرفا و ویژگی های منحصر به فرد عرفان که پیوسته در اجزای جهان یک وحدت وجودی را تصور کرده و با یک اندیشه غیرواقعی گمان می کنند صِرف آن تصورات ذهنی، این پیوستگی و وحدت خود بخود اتفاق خواهد افتاد و از این رو علیرغم ویژگی های ارزشمند و گسترده حج و علاقه و توجه فراوان عرفا به آن، در بعد فرهنگی آموزشی نیز تأثیرپذیری از این عمل مقدس برای عرفان واقع نشده است.
عرفا و آثار اجتماعی حج
مطلب دیگری که برای تکمیل بحث حاضر، به نظر می رسد باید عنوان شود طرح دیدگاه عرفا در خصوص بُعد اجتماعی حج است. از آنچه که تا کنون در رابطه با ویژگی ها و آثار حج عارفانه گذشت، تا حدود زیادی، نظرگاه آنها را در راستای این بُعد، روشن ساخته و تقریباً مشخص شده است که آثار اجتماعی این فریضه، نمی تواند از دید آنها، چندان قوّت و اعتبار داشته باشد. چرا که با توجه به روح انزواطلبانه و جمع گریز عرفان، که در نقطه مقابل روح مجتمع و جمع گرای حج قرار دارد، جمع این متناقضین، محال است. از این رو در حج عارفانه نشان برجسته ای از جنبه اجتماعی حج، سراغ نداریم، بلکه برعکس شاهد حداقل اثرپذیری در این مورد آن هم، تنها به صورت انفاق و دستگیری از مستمندان، خدمت به هم نوع، و در یک کلام نمایاندن جایگاه انسان در عالم و حفظ ارزش و حرمت انسانی او که در نظر عارف، هم ارز حج است، هستیم، که در قالب داستان ها و حکایات متنوع به آنها اشاره شده. نقل است که بایزید در یکی از سفرهای خود در جست وجوی کمال انسانیت و معنویت روحانی، با مشاهده پیری نابینا و محتاج در حالت خواب و بیدار، از پیام ها و آموزه های ارزنده او منتهای طریقت و کمال روحانیت را در رفع نیاز نیازمند و خدمت به هم نوع و ارزش و جایگاه انسان در آفرینش و… می یابد. بایزید در این سفر ۲۰۰ درم با خود داشته که پیر باخرد، به او: «گفت هین! با خود چه داری زادِ رَه؟» و پس از پاسخ وی: گفت
طوفی کن به گردنم هفت بار
وین نکوتر از طواف حجّ شمار
و آن درم ها پیش من نه ای جواد!
دان که حج کردی و حاصل شد مراد
عمره کردی، عمر باقی یافتی
صاف گشتی بر صفا بشتافتی
حقّ آن حقی که جانت دیده است
که مرا بر بیتِ خود بگزیده است
چون مرا دیدی، خدا را دیده ای
گِرد کعبه صدق برگردیده ای
خدمت من، طاعت و حمد خداست
تا نپنداری که حق از من جداست
(عزیزی، ۱۳۸۷: ۹۳-۹۲).
و در نهایت بایزید هم چون سعدی به این نتیجه می رسد که:
«عبادت بجز خدمت خلق نیست
به سجّاده و تسبیح و دلق نیست»
(سعدی شیرازی، ۱۳۸۵: ۷۳۹).
اما عبادت نه به تنهایی آنچه که سعدی و ادهم و مولانا و آن پیر می گویند است و نه فقط عمل به احکام عبادی؛ بلکه بسیار فراتر از آن است، همانطور که حج، جامع تمام آنهاست. این حکایت و اندیشه مشترک، تنها نمونه ای از ده ها ماجرای مشابه، حاوی پیام های اجتماعی حج عارفانه است. که ذکر تمام آنها در اینجا میسر نمی باشد. اما متأسفانه به نظر می رسد تأثیر حج بر احساس تعهد و مسئولیت اجتماعی عارف، تنها محدود به همین اتفاقات و حداکثر صدور توصیه های امیدبخش و بیان ارزش خدمات اجتماعی، روشنگری لفظی و دعوت انسان به بازگشت به خود با استفاده از مصادیق عینی حج و کعبه، و… باشد. پیام هایی از این دست که:
همه روز روزه گرفتن همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن…
به خدا قسم که آن را، ثمر آن قدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
(شیخ بهایی، ۱۳۸۴: ۱۹۳).
و بیش از این خود را در حوادث و اتفاقات اجتماعی، دخالت نمی دهد. و گویا برایش اهمیتی ندارد که یکی از نتایج و ویژگی های مهم مناسک و اجتماعات دینی، ایجاد عُلقه ها و تعاملات خاص بین مردم بوده و حج به عنوان یکی از عظیم ترین اجتماعات تاریخ بشر، از این حیث بسیار برجسته است و به برکت خود، تمامی افراد بشر را از هر نژاد و ملیّت و دارای هر رنگ و زبانی که هستند از نقاط مختلف کره زمین، در یک نقطه و زمان مشخص، کنار هم جمع کرده و با برقراری مساوات، میان شان انس و الفت ایجاد می کند. و البته این که عرفان تأثیری بیش از این، از بُعد اجتماعی حج، نگرفته باشد، با توجه به زمینه های فکری و اعتقادی منزوی عرفا، کاملاً طبیعی است. چرا که عرفان از همان آغاز شکل گیری، یک جریان فکری مبتنی بر سلوک درونی بوده و پیروانش به عزلت گزینی و گوشه گیری از خلق مشهور. مقصود اول و آخر عارف دستیابی به شهود و معرفت اسماء و صفات الهی بوده و وی با این تفکر که «قد عرف نفسه فقد عرف ربّه: هرکس خود را بشناسد تحقیقاً پروردگارش را می شناسد» (احدی، بی جا ج۵: ۱۹۴، ماده عرف)، بیشتر اوقات مشغول خودسازی، و تهذیب و تزکیه نفس بوده تا اشتغال و توجه به مسائل بیرونی. عارف با این عقیده که شناخت پروردگار در گرو شناخت خود است، چنان غرق در سلوک درونی است که لحظه ای تعطیل این حال را جایز نمی شمارد. و هر مسئله ای که در رابطه او و معبودش خللی وارد کند، بی تردید کنارش می زند.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
