خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم

با فایل فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم یک ارائه‌ی بی‌نقص بسازید!

پاورپوینتی زیبا و کاربردی:

فایل فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم شامل ۱۲ اسلاید کاملاً حرفه‌ای و چشم‌نواز است که برای ارائه‌ی مستقیم یا چاپ آماده شده‌اند.

آنچه فایل فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم را متمایز می‌کند:

• طراحی مدرن و هدفمند: فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم با ترکیب رنگ‌ها و چیدمان هوشمندانه، به انتقال بهتر مفاهیم کمک می‌کند.
• کاربری راحت و سریع:فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم بدون نیاز به ویرایش‌های پیچیده، فقط فایل را باز کنید و ارائه دهید.
• کیفیت بالا برای نمایش: همه‌ی اسلایدها با رزولوشن مناسب و ساختاری منظم آماده ارائه هستند.

ساخته‌شده با دقت و استانداردهای بالا:

فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم با رعایت جزئیات طراحی شده تا در هر محیطی بدون مشکل نمایش داده شود. هیچ‌گونه بهم‌ریختگی یا ایرادی در اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم وجود ندارد.

تذکر:

در صورت مشاهده‌ی تفاوت در کیفیت، احتمال استفاده از نسخه‌های غیراصلی وجود دارد. نسخه معتبر فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم با دقت توسط تیم طراحی آماده شده است.

همین حالا دانلود کن و با فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم مخاطب‌هات رو تحت تاثیر قرار بده!

بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل گفتن بیست و چهار بار الحمدلله در هنگام شنیدن هلاکت یک ظالم :

بیست و چهار مرتبه (الحمدلله)

محمد بن سنان نقل می کند،خدمت امام هادی(ع) شرفیاب شدم و خبر مرگ عمر بن فرج(والی جائر مکه و مدینه در زمان هارون تا متوکل) را به ایشان دادم، امام دست ها را به سوی آسمان بلند کرده و به درگاه خدا شکر نمودند:

«الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله. ..»

و بیست و چهار مرتبه این ذکر مقدس را تکرار کردند.

سپس محمد بن سنان به حضرت گفت:

اگر می دانستم این خبر تا این حد موجب شعف و شادی شما می شود، پا برهنه به سوی شما می دویدم تا شاید یک لحظه زودتر خوشحال شوید.

این جا بود که امام هادی(ع) با محمدبن سنان درد دل کرد و داستان نصیحت امام جواد(ع)و جواب ابلهانه عمر و ماجرای دعای پدر خویش را بیان فرمودند.

ماجرا از این قرار بود که روزی امام جواد(ع) با عمر بن فرج، ملاقات کرد و او را نصیحت فرمود که با اهل بیت پیامبر(ص)این گونه مباش؛ اما عُمر از آن جا که در برابر حق جوابی نداشت و نمی خواست خود را تسلیم آن نماید، با کمال بی خردی و گستاخی، سخنی بر زبان آورد که بسیار سخت و گران بود.

«العیاذ بالله» به امام گفت «أظنّک سَکران».

«ظن» در لغت از «أضداد اللّغه» است، یعنی گرچه ظن از جهت معنا با یقین مخالف است، اما در این جمله، معنای یقین می دهد. یعنی «العیاذ بالله» یقین دارم که تو مستی!.

امام جواد(ع) با شنیدن این یاوه عُمر، سر به آسما