

خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان”
156,825 تومان قیمت اصلی 156,825 تومان بود.87,125 تومانقیمت فعلی 87,125 تومان است.
تعداد فروش: 79
فرمت فایل پاورپوینت
آنتونی رابینز میگه : من در 40 سالگی به جایی رسیدم که برای رسیدن بهش 82 سال زمان لازمه و این رو مدیون کتاب خواندن زیاد هستم.
فایل فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” شامل ۱۲۰ اسلاید آماده است که میتواند محتوای شما را به شکلی حرفهای، منسجم و چشمنواز به مخاطبان منتقل کند.
برتریهای فایل فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” در یک نگاه:
- طراحی منحصربهفرد
- فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” با بهرهگیری از اصول زیباییشناسی و ترکیب رنگهای مناسب، ظاهری مدرن و رسمی به ارائه شما میدهد.
- راهاندازی فوری
- فایل فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” نیازی به تنظیمات اضافی ندارد؛ کافیست آن را باز کنید و مستقیماً استفاده کنید.
- وضوح عالی
- اسلایدها به گونهای طراحی شدهاند که در هر دستگاه یا ویدیو پروژکتور، با بهترین کیفیت نمایش داده شوند.
همه چیز از قبل آماده است: در فایل فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” هیچ موردی ناتمام یا نیازمند ویرایش نخواهید یافت. همه چیز با دقت نهاییشده و تستشده ارائه میشود.
توصیه مهم: نسخههایی که تحت عنوان فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” اما خارج از منبع رسمی منتشر میشوند، ممکن است از کیفیت لازم برخوردار نباشند.
همین حالا فایل را تهیه کرده و سطح جدیدی از ارائه را تجربه کنید!
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل روایت چهارم مرزی بین مدیریت آشتی پذیر و آشتی ناپذیر “احمد کاظمی در لابه لای یاداشت های راویان” :
بسیاری از پدیده های دوران دفاع مقدس، بی بدیل و از جهاتی شگرف و تکرار ناشدنی هستند، زیرا به لحاظ کالبدی، فضایی در مقطع جنگ هشت ساله ایجاد شد که علل وقوع آن در بستر تاریخ تفکر سیاسی اجتماعی شیعه و اتفاقاتی که در صحنه روابط بین الملل در اواخر قرن بیستم و فراز و نشیب هایی که در روند تحولات اجتماعی و جنبش های صد و اندی ساله اخیر ایران رخ داد و. ..، قابل جست وجو است.
به نظر می رسد از حیث مدیریت و فرماندهی این ویژگی مشهودتر از سایر پدیده ها است زیرا جنس مدیریتی و تنظیم مناسبات و روابط بین تابع و متبوع، فرادست و فرودست، مسئول و تحت مسئول از روش های مرسوم و تعریف شده دمکراتیک، توتالیتر (تمرکزگرا)، آنارشیستی، نخبه گرا، طبقاتی، هیچ یک در سازمان و سلسله مراتب دفاعی ایران دیده نشده است و نظام مدیریتی مذکور چه در روش و چه به لحاظ محتوا ویژگی های منحصر به فردی را در برداشت.
مدیران و فرماندهان عملیاتی به فراخور اقتضای شرایط زمانی و مکانی و سطح و شکل آموزه های دینی، گاهی از مسیر عشق عبور می کردند و گاهی از راه عقل و حائز اهمیت تر آنکه هیچ گاه یکی، دیگری را به بهانه اصالت خود نفی و از صحنه مبارزه و دفاع خارج نمی کرد، و مسیری مسیر دیگر را نقض نمی کرد. البته بدون اغراق و گزافه و به گواهی اسناد، سخنان و رفتارهای روشن و آشکار آنها، در طول هشت سال جنگ، باید گفت شخصیت آنها ملهم از منش و تفکر امام خمینی و در واقع مرکب جمع ضدین بود به نحوی که گویا آنها در کلاس درس عرفان مبارز پیر و مرادشان، در کوتاه ترین زمان، دوره ای چندین ساله را منزل به منزل به صورت غیرحضوری طی کرده بودند.
همان طور که ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) باید از دو منظر به ظاهر متفاوت یکی از منظر کتاب چهل حدیث (سرشار از مضامین عرفانی و اخلاقی) و دیگری از منظر کتاب نامه ای به کاشف الغطا (درس هایی از حکومت اسلامی) دیده می شد، فرماندهان و مدیران نظامی تحت فرمان ایشان نیز ویژگی های مشابه و مختلف الابعادی داشتند که با آن ملاحظات قابل درک و روِیت بودند.
احمد کاظمی، حسین خرازی، ابراهیم همت، مهدی باکری، مهدی زین الدین و. .. در زمره فرماندهان یگان و لشکرهای عملیاتی و خط شکن سپاه بودند که به نحو بارزتری از تعلیمات عرفانی مبارزه مبتنی بر اندیشه با قرائت امام راحل به درستی بهره گرفتند و در بحبوحه های خون و آتش و دود، وظیفه خطیر فرماندهی بر خیل مردم حاضر در جبهه و اقشار بسیجی را به شکلی همه جانبه عهده دار شدند و با این الفبا و اعمال این شیوه خاص مدیریتی توفیقات فراوان کسب کردند و حماسه های تاریخی آفریدند.
جملگی همه راویان دفاع مقدس اذعان دارند که به ویژه احمد کاظمی از یک سو در برابر توده های بسیجی متواضع و کاملاً آشتی پذیر بود ولی از سوی دیگر آنگاه که آتش جنگ و دفاع و شبیخون شعله ور می شد سرسخت و آشتی ناپذیر ظاهر می گردید. او نه تنها در آن سوی جبهه بلکه در این سو نیز بر پایه عهد و پیمانی که فقط با خدای خود بسته بود در جریان تصمیم سازی و تصمیم گیری های عملیاتی بی دلیل انعطاف نشان نمی داد. تجزیه و تحلیل این تضاد رفتاری تماماً در چارچوب فضای مدیریتی خاص زمان جنگ امکان پذیر می گردد که بی شک می توان گفت این شیوه مدیریتی در درجه اول برای راویان و در مراحل بعد برای اندک نزدیکان احمد کاظمی قابل فهم و درک بوده است. او به همان شدتی که در برابر پایین دستان رزمنده و بسیجی نرم خو، ملایم و حمایت گر بود، در هنگامه بحث و مجادله بر سر طرح های عملیاتی و انتخاب فلش حمله علیه دشمن بعثی سرسختانه، قاطع و غیراحساساتی رفتار می کرد و پس از ساعت ها شناسایی شخصی و مستقیم منطقه هدف تهاجم و احتجاج با سایر فرماندهان و رده های مافوق آنگاه که پای در کارزار می نهاد ولوله به راه می انداخت و ستون به ستون دشمن را متزلزل می ساخت تا جایی که حتی دشمن به فغان می آمد و زبان به اعتراف می گشود.
ایثار و شجاعت وصف ناپذیر او در زمان یورش شبانه به دشمن و ایستادگی او در برابر پاتک های روزانه سهمگین یگان های مکانیزه و گارد ریاست جمهوری عراق که اغلب با آتش پشتیبانی انواع توپ های دوربرد و خمپاره ها و معمولاً با حملات شیمیایی دهشتناک همراه بود، هیچ گونه جای شک و شبهه باقی نمی گذاشت که احمد فقط از خدا در هراس بود و حساب می برد و بس! و زمانی که حجت های الهی با ابزار تعمق، تدبیر و شناخت در نزد او تبیین می شد، زبده ترین تیپ ها و لشکرهای ارتش عراق تاب مقاومت در برابر او را نداشتند. بنابراین اگر او برای انجام هر حمله ای به دلیل تعهد و علاقه وافر به توده های بسیجی و رزمندگان گردان به سختی و طی یک روند طولانی تری متقاعد می شد، لیکن در هنگام اقدام، هرگونه یأس و نومیدی احتمالی را از اردوگاه خودی می زدود و مایه قوت قلب نیروهای عمل کننده می گردید.
راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در تاریخ ۱۴/۵/۱۳۶۲ بعد از یک مرحله شناسایی سخت توسط احمد، مهم ترین دغدغه او را چنین ذکر می کند:
«… احمد در همان پایین تپه در جلسه ای به سیف الله و زینعلی گفت: نکند که این عمل ما به ضرر اسلام باشد و فردا باعث شهدای بیشتری شود. .. به هر حال چون حسین(خرازی) تصمیم قاطع گرفته بود بعداً احمد هم نظرش برگشت.»[۱]
او و فرمانده همتایش حسین خرازی بر محور اعتقاداتشان و با سبک و سیاق مدیریتی خویش می جنگیدند. این کلام احمد کاظمی را راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ بارها و بارها از زبان او شنیده و ضبط و ثبت کرده اند که:
«کدام اجبار و کدام احساس می تواند انسان را به خط کشته شدن بیاورد؟ چه احساسی می تواند ما را در این راه پایدار نگهدارد. همین که فرمانده اصلی خداست، خداست که حاکم بر قلوب مجاهدین است. بحمدالله خداوند این گونه حامی ماست. حاکم بر قلب هاست که امروز انسان های را برای جهاد آماده می کند. امروز بایستی به خودمان توجه کنیم و بگوییم که خدایا چرا ما انتخاب شدیم و وظیفه ما چیست؟»[۲]
انبوه گفت وگوها و مباحثات او در جلسات تصمیم گیری نشان دهنده وظیفه شناسی احمد کاظمی است. از همین رو نمی توان او را مدیری صرفاً نتیجه محور دانست. مرز نتیجه گرایی و وظیفه شناسی او شاید در اینجا به فاصله یک موی باریک از یکدیگر است. سرسختی های آشتی ناپذیر او براساس تناسب هزینه فایده هم نبود. چرا که در برابر جان یکایک رزمندگان پاکباخته فداکار و گل های سرسبد محله ها، خانواده ها، کارخانه ها، دانشگاه ها، ادارات و روستاها هیچ نتیجه و فایده ای در اندیشه او مقیاس نبوده است. ظرفیت بالا و مسئولیت پذیری او در برابر امانت های مردمی و الهی ای که جلوبرندگان اصلی مقاومت و دفاع محسوب و به احمد سپرده می شدند. از یک سو و از سوی دیگر ترس و وحشت زائد الوصف او از باری تعالی، موجباتی را فراهم می آورد که احمد به قضاوت و داوری هیچ کس و هیچ مسئولی فی نفسه و حتی به نتایج و فوائد ظاهری در دسترس، اعتنایی ننماید.
او به دلیل همین ویژگی های منحصر به فردش بارها قبل از هر عملیاتی اعتراض ها و انتقادهای زیادی را به خود معطوف می کرد ولی در پی کسب احساس تکلیف و تشخیص برای اقدام به موقع، وقتی کاروان لشکرش را به راه می انداخت و در خطوط اول جبهه چه در پهن دشت جنوب و چه در قلل مرتفع و دره ها و یال های غرب کشور و چه در پشت خاکریز های آماج گلوله های مستقیم تانک که مثل رگبار تیر اجرای آتش می کردند قد می افراشت، روحیه ای سرشار از موفقیت و ظفرمندی به سرتاسر اردوگاه خودی ترزیق می نمود.
روحیه سلحشوری و رفتار جسورانه و سرسخت احمد را در عملیات های منجر به عدم الفتح محسوس تر می توان یافت. راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در عملیات رمضان، در اوج ناملایمات مترتب بر لشکر۸، نقش و تأثیر احمد را در جریان احداث خاکریزی صدمتری برای مصون ماندن بسیجیان از آتش مستقیم تانک چنین بازگو می کند:
«حدود صدمتر از خاکریز زده نشده بود و هوا روشن شده بود. برای زدن خاکریز، احمد دو دستگاه نفربر را به آن طرف خاکریز می فرستاد که مرتب در طول این صدمتر عقب و جلو بروند و گرد و خاک کنند تا در پناه این گرد و خاک لودر ها بتوانند خاکریز بزنند که موفق شدند ولی به قیمت از دست دادن یک لودر.»[۳]
این تحرک و چابکی در شرایطی بود که احمد به تازگی در یکی از پاتک های زرهی دشمن دچار مجروحیت شده بود:
«ساعت حدود۱۰ بود که رسیدم به خط، بچه ها قرار شده بود که از زید تا بوبیان پشت خاکریزی که صبح جهاد زده بود مستقر شوند، حدود ۵ کیلومتر جلوتر. ساعت۱۱ بود که عراق پاتک شدید زد ولی بچه ها با آرپی جی و با موتور رفتند جلو و دو تانک را زدند و بقیه فراری شدند. ساعت حدود ۶ بود که عراق دوباره پاتک کرد، بسیار شدید و بچه ها تا الان که ساعت ۳۰:۷ است هنوز مقاومت می کنند و وضع خوب است. ساعت حدود ۸ بود که احمد با دست زخمی برگشت و او را به اورژانس بردیم. ساعت ۱۲ که برگشتیم بچه ها رفته بودند و تانک های عراق را زده بودند.»[۴]
روحیه ناشی از خدامحوری احمد بود که او را به سرعت از اورژانس به خط مقدم کشاند. روحیه استقامت، اصلی بود که احمد در تمام سخنرانی هایش در طول جنگ به مثابه اصلی ثابت در نظر می گرفت:
«اهدافی که در این زندگی مشخص شده برای آخرت است. بهترین افراد کسانی هستند که در دنیا سختی بکشند و خم به ابرو نیاورند، این فقط در راه خدا مفید و مؤثر است. شجاعتی ارزش دارد که برای خدا باشد، مقاومتی ارزش دارد که برای خدا باشد و هیچ گاه محو و نابود نشود»[۵]
در جای دیگری می گوید:
«این جنگ، جنگ ایمان است. این راه ایمان است و در این راه افسردگی و خستگی نیست. امروز کسی می تواند مشکلاتش را حل کند که ایمان داشته باشد. هیچ وقت هیچ کس نمی تواند ادعایی بکند. ما به سمت راحتی نمی رویم ما باید در جهنم دنیا بسوزیم. این مأموریت افرادی است که برای امام حسین(ع) گریه می کنند. در زمانی وارد جنگ می شویم که به تمام مشکلاتش واقف هستیم. ما به خاطر پیروزی نمی رویم ما به خاطر اسلام می رویم. ما باید سرحال و خوشحال دست بسیجی ها را بگیریم و سراغ دشمن برویم و انهدام کنیم تا جایش را بگیریم. اگر امروز در امر جنگ کوتاهی کنیم گناهی دارد و اگر خودمان را با مشکلات نسازیم گناهی بزرگ تر. امروز روی کمیت حساب نکنید بروید کیفیت معنویت تان را بالا ببرید. انسان در راحتی سراغ شیطان می رود ولی در سختی به سراغ خدا. این مطلبی است که ما در جنگ به آن رسیدیم و در کتاب ها نخوانده ایم. ما باید در مقابل خدا به ذلّت خودمان اقرار کنیم. خوشا به حال شما که مستقیماً در کنار بسیجی ها هستید.»[۶]
«… کیفیت مطرح است نه کمیت، اگر بچه های مردم را بدون جهت و بدون برنامه بردید و شهید شدند، خونش پای شماست. جمعیت دنبال خود نیاورید، سعی کنید افراد با کیفیت را بیاورید.»[۷]
تکرار این بیانات صمیمانه و شورانگیز توأم با همدلی، مشارکت و حضور در بین بسیجیان که سخت در حال فعالیت طاقت فرسا بودند چنان انس و الفتی ایجاد می کرد که سهمناک ترین شرایط جنگی نیز قادر به گسستن این رشته نبود.
راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در واپسین روزهای مانده به عملیات بدر در تاریخ ۱۵/۱۲ /۱۳۶۳ با مشاهده چنین تأثیر و تأثری میان فرمانده و سایر عناصر لشکر۸ نجف ناچار به تقریر مطالبی تحت عنوان “جوّ کاری در لشکر” شده و می نویسد:
«از وقتی که در لشکر حضور پیدا کردم. شاهد فعالیت و تلاش همه جانبه مسئولین واحدها و گردان ها و بقیه نیروهای تحت امر هستم. تراکم کار به حدی است که انسان فکر می کند کسی از عهده آن برنیاید و زمان بسیار کم، لکن برادران با روح بزرگشان انبوه کارها را با عشق و شوق انجام داده و ترسی به دل راه نمی دهند. در اینجا فتور و سستی ای که در پشت جبهه ها در کارها دیده می شود جایش را به تحرک و پشتکار داده است. از همه بالاتر توکل بر خدا در کارها و یقین به کاری که انجام می دهند، خود علتی بر سرعت کارهاست بالاخره آنچه اینجا دیده می شود این است که هر کس در حد توان و از صمیم قلب مشغول کار است.»[۸]
همچنین در عملیات بدر آنچه نظر راوی را بیش از اندازه جلب نموده و در یادداشت های او به چشم می خورد، تأکیدهای عتاب آلود فرمانده لشکر خطاب به فرمانده گردان ها درباره ضرورت رسیدگی و توجه هر چه بیشتر به بسیجیان است:
«اگر یک فرمانده تنها فکرش این باشد که فقط به شکم بچه ها برسد خیانت کرده است. یک فرمانده گردان نباید بگذارد بچه هایش بیهوده شهید بشوند. هیچ کس نباید در روز از سنگر بیرون بیاید. در هر سنگر یک نگهبان بگذارید. اگر بچه ها بیرون بیایند دشمن با یک کاتیوشا همه آنها را منهدم می کند. اگر هر چه تانک و نفربر هم داشته باشیم چیزی نیست، دشمن به نیروهای پیاده ما حساس است و می داند در این منطقه (جزیره) فقط نیروی پیاده می تواند عمل کند.»[۹]
احمد در راستای احساس مسئولیتی که به رزمندگان بسیجی داشت در روزهای باقیمانده به عملیات، کلیه واحدهای ستادی و پشتیبانی را از نزدیک بازدید می کرد و از جمله برادران بهداری را به شرکت دادن بیشتر پزشکان در خط و برادران اطلاعات و عملیات را به انتخاب بهترین معبر و راه کار و برادران مهندسی را به احداث به موقع خاکریز و سنگر و. .. توصیه اکید می نمود و سپس شخصاً برای کسب اطلاع از میزان پیشرفت این امور حضوری پرمخاطره در خطوط مقدم پیدا می کرد:
«در ساعت ۳ بعدازظهر ۱۵ /۱۲/۱۳۶۳ برادران کاظمی، نجات بخش، کبیرزاده، سیف الله رهنما، یوسفی و من جهت شناسایی بیشتر آبراه های منطقه و سرکشی به پل ها وارد منطقه شدیم. در بین راه مقداری از پل ها استفاده نشده روی آب بود و قسمتی نیز از هم جدا شده بود که برادر احمد شکایت و گلایه کرد که چرا بچه های مسئول زدن پل کم کاری می کنند.»[۱۰]
«در ساعت ۳۰:۸ صبح ۱۶/۱۲/۱۳۶۳ برادر احمد و سیف الله رهنما و زینعلی برای شناسایی کمین های دشمن به همراه مسئولین اطلاعات و عملیات به منطقه رفتند تا از نزدیک آبراه های موجود را شناسایی نمایند که در عملیات از بهترین و نزدیک ترین آبراه استفاده شود. همچنین کمین های دشمن را روی آب از نزدیک ببینند و تدبیری برای مقابله با آن بیندیشند.»[۱۱]
«شب گذشته احمد رفت شناسایی و تا زانو داخل گل و لای شد. او پی برد شناسایی ها تا سیم خاردارهای داخل خط انجام نشده است. به علت هوشیاری دشمن و احتمال لو رفتن، شناسایی با احتیاط انجام شد.»[۱۲]
پس از عملیات بدر، احمد کاظمی در معرض امتحان سختی قرار گرفت و در این امتحان دشوار بود که مشخص می گردید چرا و تا چه اندازه برای سطوحی از جنگ آشتی پذیر و برای سطوح دیگر آشتی ناپذیر نمایان می شد.
او از سپاه به بخشی از سازمان ارتش مأموریت یافت تا در عملیاتی گسترده و مشترک شرکت نماید. این گزینش با توجه به لیاقت ها و قابلیت هایی که لشکر۸ نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی در عملیات های قبلی از خود نشان داده بود، از سوی فرماندهان ارتش صورت گرفته بود و چنین تصور می شد که حضور و شرکت لشکر۸ نجف در عملیات رمز اصلی بسیج سایر یگان های عمل کننده و عامل موفقیت در عملیات است. وی پس از شناسایی و مطالعه روی منطقه مورد آفند ضمن ارائه پیشنهاد برای تغییراتی در طرح، تضمین هایی را از فرماندهان عملیات مطالبه نمود و در این مسیر سرسختانه پافشاری کرد.
لشکر ۸ نجف با ۷ گردان سرحال و کامل از رزمندگان بسیجی و سپاهی مقرر شد در مرتفع ترین قله های غرب کشور وارد عمل شود و اهدافی مهم (نه به اهمیت مناطق جنوب کشور) را تصرف و تأمین نماید. اصرار و تأکید بر سر تضمین و شرایط ورود لشکر۸ نجف در عملیات مذکور تا جایی ادامه پیدا کرد که مسئولین سیاسی طراز اول وقت برای حل مسئله مجبور به دخالت و وساطت گردیدند.
احمد در شرایط دشواری قرار گرفته بود. تصمیم گیری در مورد عملیات بزرگ که نتیجه آن پیشاپیش برای او روشن و مبرهن بود و همکاری با سازمانی کلاسیک در این عملیات که به لحاظ ساختار و انگیزه کاملاً متفاوت بودند، به شدت حساس، پیچیده و شکننده بود. در جلسه ای که در جماران در حضور آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد به هر صورت احمد همه حرف هایش را زد و بدون هیچ ترس و واهمه ای پیش بینی هایش را به زبان آورد. آخرالامر او فقط به خاطر وسواس زائدالوصفی که برای استفاده ازنیروها و عملیاتی کردن گردان های بسیجی اش نشان می داد، تضمین هایی را گرفت و بر پایه پیشنهاداتی که ارائه داد اصلاحاتی را در جناح چپ منطقه عملیاتی رقم زد.
احمد با قبول این مسئولیت خطیر و تاریخی از همان روزهای اول از سوی بسیجیان و به تبع آن برخی از فرمانده گردان ها مورد اعتراض قرار گرفت و چون و چراهای زیادی را شنید. نگارنده که در کسوت راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ خود شاهد و ناظر این رویدادها بوده و تمام این فعل و انفعالات را ثبت و ضبط نموده است، اذعان می کند که آشتی پذیری او در بین عناصر زیرمجموعه اش، با قاطعیت و آشتی ناپذیری او در برابر مسئولان بالاتر رابطه ای مستقیم داشت. این رفتار دو گانه در شخصیت ابعادی بزرگانی چون حسین خرازی، حاج همت و کما بیش در بسیاری از فرماندهان عملیاتی سپاه دیده می شد و می توان گفت ملایمت با پایین و سخت گیری با بالا در سازمان رزم سپاه، انسجامی برآمده از انس و الفت و اعتماد متقابل و احساس مسئولیت ایجاد کرده بود.
احمد با اینکه چند روزی از قبول مسئولیت شرکت در عملیات ارتش نگذشته بود موفق شد دو مانع بزرگ در مسیر فعالیت آماده سازی عملیات را از پیش رو بردارد:
۱- شناسایی قله ها و ارتفاعات در هم پیچیده.
۲- سامان دهی و ایجاد انگیزه نسبی در بین عناصر معترض زیر مجموعه لشکر، که صد البته دومی، فتحی عظیم تر به حساب می آمد.
صبح روز ۲۱/۶/۱۳۶۴ بعد از نماز صبح، احمد، نگارنده را خبر کرد که آقای صیاد شیرازی در پد هلی کوپتر منتظر ماست، شناسایی منطقه وسیعی از دره ها و رودخانه ها و ارتفاعات سر به فلک کشیده در فرصت کمی که به روز عملیات مانده بود جز به وسیله هلی کوپتر امکان پذیر نبود و شهید صیاد شیرازی در این شیوه کارآزموده و ورزیده بود.
در کمتر از یک ساعت شناسایی عمومی از منطقه در کابین هلی کوپتر، بین احمد و صیاد تکه یادداشت هایی و گاهی نیز با صدای بلند نظرات کارشناسی طرفین ردوبدل می گردید. در محوطه یکی از پاسگاه های مرزی به زمین نشست و به سرعت جلسه جمع بندی بین این دو با حضور راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تشکیل و ثبت و ضبط شد.
انگیزه های طرفین خدایی و قدم برداشتن در میدان جهاد بود. احمد بار سنگین فرماندهی بر توده های کارگر، کشاورز، دانش آموزان بسیجی حاضر در گردان ها را به دوش می کشید و صیاد عزم راسخ خویش را برای بسیج همرزمان خود در ارتش به ظهور و بروز می
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.